پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر سریال The Killing

بعد از تموم شدن سریال FlashForward دنبال سریالی می گشتم که ارزش دیدن داشته باشه. سریال های روز آمریکا رو پیگیری می کردم اما هیچکدوم آنچنان جذبم نکرد که بخوام بشینم پاش.

تا امسال که دو تا سریال ساخته شد و از داستانشون خوشم اومد: The Killing و Terra Nova. اولی یه سریال جنایی/معمایی بود که فصل اولش یکی دو ماه پیش تموم شد و دومی هم که یه سریال تخیلی ماجراجویانه اس تازه شروع شده.

امشب دو اپیزود اول سریال The Killing رو تماشا کردیم و باید بگم واقعاً جذبمون کرد.

قصۀ فیلم دربارۀ یک کارآگاه زن ادارۀ پلیس هست که آخرین روز کاریش در سیاتل رو سپری می کنه و شب پرواز داره به کالیفرنیا. درست در همین روز با پروندۀ جدیدی مواجه می شه که باید تا قبل از ساعت ۹ شب بهش رسیدگی کنه: پروندۀ ناپدید شدن یک دختر نوجوان... به تدریج سرنخ هایی پیدا می شه و شخصیت های جدیدی وارد داستان می شن که پرونده رو پیچیده تر می کنن.

فیلمنامه – حداقل برای شروع – بسیار خوب نوشته شده. البته از اون "فیل هوا کردن"های اپیزود اول FlashForward و Lost خبری نیست، اما معرفی کاراکترها و شخصیت پردازی طوری طراحی شده که به خوبی با تک تکشون ارتباط برقرار می کنیم.

اگر طرفدار سریال های تلویزیونی هستید – البته نه سریال های درجه پنج کانال های فارسی زبان ماهواره ای – این سریال می تونه برای مدتی سرتون رو گرم کنه.

*** این سریال رو تا آخر تماشا کردیم. فیلمنامه فوق العاده اس و در هر قسمت چرخشی وجود داره و حقایق تازه ای برملا می شه... قسمت آخر، اپیزود سیزدهم، طوری تموم می شه که بیننده رو به شدت مشتاق می کنه برای فصل دوم...

امتیاز: ۸ از ۱۰

یادداشتی بر فیلم Midnight in Paris (وودی آلن – ۲۰۱۱)

بعد از حدود یک ماه، بالاخره پروژه ها به سرانجام رسید و سرم خلوت شد تا بتونم به روال قبل بطور منظم فیلم ببینم. تعداد زیادی فیلم به دستم رسید که دیشب بعنوان برنامۀ افتتاحیه (!) فیلم جدید وودی آلن رو انتخاب کردیم... فیلمی که افتتاح کنندۀ جشنواره های معتبر بسیاری هم بود از جمله فستیوال کن ۲۰۱۱.

آخرین فیلم وودی آلن یکی از بهترین فیلم های سال های اخیرش محسوب می شه. داستانی ساده، خلاقانه و سرگرم کننده با تم عشقی و البته طنز... از اون فیلم هایی که از دقیقۀ ۳۰ به بعدش رو با لبخند تماشا می کنی!

قصۀ فیلم دربارۀ دختر و پسر جوانیه که در آستانۀ ازدواج به پاریس سفر می کنن. پسر (گیل) عاشق پاریس می شه و بطور اتفاقی در نیمه شب های پاریس چیزی رو کشف می کنه که همیشه در رویاهاش می دید. هر شب، راس ساعت ۱۲، ماشینی دنبالش میاد و اون رو به پاریس دهۀ ۲۰ میلادی می بره: عصر طلایی هنر در فرانسه.

در این شب ها گیل با ارنست همینگوی، پابلو پیکاسو، سالوادور دالی و بسیاری از هنرمندان مشهور اون دوره ملاقات می کنه و از نزدیک باهاشون آشنا می شه... بعضی از اونها هنوز به شهرت نرسیدن و در تلاش برای خلق اثری هنرمندانه هستن...!

انتقال گیل به دوران قدیم و بازگشتش به پاریس معاصر و نزد نامزدش زمینه ساز شوخی های کلامی و تصویری جالبیه که مخصوص فیلم های وودی آلنه.

شاید داستان و سیر حوادث فیلم به نوعی یادآور "رز ارغوانی قاهره" باشه، اما وودی آلن به خوبی می دونه چیکار کنه تا هیچ کجای قصه رو نتونیم پیش بینی کنیم... مخصوصاً آخرش رو... که به نظرم فوق العاده اس.

بازی اوون ویلسون در نقش گیل به شدت یادآور جنس بازی و نحوۀ بیان خود وودی آلن هست و اینکه وودی آلن دیگه قصد نداره توی فیلم هاش بازی کنه واقعاً ناراحت کننده اس.

در این فیلم – برخلاف اکثر فیلم های وودی آلن – از شوخی های جن سی خبری نیست و "نیمه شب در پاریس" یه فیلم کاملاً خانوادگی محسوب می شه.

امتیاز: ۸ از ۱۰

یادداشتی بر فیلم ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان – ۱۳۹۰)

وقتی فیلمی بدون حمایت دولت، بدون جایزه های عجیب و غریب و بدون حرکت جمعی سیاسی فروش می کنه، تنها دلیلش خوب بودن خود فیلمه.

"ورود آقایان ممنوع" هیچکدوم از سه عنصر بالا رو نداشت. نه مثل "اخراجی ها ۳" دولت ازش حمایت کرد و تمام ادارات و مراکز دولتی رو مجبور به خرید بلیت و توزیع بین کارکنانش کرد و نه مثل "جدایی نادر از سیمین" مسائل سیاسی باعث شد از حد نرمال خودش بیشتر فروش کنه.

من ارزش های بالای "جدایی نادر از سیمین" رو انکار نمی کنم، اما این رو هم می دونم که بسیاری از افراد تنها برای "پوز زنی" فیلم مسعود ده نمکی و برای حمایت از اصغر فرهادی چندین بار این فیلمو دیدن تا فروشش بالاتر بره.

به نظر من سه چیز باعث موفقیت "ورود آقایان ممنوع" شد:

۱.       فیلمنامۀ خوب پیمان قاسم خانی، که در حال حاضر بهترین فیلمنامه نویس کمدی ایرانه و فیلمنامه هاش از حد شوخی های سطحی و نازل سایر کمدی های ایرانی بسیار بالاتره و علاوه بر طنز کلامی، از طنز تصویری هم بهره می بره.

۲.       کارگردانی با دقت و پرحوصلۀ رامبد جوان

۳.       رضا عطاران!

به غیر از این سه مورد، انتخاب خوب اسم فیلم (که حس فمینیستی رو در مخاطب های مونث ایجاد می کنه و مردان رو مشتاق به دیدن فیلم)، تبلیغات حساب شده (مثل تابلوهای ورود آقایان ممنوعی که در خیابان ها نصب کردند) و همینطور تبلیغات دهان به دهان.

ما فیلم رو چند روز پیش، حدود یک ماه و نیم بعد از شروع اکرانش توی سینما آزادی دیدیم... برام خیلی جالب بود که در انتهای فیلم تماشاگران چند ثانیه دست زدند. کاری که حتی برای بعضی فیلم های جشنواره هم انجام نمی دن!

ظاهراً طبق آخرین آمارها این فیلم تا هفتۀ قبل تونسته رکورد فروش تمام فیلم های سال ۹۰ رو بزنه و در تهران بالای دو میلیارد و سیصد میلیون تومن فروش کنه. با احتساب فروش شهرستان ها و ادامۀ اکران فیلم، بعید نیست موفق بشه چند رکورد دیگه رو هم جابجا کنه.

ظاهراً ایرانی ها این روزها بیشتر از هر چیز به فیلم های کمدی علاقه دارن و تنها فیلم های کمدیه که خوب می فروشه... مردم نیاز به خندیدن دارن... و سرگرمی.

اگه به آمار فروش فیلم ها نگاه کنیم می بینیم ظرف چندین سال گذشته همیشه فیلم های کمدی در صدر پرفروش ترین فیلم های سال قرار گرفتن. به همین علته که تهیه کننده ها از فیلمنامه های کمدی استقبال می کنن.

شاید خیلی دیر دارم دربارۀ این فیلم می نویسم و تا همین حالا هم خیلی ها "ورود آقایان ممنوع" رو دیده باشن، اما اگر هنوز ندیدین، فرصت رو از دست ندین. خندیدن توی سالن سینما تجربۀ بسیار خوبیه که با تماشای فیلم توی خونه قابل مقایسه نیست.

امتیاز: ۶.۵ از ۱۰

یادداشتی بر فیلم Scream 4 (وس کراون – 2011)

سال 1996 فیلم Scream رو از یه آقایی که هفتگی برامون فیلم میاورد گرفتم، اولش رو گذاشتم ببینم کیفیتش چطوره که نشستیم تا آخرش رو تماشا کردیم! Scream رو بارها دیدم، چون با فیلم های ترسناک اون موقع خیلی فرق می کرد. هم هیجان داشت، هم غافلگیری.

قسمت دوم و سوم به خوبی قسمت اول نبودن اما باز هم دوسشون داشتم. وقتی شنیدم دارن بعد از ده سال قسمت چهارم "جیغ" رو می سازن، همون حسی بهم دست داد که خبر ساخته شدن ایندیانا جونز 4 رو شنیدم: امیدوارم خاطرۀ خوب سه گانۀ اصلی رو خراب نکنن.

امشب فیلمو دیدم... و باید بگم انتظاراتم تا حد زیادی برآورده شد. سکانس افتتاحیه غافلگیری های خوبی داره و همینطور پایان فیلم هم غیرقابل پیش بینیه.

10 سال بعد از حوادث قسمت سوم، سیدنی به شهر برمی گرده تا از کتابش رونمایی کنه... با ورود سیدنی به شهر قتل هایی درست مشابه قتل های قبل اتفاق میفته و...

با اینکه کوین ویلیامسون فیلمنامه ای به روز و مطابق شرایط امروز (فیس بوک، تویتر، اس ام اس،...) نوشته، اما وس کراون همون ساختار قبل رو ادامه داده. به نظرم فیلمنامه با دقت و حوصله نوشته شده و روی جزئیات قتل ها تمرکز شده، اما در ساخت کمی عجله وجود داشته.

مثلاً در فیلم Scream (اصلی)، سکانس افتتاحیه (قتل کیسی، که شرحش رو قبلاً اینجا نوشته ام) و قتل دوست سیدنی (در پارکینگ خانه) دکوپاژی بسیار حساب شده و عالی داشت. در این فیلم هم سکانس هایی وجود داشتن که می تونستن به همون خوبی دربیان اما انگار کارگردان حوصلۀ تمرکز روی جزئیات رو نداشته.

با این وجود، قسمت چهارم Scream فیلم ترسناک خوبیه که هیجان و غافلگیری های زیادی داره و می تونه طرفداران "جیغ" رو راضی کنه.

امتیاز: 6.5 از 10

یادداشتی بر فیلم Rango (گور وربینسکی – 2011)

Rango آفتاب پرستیه که تصادفاً وسط بیابون از ماشین صاحبش بیرون میفته و گم می شه. در جستجوی آب، به دهکده ای می رسه که شهردارش لاک پشت مرموزیه و مردم در حساب بانکیشون آب پس انداز می کنن!

Rango (با صدای جانی دپ) بعد از کمی خالی بندی، خودش رو قهرمانی معرفی می کنه که با انواع موجودات شرور مبارزه کرده و پیروز شده. به سرعت، رنگو تبدیل می شه به قهرمان مردم شهر برای بدست آوردن آب. آبی که زمانی به راحتی در دسترس همه بود...

وربینسکی (کارگردان آثاری همچون دزدان دریایی کارائیب و Mexican)، این انیمیشن رو در ژانر وسترن (با تمام مولفه هاش) ساخته که انصافاً خوب هم دراومده.

اما شاید چون ما به انیمیشن های خلاقانه و بسیار هوشمندانۀ پیکسار/دیسنی عادت کردیم، انیمیشن هایی که در هر سکانس و حتی هر پلانش نکتۀ جالب توجهی وجود داره، نمی تونیم "عاشق" این فیلم بشیم. سکانس هایی وجود داره که کمی طولانی به نظر می رسه و داستان فیلم هم کاملاً از همون ابتدای ورود رنگو به شهر تا پایان قابل پیش بینیه.

نکتۀ دیگه اینکه شاید بچه ها زیاد از این فیلم خوششون نیاد، چون شوخی هاش براشون قابل درک نیست.

امتیاز: 7 از 10

نتایج رای گیری ۵ فیلم برتر سینمایی از دید خوانندگان وبلاگ

نتایج رای گیری ۵ فیلم برتر سینمایی از دید خوانندگان وبلاگ:

1. Inception با ۶۰ امتیاز

2. "کازابلانکا" با ۴۵ امتیاز

3. Amelie و "برباد رفته" با ۳۳ امتیاز

4. Fight Club با ۳۰ امتیاز

5. Shutter Island و "پدرخوانده" با ۲۷ امتیاز

و باقی فهرست:

6. "خاطرات یک گیشا" با ۲۰ امتیاز

7. Life is Beautiful و "راشومون" با ۱۸ امتیاز

8. "جاده" (فلینی)، "رهایی از شاوشانک"، "ماتریکس" و "دزدان دریایی کارائیب" با ۱۶ امتیاز

9. "سینما پارادیزو"، "بچۀ رزمری"، "اشک ها و لبخندها" و "زیرزمین" با ۱۴ امتیاز

10. Eyes Wide Shut، The Others و WALL-E با ۱۲ امتیاز


آرای به صندوق ریخته شده نیز در بخش کامنت های این پست قابل مشاهده اس. مشترکاتی که بین بعضی ها هست جالبه و می تونه مورد تحلیل های آماری قرار بگیره!!!

تغییر مهلت رای گیری ۵ فیلم برتر سینمایی!

معمولا وقتی به انتهای زمان اعلام شدۀ جشنواره ها و نظرسنجی ها می رسیم یه هفته ده روزی تمدیدش می کنن! ما هم نظرسنجی گذاشتیم برای انتخاب ۵ فیلم برتر سینما از دید خودمون، اما برخلاف تمام جشنواره ها قصد تمدید نداریم که هیچ، قصد داریم زودتر از موعد نتایج رو اعلام کنیم.

تا امروز ۳۰ نفر لیست دادن که با توجه به وجود سلیقه های مختلف فکر کنم نتایج جالبی دربیاد.

شکل امتیازدهی هم به این شکله که فیلم اول ۵ امتیاز، دوم ۴ امتیاز،... و فیلم پنجم ۱ امتیاز.

بعد فکر کردم دیدم اگر مثلا سه نفر یه فیلمو بعنوان فیلم پنجمشون انتخاب کنن می شه ۳ امتیاز، و اگر یک نفر فیلمی رو بعنوان فیلم دومش بیاره می شه ۴ امتیاز... چون ارزش انتخاب یک فیلم توسط سه نفر در مقام پنجم خیلی بیشتر از ارزش انتخاب یک فیلم توسط یک نفر در مقام دومه، بنابراین یه ضریب هم براش در نظر گرفتم. به این شکل که امتیاز ضرب می شه در تعداد نفراتی که به فیلم رای دادن. یعنی اگر سه نفر فیلمی رو در ردۀ پنجم آوردن، سه تا ۱ امتیاز ضرب می شه در ۳ که می شه ۹ امتیاز.

به هر حال نتایج روز شنبه ۲۸ خرداد اعلام خواهد شد.

هر کی هم رای نداده، نداده دیگه! می خواست بده. همینه که هست!