پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم Midnight in Paris (وودی آلن – ۲۰۱۱)

بعد از حدود یک ماه، بالاخره پروژه ها به سرانجام رسید و سرم خلوت شد تا بتونم به روال قبل بطور منظم فیلم ببینم. تعداد زیادی فیلم به دستم رسید که دیشب بعنوان برنامۀ افتتاحیه (!) فیلم جدید وودی آلن رو انتخاب کردیم... فیلمی که افتتاح کنندۀ جشنواره های معتبر بسیاری هم بود از جمله فستیوال کن ۲۰۱۱.

آخرین فیلم وودی آلن یکی از بهترین فیلم های سال های اخیرش محسوب می شه. داستانی ساده، خلاقانه و سرگرم کننده با تم عشقی و البته طنز... از اون فیلم هایی که از دقیقۀ ۳۰ به بعدش رو با لبخند تماشا می کنی!

قصۀ فیلم دربارۀ دختر و پسر جوانیه که در آستانۀ ازدواج به پاریس سفر می کنن. پسر (گیل) عاشق پاریس می شه و بطور اتفاقی در نیمه شب های پاریس چیزی رو کشف می کنه که همیشه در رویاهاش می دید. هر شب، راس ساعت ۱۲، ماشینی دنبالش میاد و اون رو به پاریس دهۀ ۲۰ میلادی می بره: عصر طلایی هنر در فرانسه.

در این شب ها گیل با ارنست همینگوی، پابلو پیکاسو، سالوادور دالی و بسیاری از هنرمندان مشهور اون دوره ملاقات می کنه و از نزدیک باهاشون آشنا می شه... بعضی از اونها هنوز به شهرت نرسیدن و در تلاش برای خلق اثری هنرمندانه هستن...!

انتقال گیل به دوران قدیم و بازگشتش به پاریس معاصر و نزد نامزدش زمینه ساز شوخی های کلامی و تصویری جالبیه که مخصوص فیلم های وودی آلنه.

شاید داستان و سیر حوادث فیلم به نوعی یادآور "رز ارغوانی قاهره" باشه، اما وودی آلن به خوبی می دونه چیکار کنه تا هیچ کجای قصه رو نتونیم پیش بینی کنیم... مخصوصاً آخرش رو... که به نظرم فوق العاده اس.

بازی اوون ویلسون در نقش گیل به شدت یادآور جنس بازی و نحوۀ بیان خود وودی آلن هست و اینکه وودی آلن دیگه قصد نداره توی فیلم هاش بازی کنه واقعاً ناراحت کننده اس.

در این فیلم – برخلاف اکثر فیلم های وودی آلن – از شوخی های جن سی خبری نیست و "نیمه شب در پاریس" یه فیلم کاملاً خانوادگی محسوب می شه.

امتیاز: ۸ از ۱۰