پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

The Bucket List (راب راینر – ۲۰۰۸)

"مصری های باستان اعتقاد داشتن وقتی آدمی می میره، روحش باید به دو سوال جواب بده و بر اساس جوابی که می ده وارد بهشت یا جهنم می شه: ۱- آیا از زندگیت لذت بردی؟ ۲- آیا زندگی تو باعث لذت دیگران شد؟"  

دو پیرمرد روی تخت بیمارستان مراقبت از بیماران سرطانی با هم آشنا می شن. هر دو می دونن شانس زیادی برای درمان ندارن و نهایتاً یکسال دیگه زنده هستن. اونها تصمیم می گیرن این یکسال رو – بجای خوابیدن روی تخت بیمارستان – با انجام کارهایی که یک عمر در آرزوی انجامش بودن سپری کنن. اونها لیستی تهیه می کنن از کارهای مورد علاقه شون و سعی می کنن قبل از اینکه مرگ به سراغشون بیاد (kick the bucket!)، تمام اون کارها رو انجام بدن... 

این داستان رو داشته باشین و به جای دو پیرمرد جک نیکلسون و مورگان فریمن رو مجسم کنین! نتیجۀ کار فیلم بسیار مفرح و جذابیه که تا آخرین لحظه کم نمیاره و طوری تموم می شه که هیچوقت فراموش نمی کنین! 

این فیلم ما رو وادار می کنه دربارۀ برخی اعتقاداتی که داریم تجدید نظر کنیم و ارزش لحظات عمرمون رو بدونیم. باعث می شه بفهمیم تیک تاک عقربه های ساعت چه معنایی داره و غفلت از لحظات خوشی که می تونیم با عزیزانمون داشته باشیم تا چه حد غیرقابل جبرانه.

آیا شما از زندگی لذت می برید؟ 
آیا زندگیتون باعث لذت دیگران می شه؟
آیا فهرستی از کارهایی که دلتون می خواد قبل از مرگ انجام بدین تهیه کردین؟!

به بهانۀ شروع فصل امتحانات دانشگاه!

هشت ترم درس می خونیم 


هشتاد ترابایت جزوه و کتاب می دن بهمون، 


هشتاد گیگابایت رو می فهمیم، 


هشتاد مگابایت رو یادمون می مونه، 


هشتاد کیلوبایت رو در برگۀ امتحانی می نویسیم، 


هشت بایت پاسخ صحیح می دیم، 


هشت بیت بعداً به دردمون می خوره، 

نمرۀ فاینال: باینری (صفر یا یک!)

آخرین شب روی زمین (۱۳۸۰)

داستان فیلم از کجا اومد: یه خبر که توی روزنامه خونده بودم ("انفجاری در هستۀ مرکزی خورشید رخ داده که برای چندین روز اشعۀ خورشید حاوی ذراتی مضر  شده اند")

تصاویر مربوط به سخترانی استاد دانشگاه رو دوبار گرفته شد: یکبار با یک استاد واقعی و دفعۀ دوم با یک بازیگر (علی نیکی). تازه فهمیدم جلوی دوربین، یک بازیگر بهتر می تونه نقش یک استاد رو بازی کنه تا یک استاد!

تابحال در تمام فیلم های کوتاهم سکانسی وجود داشته که در دانشگاه علم و صنعت گرفته بشه، خصوصاً در آمفی تئاتر!

از ابتدای نوشتن فیلمنامه پرهام و احسان رو برای نقش پیام در نظر گرفته بودم.

یکی از خاطره انگیزترین روزهای تصویربرداری روزی بود که برای ضبط تصاویر سایت باستان شناسان به روستایی اطراف کرج رفتیم. انقدر صحنه رو واقعی چیده بودیم که خیلی ها فکر می کردن واقعاً یک گروه باستان شناس اومدن اینجا دارن کاوش می کنن!

در همین سکانس یک جمجمۀ مصنوعی انسان داشتیم که باید از زیر خاک بیرون می اومد. بعد از تصویربرداری این جمجمه رو محمد برد خونه و گذاشت توی انباری! چه داستان هایی که بعداً با این جمجمۀ مصنوعی (که البته خیلی طبیعی به نظر می رسید) اتفاق نیفتاد!

از موسیقی این فیلم خیلی راضی بودم و با وجود ابزار نه چندان حرفه ای، نتیجۀ بسیار رضایت بخشی داشت. روزی که کار ضبط موسیقی تموم شد، همون روزی بود که ایران از بحرین (یا قطر؟) باخته بود و همۀ ملت غمگین بودن. اما ما توی یه دنیای دیگه سیر می کردیم!

از موسیقی این فیلم روی تیتراژ پایانی یکی از برنامه های تلویزیونی استفاده شد (بدون خبر، بدون حفظ کپی رایت!).

نظر من بعد از اتمام این فیلم: دیگه بمیرم فیلم کوتاه کار نمی کنم!

شما اگه یه شب متوجه بشین فقط تا صبح زنده هستین و با سر زدن اولین اشعه های نور خورشید همه چیز از بین می ره چیکار می کنین؟ شب رو چه جوری می گذرونین؟ 

تیزر فیلم (12 مگابایت / 1:10 ثانیه / mpeg) 

موسیقی متن تیتراژ آخر (3.8 مگابایت / mp3)

(نوشته ای از مریم دربارۀ این موضوع

اعلام نتایج برندگان مسابقۀ بعد از نیمه شب...

هیات داوران (متشکل از خودم) لازم می داند پیش از اعلام اسامی برندگان نکات زیر را به استحضار برساند:

اول اینکه هیچ پاسخ "کاملاً صحیحی" برای سوال ها وجود نداشت و شما باید اون چیزی رو که توی ذهن من بود جواب می دادین!

هفت پاسخ به علت عدم رعایت شئونات کلامی و نوشتاری بالکل حذف گردید!

و اما پاسخ سوالات:

1-      سریعترین روش انتقال وجه چیست؟ ازدواج!

2-      تفاوت "ازدواج از روی عشق" و "ازدواج اجباری" در چیست؟ تفاوت خاصی ندارن. اولی مثل خودکشی می مونه و دومی شبیه اعدام!

3-      کدامیک از اعضای بدن انسان در زمان تحریک یا هیجان تا ده برابر سایز طبیعی بزرگ می شود؟ مردمک چشم.
کسانی که جواب های بی ادبی دادن باید بدونن اولن ذهن بسیار منحرفی دارن و دوم اینکه توقعشون خیلی بالاس! آخه ده برابر؟!

و اما برندگان عبارتند از: 

ضمن تقدیر از آقای محمد و خانم رزیتا،

DVD بلورین به آقای فرزاد صمصامی به خاطر ارائۀ جواب صحیح در دو مورد.

لوح تقدیر و یک عدد DVD فیلم به خانم ترانه مهدی بهشت به خاطر ارائۀ پاسخ ابتکاری.

دیپلم افتخار و همۀ DVDهام به خانم تینا مهدوی به خاطر ارائۀ پاسخ جالب توجه (چیه؟ نامزدمه دلم می خواد همۀ فیلمامو بدم بهش!)

برندگان اول و دوم تا سه روز بعد از اعلام نتایج فرصت دارند جهت انتخاب فیلم از لیست به من ایمیل بزنند. اگه ایمیل نزنین جایزه تون مثل جایزه های صدا و سیما هپلی هپو می شه! 

برنده سوم (یعنی نامزد محترم) هر موقع تشریف آوردن سر خونه زندگیشون جایزه شون رو دریافت خواهند داشت!

نمایشگاه الکامپ 2008 – غرفۀ بلاگ اسکای

 امروز رفتم نمایشگاه و مثل پارسال به غرفه بلاگ اسکای هم سر زدم، یه غرفه ساده و صمیمی با مدیرانی دوست داشتنی... چه حافظه خوبی هم دارن، به من گفتن نسبت به پارسال لاغرتر شدی... درسته، من ۲ کیلو لاغر شدم!

من یه عکس از مدیران بلاگ اسکای گرفتم و یه عکس هم اونها از من! من معلومه برای چی ازشون عکس گرفتم اما نفهمدیم اونها چرا با من عکس انداختن!!! 

در ضمن، منتظر خبرهای خوبی از طرف مدیران بلاگ اسکای باشین! به زودی امکانات و سرویس های جدید راه اندازی می شن...! 

 اینم عکسی که باهاشون گرفتم.

مسابقۀ بعد از نیمه شب...

1-      ۱- سریع ترین روش انتقال وجه از یک حساب به حساب دیگر کدام است؟

2-      ۲- تفاوت "ازدواج از روی عشق" و "ازدواج اجباری" در چیست؟

3-      ۳- کدامیک از اعضای بدن انسان در زمان تحریک یا هیجان تا ده برابر سایز طبیعی بزرگ می شود؟

هر کی به دو سوال پاسخ درست بده برنده اس.
جایزه هم می دیم!

تا مشخص شدن برنده پاسخ ها نمایش داده نخواهند شد!

آخرین مهلت ارسال پاسخ ها: جمعه، هشتم آذر

اعلام نام برنده: جمعه، بعد از نیمه شب!

جایزه: یک عدد فیلم DVD!