پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

مذاکرات هسته ای اخیر و پیشنهاد حذف واژۀ "فرانسه" از مکالمات روزمره!

به نظر من در مذاکرات اخیر گروه 5+1 همون فرمول قدیمی Good Cop/Bad Cop رو بکار برد و در یک اقدام هماهنگ شده، تصمیم گرفتن که این بار فرانسه نقش "پلیس بد" رو بازی کنه و ساز مخالف بزنه؛ در حالیکه کری، اشتون و بقیه برن جلوی دوربین و با یک لبخند تلخ مصنوعی که دکتر کال لایتمن از سریال Lie To Me می تونه به راحتی تشخیصش بده، اعلام کنن "مذاکرات فشردۀ خوبی داشتیم که متاسفانه به نتیجه نرسید".

واقعیت اینه که منافع بخش بزرگی از سرمایه داران بزرگ آمریکایی و متحدانش در کشورهای منطقه، وجود تنش، ناامنی و یک تهدید خارجی (همون "دژمن" خودمون) در خاورمیانه اس. حالا این منافع چه در بالا بردن فروش کارخونه های اسلحه سازی باشه، چه در نگهداشتن نیروهای نظامی در منطقه و چه در فروش نفت. اون بخش عاقلتر دولت آمریکا اگر هم بخواد، زورش انقدر نمیرسه که بتونه تصمیمش رو به تنهایی در مورد چنین موضوع مهمی عملی کنه.

در شرایط حساس کنونی پیشنهاد می کنم در یک مبارزۀ سخت و نفس گیر، واژۀ "فرانسه" رو از مکالمات روزمره حذف کنیم و بجاش از معکوس همون کلمه استفاده کنیم. مثلاً:

آچار فرانسه: آچار راچا

قهوه فرانسه: قهوه هوهق = قهوه هو الحق (التبه مستحب است در این مدت از قهوۀ ترک استفاده شود)

شیرینی فرانسوی: شیرینی ینی ریش = شیرینی یعنی ریش (=پشمک) = شیرینی پشمکی

سس فرانسوی: سس سس!

... و ایران آزاد شد.


یک هفته قبل از انتخابات: نتیجه از قبل تعیین شده اس، قراره اسم جلیلی دربیاد. واسه چی میرین رای میدین آخه؟


یک روز قبل از انتخابات: روحانی و قالیباف قراره برن دور بعد، بعد تو دور دوم هم قالیباف رو برنده اعلام کنن.

روز انتخابات: خائن ها! بازم گول خوردین؟ چطور خون ندا رو فراموش کردین؟

بعد از اعلام نتیجه: از اول هم معلوم بود که قراره روحانی رو بکنن رئیس جمهور! شمام دلتون خوشه ها، فکر می کنین رای تون خونده شده واقعاً؟

فردای انتخابات: اینا گذاشتن این سری روحانی بیاد که چهار سال دیگه تو انتخابات بعدی تقلب کنن!

نتیجه گیری غیر منطقی 1: 72% از مردم ایران که رفتن رای دادن کلاً گوسفندن!
نتیجه گیری غیر منطقی 2: هیچوقت هیچ کس هیچ کاری نمی تونه بکنه و هیچ چیز درست نمیشه.

نتیجه گیری منطقی: به کسی که خودش رو بعنوان یک عنصر جریان ساز و تاثیرگذار قبول نداشته باشه هیچ امیدی نیست. اما خوشبختانه تعداد این گروه در مقایسه با گروهی که ناامیدانه کنج خونه به انتظار یک منجی از غیب ننشستن خیلی خیلی کمتره.

احساسات 1: خوشحالم بخاطر خوشحالی مردم.

احساسات 2: دیشب همراه با عزیزترین دوست بین جمعیتی بودیم که بخاطر رویش "سبز" خون "ندا"ها، یکصدا جیغ "بنفش" می کشیدیم و این یکی از خاطره انگیزترین شب های زندگیم بود

انتخابات 1392

حتی اگه داور نامرد بخواد دوباره به نفع حریف سوت بزنه، باز هم بهتره به جای حاضر نشدن تو زمین مسابقه (که نتیجه اش برد 3 بر صفر به نفع طرف مقابله)، انقدر هماهنگ و قوی بازی کنیم که حتی از داور هم کاری ساخته نباشه.

ناامیدی مطلق، سکوت و کنار کشیدن کار من نبوده و نخواهد بود.

هفت سکانس از یک روز کاملاً معمولی

ساعت ۸ صبح:

امروز ساعت ۸ صبح با هیجان خاصی از خواب بلند شدم. به سرعت دست و صورتم رو شستم و چیزهایی که از دیشب کنار گذاشته بودم برداشتم و رفتم بیرون.

از خونه تا مدرسه حدود پنج دقیقه راه بود. به مردمی نگاه کردم که دسته دسته در همون مسیر حرکت می کردن. هنوز خیلی شلوغ نشده بود، حدود ۵۰ نفر قبل من بودن. با کنجکاوی به بقیه نگاه می کردم شاید از روی نشونه ای بتونم بفهمم که اونها هم با ما هستن یا نه...

ساعت ۱۱:

از شدت هیجان نمی تونستم یه جا بند بشم. بابا اینا که رفته بودن شمال و قرار بود همونجا رای بدن. زنگ زدم به محسن. توی صف بودن. گفت بیا پیش ما تا شب با هم باشیم. بهترین پیشنهاد بود. تو خونه دیوونه می شدم.

ساعت ۱۴:

موقع ناهار محسن گفت این دوره خیلی ها رو به زور متقاعد کردیم که برن رای بدن. اگه نتیجه بگیریم که به هدفمون رسیدیم، اما اگه نه... .

نه؟ امکان نداره. مراسم دوم خرداد رو که با هم رفته بودیم... جمعیتی که ما دیدیم... تهرون، اصفهان، شیراز... حتماً برنده می شیم.

یاد حرف یکی از دوستام افتادم که توی ستاد رقیب فعالیت می کرد. از دو هفته قبل از انتخابات می گفت ما مطمئنیم با حدود ۶۳% برنده می شیم. و مطمئنیم شما بعدش می ریزین توی خیابون و فریاد تقلب تقلب سر می دین... بعدش درگیری می شه...

نه! امکان نداره...

ساعت ۱۵:

اصلاً انگار زمان نمی گذشت. هیجان، دلهره، استرس... همه چی با هم اومده بود سراغم. بهترین کار تماشای فیلم بود. Coraline رو برای ترانه برده بودم که هنوز ندیده بود. با هم تماشا کردیم... دو ساعت بهمون خوش گذشت و خندیدیم... خبر نداشتم از فردا قراره اتفاقاتی بیفته که برای چند ماه آینده دیگه به این راحتی نخواهم خندید...

بعد از Coraline ترانه گفت Wall-E رو هم ببینیم. هنوز اینو با هم ندیدیم. یعنی هر کدوم صد دفعه دیده بودیم اما با هم نه. گفتم بعداً می بینیم. الان بریم اینترنت اخبارو چک کنیم. اما ترانه، کاش Wall-E رو گذاشته بودی. بعدش یه فیلم دیگه. چه می دونم، مثلاً پیانیست. بعدش یکی دیگه. یکی دیگه... یکی دیگه. انقدر فیلم می دیدیم که اخبار و انتخابات رو فراموش می کردیم... انقدر فیلم می دیدیم که جامپ کات می خوردیم به یکسال بعد!

ساعت ۲۰:

سایت های مختلف رو مرور می کردیم. خبرها دو دسته بودن: خیلی خوب و خیلی بد... کدومش رو باور کنیم؟ محسن می گفت خیلی خوب ها درست ترن... منطقی هم بود. پس اونطرفی ها چی می گفتن؟؟؟

ساعت ۲۴:

اولین آمارها... آمار؟ الان؟

...

و فردا، روز پیروزی دروغ و سیاهی بود... تلخ ترین روز زندگی من. تلخ ترین روز بسیاری از مردم ایران.

یکسال گذشت... و ما همچنان هستیم. همچنان سبزیم. همچنان امیدواریم.

اعترافنامه

حالا که دوستان ما همه در شرایط کاملاً عادلانه و آزادانه اعتراف کردن، من هم همینجا به بیان حقایق می پردازم و تقاضای عفو دارم:

من یکی از ایادی استکبار جهانی هستم، چون اصولاً استکبار مثل مجسمۀ شیوای هندی هزار تا دست داره و با هر دستش یه کار می کنه، من هم یکی از دستاش بودم که ماموریت داشتم در ایران کارهای بسیار مهمی انجام بدم.

تاریخ تولد من خودش بیانگر روح شیطانی منه: ۲۶/۰۶/۵۶، یعنی اگه سه تا یکان رو کنار هم بذارین می شه ۶۶۶ که خودش عدد شیطانه. فیلم طالع نحس رو که دیدین؟ اگه دیدین که می دونین چی می گم، اگه ندیدین بجاش Omen رو ببینین که محصول ۲۰۰۶ هست و به نظر من خیلی قشنگتر و ترسناکتر از نسخه های قدیمیشه. خوش ساخت تر هم هست.

دیگه اینکه من رفتم رشتۀ کامپیوتر خوندم به قصد خرابکاری. فکر می کنین برای چی توی برگۀ انتخاب رشتۀ دانشگاه فقط ۵ تا اسم نوشتم؟ چون حتماً می خواستم برم کامپیوتر بخونم و از طریق حملات دیجیتالی طراحی شده به مبارزات خرابکارانه بپردازم.

سال ۷۸ با ساخت اولین فیلم کوتاه (داستان عجیب...) اقدامات عملی خودم رو شروع کردم. من با ساختن اون فیلم قصد داشتم یک عده عنصر معلوم الحال مثل احسان و فرزاد و محمد و حمید نعمتی رو دور خودم جمع کنم و به شکلی کاملاً مخفیانه برای گروهکی که اسمش رو "جادوی پارس" گذاشتم یار جمع کنم.

هدف من از ساخت فیلم "احضار" تبلیغ افکار خرافی در رابطه با روح بود و اینکه می خواستم اصول اعتقادی مردم رو متزلزل کنم.

با همین نیت وارد صدا و سیما شدم تا به اعمال خرابکارانه دست بزنم. بعد از یه مدت متوجه شدم اونجا خودش خراب خدایی هست و چیزی برای خراب کردن وجود نداره. دوستان همسنگر ما در قالب پست های مختلف سازمانی به نحوی شایسته از عهده این کار براومده بودن قبلاً! برای همین دیگه نیازی به موندن من نبود و اومدم بیرون تا به مبارزات خودم ادامه بدم.

فیلم های کوتاه دیگه ای که ساختم همه به نوعی قصد فریب افکار عمومی رو داشتن، خصوصاً "هیپنوتیزم" که می خواستم به کمک اون و با یاری یار دبستانیم مهدی آروم، مردم رو تحت کنترل گروهک خودم دربیارم.

راه اندازی وبلاگ پلان های روزانه و نوشتن نقد فیلم هم فقط بهانه ای بود برای براندازی نرم، موضوع تمام پست ها مستقیماً از کاخ باکینگهام میومد، افکار بعد از نیمه شب هم مال خودم نبود، همه اش افکار این تونی بلر بدترکیب بود که میفرستاد برام... آزمایش ادرار (پست قبلی) هم خودم نرفته بودم، سارکوزی خانوم باز رفته بود... می خواست تست HIV بده سگ پدر.

اصولاً من هر جا بودم از توش یه آدم هایی دراومدن، دانشگاه علم و صنعت بودم ازش رئیس دولت دراومد، رفتم شرکت DPFE شهرام جزایری دراومد، رفتم صدا و سیما دکتر کردان دراومد، رفتم سایپا بذرپاش دراومد...

در جریان اعتشاشات بعد از انتخابات امسال هم حضور موثری داشتم، هر شب ساعت ۱۰ می رفتم روی پشت بوم ولی برای اینکه خدای نکرده همسایه ها رو بیدار نکنم با سکوت مطلق خودم مبارزه می کردم...

من چون کلاً قصد دارم اعتراف کنم، اگه سوال دیگه ای هست بپرسین تا توضیح بدم

این روزها...

این روزها انگار هیچکس حوصله نوشتن نداره... انگار هیچکی حوصله چرخیدن توی نت و خوندن پست های بقیه رو نداره... یه سکوت بدی توی فضای سایبر ایرانی هست که نمی دونم بالاخره کی و چطوری می خواد شکسته بشه... 

من یه پست طنز آپ کرده بودم اما به توصیه مکرر دوستان و برای جلوگیری از انتقال به اماکن غیراستاندارد (!) فعلا بایگانیش کردم... شاید بعدها یه روزی دوباره آپش کنم.

رفراندوم

سید محمد خاتمی: راه برون رفت از بحران فعلی، اتکاء به آرای مردم و برگزاری همه پرسی قانونی است. (متن کامل)

سوال: دولتی که یکبار تقلب کرده بار دوم با خیال راحت تر اینکارو انجام نمی ده؟

اعلام موضع: شرط من برای حضور در هر گونه رای گیری اینه که وزارت کشور مسئول برگزاریش نباشه و ناظران بین المللی هم حضور داشته باشن.

نیم ساعت پس از برگزاری رفراندوم / خبرگزاری های دولت: با حضور پرشور مردم همیشه در صحنه همه پرسی قانونی به آزادترین شکل ممکن برگزار گردید و ۹۹ درصد واجدین شرایط در آن شرکت نمودند. طبق اعلام وزارت کشور ۵ میلیون نفر به همه پرسی "آری" گفتند. لازم به ذکر است که ۳۵ میلیون نفر از اغتشاشگران حق شرکت در این همه پرسی را نداشتند!