پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم خوابم میاد (رضا عطاران – ۱۳۹۱)

اولین فیلم بلند سینمایی رضا عطاران در مقام کارگردان، کمدی قابل قبولی هست که بخاطر دو ویژگی خاص، ارزش دیدن در سینما رو داره: فیلمبرداری عالی و بازی اکبر عبدی در نقش یک پیرزن!

رضا (با بازی رضا عطاران) معلم ساده و درستکاریه که عاشق دختری پاستیل فروش (مریلا زارعی) میشه. اونها برای جور کردن پول درمان خواهر این دختر مجبور می شن دست به کارهای خلاف بزنن...

داستان فیلم نسبتاً ساده اس و پیچیدگی خاصی نداره. استفاده از فلاش بک های متعدد برای نشون دادن گذشتۀ رضا کارکرد خوبی داره. موقعیت های طنز به خوبی طراحی شده و استفاده از اکبر عبدی بعنوان مادر رضا عطاران پتانسیل ایجاد موقعیت های کمیک زیادی رو فراهم کرده. به نظر من تنها ایراد داستان عدم پرداخت به جزئیات هست، چیزی که مثلاً در کمدی موفق "ورود آقایان ممنوع" یا "سن پیترزبورگ" وجود داشت.

از لحاظ فرم و ساختار این فیلم یک موفقیت بزرگ برای عطاران به حساب میاد. اغلب کارگردان ها فیلم اولی (اون هم کمدی) تنها به گرفتن پلان ها و رسیدن به برداشت مورد قبول رضایت می دن، اما در این فیلم از سبک خاصی در فیلمبرداری استفاده شده که نشون دهندۀ دقت و وسواس عطاران در دکوپاژ و کارگردانیه. رنگ و نور صحنه ها خیلی خوب از کار دراومده و تعدد نماهای خارجی هم به جذابیت بیشتر فیلم کمک کرده.

بازی اکبر عبدی در نقش یک پیرزن ساخورده مهمترین ویژگی طنز فیلمه. بازی اکبر عبدی عالیه و کاملاً باورپذیر. جزئیات و ریزه کاری هایی که در بازیش وجود داره باعث میشه مدام منتظر دیدنش باشیم! گریم اکبر عبدی هم واقعاً خوبه، خصوصاً در سکانس های فلاش بک که نقش مادر جوانی رو بازی می کنه! اکبر عبدی بخاطر همین نقش سیمرغ بلوزین جشنوارۀ فجر سال گذشته رو دریافت کرد. 

استفاده از اسم "خداداد عزیزی" در تیتراژ و پوستر فیلم بیشتر جنبۀ تبلیغاتی داره، چون کل حضورش به بیست ثانیه هم نمی کشه. اما برعکس، حضور سروش صحت بیشتر و بهتر از چیزیه که انتظارش رو داریم.

در مجموع این فیلم یکی از کمدی های خوب امساله که بدون لودگی و ادا بازی بیننده رو می خندونه و فکر می کنم اگر مشکل حوزه هنری با این فیلم حل بشه و سینماهاش رو در اختیارش بذاره، بتونه یکی از پرفروش های امسال باشه.

امتیاز: ۶.۵ از ۱۰

یادداشتی بر فیلم روزهای زندگی (پرویز شیخ طادی – ۱۳۹۱)

نامزدی ۱۴ سیمرغ بلورین از جشنوارۀ سی ام فجر و برندۀ بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمبرداری، بازیگر اول زن و... خود به خود توقع رو از فیلم بالا می بره. یعنی انتظار داریم با یکی از بهترین فیلم های سال روبرو بشیم...

اما...

"روزهای زندگی" داستان زن و شوهریه که در یک بیمارستان صحرایی نزدیک خط مقدم به درمان مجروحان مشغولن. حمید فرخ نژاد و هنگامه قاضیانی نقش این زوج رو بازی می کنن. هر روز در چندین نوبت زخمی های زیادی به بیمارستان منتقل میشن که نیاز به جراحی فوری دارن و این زوج به کمک سایر همکارانشون به اونها رسیدگی می کنن...

چند دقیقۀ اول فیلم خوب و طوفانی شروع میشه: مجروحان جدیدی که میرسن، پزشکانی که در راهروهای شلوغ می دون، عمل جراحی های سرپایی و چند دقیقه ای. همه چیز آماده اس تا ما رو به داستان اصلی وارد کنه. با ورود یک دکتر جوان و ترسو از تهران – که خیلی شسته رفته هم هست – جمع کاراکترها جور میشه تا وارد قصۀ اصلی بشیم... پذیرش قطعنامه و اعلام پایان جنگ باعث خوشحالی همه میشه، اما عراق دوباره حمله می کنه و ما منتظر شروع داستان اصلی هستیم...

مشکل بزرگ فیلم به نظر من همینه: داستان اصلی هیچوقت شروع نمیشه!

به گفتۀ آلفرد هیچکاک فیلمی که در اون هیچ بمبی منفجر نشه به درد هیچی نمی خوره! البته منظور هیچکاک از بمب، انفجار یه بمب واقعی نبود، بلکه انتظار برای شروع یک حادثه، یک نقطۀ اوج یا یک واقعۀ مهمه. اگر با دقت به فیلمنامه های موفق نگاه کنیم متوجه می شیم تمام اونها دارای یک چنین ویژگی هستن.

صحنه های شلوغ برای فیلم ایرانی خوب از کار دراومده، جلوه های ویژه خوبه و بازی ها هم قابل قبول. اما چیزهایی هست که منو بعنوان یه بیننده اذیت می کنه.

استفاده از نماهای تکراری در تدوین صحنه های اکشن، سیاهی لشگرهایی که نمی دونن توی صحنه باید چیکار کنن و بی هدف اینور اونور می دون و از همه مهمتر رنگ بد فیلم. من نمی دونم این فیلم اصلاح رنگ شده یا نه، اما نتیجه روی میز تدوین هر چی که بوده، اینجا، توی سینما، پرش رنگ شدید بین سکانس ها وجود داره و هنوز آثار چسبوندن نگاتیو در لابراتوار در سینما قابل مشاهده اس!

فیلمنامه هم ایرادات بزرگی داره. بعنوان مثال بیرون اومدن پزشکان از پناهگاه برای برداشتن لوازم جراحی در جایی که می دونن پر از عراقیه، قهرمان بازی های غیرمنطقی (مثل جایی که اون پرستار برای نجات دکتر جوان بدون هیچ طرح و برنامه ای بیرون میپره و هم خودش و هم بقیه رو به کشتن میده).

پایان فیلم به شدت کلیشه ایه. به نظر من بهتر بود مجروحان حاضر در پناهگاه به خاطر تشکر هم که شده زن و شوهر جراح رو در اولویت قرار می دادن و از اونجا بیرون می بردن تا اینکه نقشی کاملاً خنثی رو ایفا کنن.

در مجموع به نظر من این فیلم یک فیلم بسیار معمولی جنگی محسوب میشه با ساختاری متوسط و فیلمنامه ای ضعیف که تنها ویژگی اون استفاده از چند سکانس شلوغ و پرهزینه اس... و البته جایزه های زیادی که گرفته.

دیدن این فیلم برای کسانی که از دیدن صحنه های پر از خون، عمل جراحی، زخم، قطعی، سوختگی و... خوششون نمیاد توصیه نمیشه.

امتیاز: ۶ از ۱۰

یادداشتی بر فیلم سعادت آباد (مازیار میری – ۱۳۹۰)

طبق معمول باز هم شمال تعدادی فیلم ایرانی دیدم: سعادت آباد، حوالی اتوبان و شاعر زباله ها.

"شاعر زباله ها" که هیچ حرفی برای گفتن نداشت و با وجود عوامل کاملاً حرفه ای و مشاورۀ پرویز پرستویی و بازی صابر ابر و لیلا حاتمی یک فیلم بسیار بسیار ضعیف بود.

"حوالی اتوبان" فیلمیه که خوب شروع می شه اما از نیمه به بعد افت پیدا می کنه و پایانش هم کاملاً قابل پیش بینیه. رها کردن شخصیت های اصلی فیلم در انتها هم اصلاً به دلم ننشست.

از این بین "سعادت آباد" فیلمیه که از همه لحاظ فوق العاده اس. فیلمنامۀ عالی، ساختار دقیق و حساب شده و بازی های فوق العاده از تمام بازیگران. بعد از مدتها این تنها فیلم ایرانی بود که بیشتر از یکبار دیدم.

تمام اتفاقات فیلم ظرف چند ساعت و در یک مهمونی می گذره. جاییکه یاسی (لیلا حاتمی) به مناسبت تولد شوهرش (حامد بهداد) تعدادی از دوستان و همکارانش رو دعوت کرده. روابط بین آدم ها، دروغ ها و حقایقی که افشا می شن خط اصلی داستان رو تشکیل می ده.

این فیلم از لحاظ کارگردانی فوق العاده اس. درآوردن پیوستگی صحنه ها و تداوم حس بازیگران ظرف یک ماه فیلمبرداری و با توجه به اینکه پلان ها بدون ترتیب گرفته می شن کاریه که شاید از عهدۀ کمتر کارگردانی بربیاد.

خیلی ها این فیلم رو شبیه به آثار اصغر فرهادی دونستن که باید بگم این سبک فیلمسازی چیزی نیست که توسط فرهادی پایه گذاری شده باشه... این سبک وجود داشته و قبلاً بارها و بارها استفاده شده. مازیار میری از این سبک استفاده کرده که کاملاً هم بجا و درست بوده.

از اینکه بخاطر نقدهای منفی منتقدان و توصیۀ اطرافیان فیلم رو در سینما ندیدم بسیار پشیمونم! اما خوبی این فیلم های "نمایش خانگی" اینه که می شه با خیال راحت فیلم رو بیشتر از یکبار دید!

امتیاز: ۸ از ۱۰