پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

به اختراع دستگاهی جدید نیاز جدی داریم!

  • آخیش... دلم خنک شد! چقدر پارسال حرصمون داد...
  • حالا دیگه خیالمون راحته. ۶ سال که می ره زندان، بعدشم ۲۰ سال نمی تونه فیلم بسازه!
  • خب ممنوع الساخت شده، ممکنه فیلمنامه ای چیزی بنویسه بده یکی دیگه براش بسازه...
  • نه، اونم نمی تونه. توی این ۲۰ سال حق نوشتن هیچگونه فیلمنامه ای رو نداره!
  • چه خوب! ولی چطور می خوان مراقبش باشن که ننویسه؟
  • حتماً ۲۰ سال یکی رو می ذارن بالا سرش...
  • فکر نکنم... راحت ترش اینه که اصلا ۲۰ سال بهش خودکار و کاغذ ندن!
  • راست می گی. اینم یه راهشه! مصاحبه چی؟
  • تو این ۲۰ سال هر جور مصاحبه ای براش ممنوعه، مسافرت خارجی هم نمی تونه بره...
  • اینجوری خیالمون راحت تره.
  • اما اینا کافی نیست... هنوز یه چیزی هست که نگرانم می کنه.
  • دیگه چی؟
  • می دونی... داشتم فکر می کردم کاش می دادیم بچه ها یه دستگاهی اختراع می کردن که می تونست فکر و اندیشۀ آدم ها رو از کار بندازه... مثلاً کاری می کرد که برای مدت ۲۰ سال این بابا اصلاً نتونه فکر کنه!
  • راست می گی ها... نکنه یه وقت اندیشه هاش به کس دیگه ای منتقل بشه؟
  • زود اون تلفن رو بده یه زنگ بزنم... 

لینک خبر

همکاری با سازمان SOW


Be the difference that changes a child's future

 با همکاری سازمان S.O.W. فیلم کوتاه "یک درجۀ لعنتی" برای کودکان، نوجوانان و والدین آنها در چند کشور خارجی به نمایش درمیاد.

سازمان Serving Our World با هدف حمایت از حقوق کودکان و اطلاع رسانی گسترده به جامعۀ جهانی جهت حفظ امنیت و سلامت اون ها تاسیس شده و علاوه بر آمریکا در چندین کشور آسیایی و آفریقایی شعبه داره. یکی از شاخه های فعالیت این سازمان، آگاه سازی کودکان، نوجوانان و خانواده ها نسبت به خطرات و تهدیداتی هست که در فضای سایبر (اینترنت) وجود داره.

بعد از صحبت هایی که با مدیر این سازمان آقای مایکل تامفورد انجام شد، ایشان جهت نمایش آزمایشی "یک درجۀ لعنتی" در تعدادی از مدارس و مراکز آموزشی طرف قرارداد این موسسه در چند کشور اظهار علاقمندی کردن و قراره نمایش فیلم از اوایل فوریۀ 2011 شروع بشه و در صورت دریافت بازخورد مثبت، برای نمایش گسترده تر این فیلم برنامه ریزی بشه.

پ.ن. صفحۀ موقتی رو در این آدرس برای معرفی مشخصات فیلم به مخاطبین خارجی ایجاد کردم، ممنون می شم اگه یه نگاهی بهش بندازین و نظرتونو بگین. امیدوارم با کارهایی که داره برای فیلم صورت می گیره بتونیم سایت IMDB رو راضی کنیم مشخصات فیلم و عوامل ساخت رو وارد دیتابیسش کنه. 

پ.ن.2. مشخصات فیلم روی IMDB اضافه شد

یادداشتی بر فیلم Sorry if I Love you (فدریکو موچیا – ۲۰۰۸)

"عشق مثل روح می مونه، همه درباره اش صحبت
می کنن اما تعداد کمی واقعاً تجربه اش کردن!"

وقتی از فیلمی در ژانر عشقی/کمدی صحبت می شه، بی اختیار یاد فیلم های تین ایجری هالیوودی میفتم که همه شون شبیه هم هستن: دخترهایی شبیه مایلی سایروس و سلنا گومز و پسرهایی تو مایه های زک افرون که تو مدرسه همدیگه رو می بینن، اول فیلم عاشق هم می شن، وسط فیلم یه مشکلی پیش میاد، آخر فیلم مشکل حل می شه، به هم می رسن و کل شهر از این اتفاق خوشحال هستن! (توی همه شون یه سکانس لباس خریدن هم هست که دختره با دوستاش می ره بوتیک و هی از اتاق پرو میاد بیرون با یه لباس جدید. روی این سکانس هم یه آهنگ راک پخش می شه)

شاید اصلاً Sorry if I Love You (محصول ۲۰۰۸ ایتالیا) یه فیلم تین ایجری به اون معنا نباشه، چون داستان دربارۀ رابطۀ عاشقانه ای هست که بین یه مرد ۳۷ ساله به نام الکس و دختری ۱۷ ساله به اسم نیکی شکل می گیره. در کنار داستان اصلی، ماجراهای فرعی زیادی روایت می شه از زندگی دوستان الکس و نیکی.

در کل موقع تماشای چنین فیلم هایی توقع دیدن شاهکار در فیلمبرداری، تدوین یا موسیقی ندارم و همینکه ساختار فیلم با ژانر و مضمون قصه همخونی داشته باشه برام کافیه... که البته این فیلم بیشتر از اینها رو داره. طراحی لباس واقعاً عالیه، بازی ها (حتی نقش های فرعی) باورپذیرن و تدوین هم از ریتم مناسبی برخورداره.

نیکی، دختریه که (به قول "باران") از دختر بودن و انجام کارهای دخترونه لذت می بره و این موضوع در رفتار، صحبت کردن و لباس پوشیدنش کاملاً مشهوده. از طرف دیگه الکس مردیه که در کار و زندگی روتین روزانه فرو رفته و جرات تغییر وضع موجود رو نداره و همین مشخصه تصمیم گیری بین "عرف" (ادامۀ زندگی با نامزد سابق) و "دل" (شروع زندگی جدید با دختری که ازش ۲۰ سال کوچیکتره) رو مشکل می کنه.

پایان فیلم با اینکه قابل پیش بینیه، اما وقتی فکر می کنم می بینم چیز دیگه ای به غیر از این هم نمی تونه باشه. یعنی اگر من هم جای الکس بودم همینکارو انجام می دادم.

اگه می خواین یه فیلم رومانتیک ببینین با کمی طنز و دوست دارین چیزی بیشتر از Hannah Montana گیرتون بیاد، پیشنهاد می کنم این فیلمو تماشا کنین.

امتیاز: ۷ از ۱۰

درباره پایان فیلم Inception

Inception (آخرین ساختۀ کریس نولان) فیلمیه با پایان باز و هر کس می تونه بسته به برداشت خودش، پایانی رو برای قصه متصور بشه.

اگر فیلم هنوز فیلم رو ندیدین و دلتون نمی خواد چیزی دربارۀ قصه اش بدونین، بهتره این پست رو نخونین چون بنا بر فتوای محسن – عالم گرانقدر عالم سینما – ما مجاز به نوشتن آخر داستان فیلم ها، حتی با ذکر جزئیات دقیق می باشیم! (قبلاً اینجا یادداشتی برای این فیلم نوشته ام بدون لو دادن داستان)

دو پایان مختلف رو می شه برای داستان در نظر گرفت:

۱)      موفقیت Cobb و دوستانش، بیدار شدن در هواپیما، ورود Cobb به خاک آمریکا و دیدن مجدد بچه هاش

۲)      باقی موندن Cobb در Limbo و دیدن بچه هاش در عالم رویا

طرفداران هر کدوم از این دو نظریه دلایل خودشون رو برای اثباتش دارن که همه شون هم به نظر منطقی می رسن.

نظر خود من بر اینه که پایان فیلم در عالم واقعیت اتفاق میفته و Cobb واقعاً به بچه هاش می رسه (شاید چون در کل به پایان های مثبت علاقه دارم اینجور فکر می کنم) و برای این فرضیه دلایل منطقی زیادی هم دارم (که اولیش لق زدن فرفره اس و دومیش عوض شدن لباس بچه ها).

امروز روی یکی از سایت های سینمایی طراحی اولیۀ کریس نولان رو دیدم از لایه های مختلف خواب. این برگه ظاهراً چیزیه که نولان کشیده تا از روش فیلمنامه رو استخراج کنه. اگر این برگه واقعی باشه، نشون دهندۀ اینه که فرضیۀ من اشتباه بوده و Cobb برای همیشه در Limbo باقی می مونه.

هنوز هم به نظرم Inception بهترین فیلم امساله و شایستگی نامزد شدن در حداقل ۹ رشته از جوایز اسکار رو داره و باید دست کم ۵ تا هم بگیره!

(برای بهتر دیدن عکس، اول روی کامپیوتر save و بعد باز کنین)

Spam روی موبایل

این اواخر صبح، ظهر، شب، نصفه شب... وقت و بی وقت از موبایلم صدا در می شد که sms اومده. وقتی چک می کردم می دیدم بازم از این s های تبلیغاتیه که بصورت فله ای برای ملت ارسال می شه.

فروش فوق العادۀ فلان فروشگاه، افتتاح شعبۀ جدید بهمان رستوران و کلی هم تبلیغات بانکی... حالا بعضی هاش (از هر صد تا یکی) بدک نیست، اما یه وقتایی Sهایی میاد که تعجب می کردم چی به فکرشون رسیده که رفتن پول دادن یه همچین چیز خاصی بصورت فله ای برای ملت فرستاده بشه. مسخره ترینش دعوت به بازدید از نمی دونم چندمین نمایشگاه بین المللی تجهیزات فرودگاهی بود! تجهیزات فرودگاهی؟! آخه این موضوعیه که از هر ده هزار نفر به زور بکار یه نفر میاد.

در اینکه ما در صنعت تبلیغات به شدت از کمبود ابتکار رنج می بریم شکی نیست ولی دیگه بعضی وقتا واقعاً می رن رو اعصاب. S فرستادی واسه یکی منتظر جوابشی، میاد، باز می کنی می بینی تبلیغ جشنوارۀ پاییزۀ فلان فرش فروشیه. اونوقته که دلت می خواد با همون گوشی...

اسپم همینه دیگه. چیزی که نمی خوای ولی به زور بهت می دن. می تونه ایمیل باشه، SMS باشه، برچسب تخلیۀ چاه و لوله بازکنی پشت در خونه باشه، بروشور و تراکت فلان آموزشگاه باشه... یا حتی می تونه آدم باشه!

دو هفته پیش درخواست کردم تبلیغات برام قطع بشه، که شد. کاش می تونستیم یه چیزای دیگه رو هم درخواست بدیم قطع کنن، مثلاً...

اگه می خواین تبلیغات رو قطع کنین باید با موبایل زنگ بزنین به 09990 ، وقتی رفت رو سیستم پاسخگویی اتوماتیک قسمت "مشکلات پیامک" رو برین جلو تا اینکه بالاخره اپراتور گوشی برداره. بهش می گین می خواین تبلیغات رو قطع کنین، اونم می گه باشه، اول شماره پروندۀ خط رو بگین. شماره پرونده یه شمارۀ هفت هشت ده رقمیه که روی یه تیکه کاغذی که موقع خرید خط بعنوان پروندۀ سیم کارت بهتون دادن نوشته شده. براش می خونین. یه صداهای عجیب غریبی از اونور خط میاد که معلوم نیست داره چیکار می کنه. بعد می گه درخواستتون ارسال شد. از چهار پنج روز بعدش هم دیگه هیچ تبلیغی براتون ارسال نمی شه. خلاص.

به این می گن کرم!

نمی دونم چه مرضیه...

همه چی درسته ها، میای یه کار کوچولو انجام بدی دیگه 100% بی عیب و نقصش کنی... دست که می زنی یهو کل قضیه می ریزه به هم. همه چی خراب می شه!

حالا خیالت راحت شد؟ خب همونجوری خوب بود دیگه!

اسکار ۲۰۱۱: کاندیداهای احتمالی و حدس های اولیه

هنوز یک ماه تا پایان سال میلادی باقی مونده و اغلب فیلم های به اصطلاح اسکاری در همین مدت به نمایش درمیان. اما با توجه به فیلم هایی که تابحال دیده ام و فیلم های در انتظار اکران، می شه حدس هایی زد:

Inception (کریستوفر نولان): بهترین فیلم امسال از دید من، که واقعاً شایستگی کاندیداتوری در رشته های زیادی رو داره از جمله: بهترین فیلم، فیلمنامۀ اوریژینال، کارگردانی، بازیگر نقش دوم زن (ماریون کوتیلارد)، جلوه های ویژۀ تصویری، تدوین صدا، موسیقی، تدوین، کارگردانی هنری و البته فیلمبرداری

The Social Network (دیوید فینچر): من زیاد ازش خوشم نیومد، چون فیلمیه به شدت ساکن، بی تحرک و بدون پیچش های روایی و گره های داستانی. اما به احتمال زیاد در رشته های زیر کاندید می شه: بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامۀ اقتباسی، موسیقی و تدوین

Shutter Island (مارتین اسکورسیزی): نمی دونم اعضای آکادمی این فیلمو یادشون مونده یا نه. با اینکه هفته های اول سال ۲۰۱۰ و قبل از مراسم اسکار پارسال به نمایش دراومد، ولی به هر حال جزو فیلم های امسال به حساب میاد و به نظر من باید در رشته های بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامۀ اقتباسی، بازیگر نقش اول مرد (دی کاپریو)، بازیگر نقش دوم مرد (بن کینگزلی)، تدوین، فیلمبرداری، کارگردانی هنری، طراحی لباس و موسیقی کاندید بشه.

Ghost Writer (رومن پولانسکی): آکادمی اسکار رابطۀ چندان خوبی با این کارگردان لهستانی الاصل نداره، اما فیلمش مستحق کاندیداتوری در رشته های بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامۀ اقتباسی و فیلمبرداریه.

127 Hours (دنی بویل): هنوز این فیلمو ندیدم، اما به احتمال زیاد برای بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامۀ اقتباسی و فیلمبرداری کاندید می شه

Alice in Wonderland (تیم برتون): بهترین چهره پردازی، کارگردانی هنری، جلوه های ویژه

Toy Story 3: بهترین فیلم، بهترین انیمیشن، آواز فیلم

Black Swan (دارن آرونوفسکی): هنوز به نمایش در نیومده، اما مطمئناً در اغلب رشته های هنری و ناتالی پورتمن هم برای بازیگر نقش اول زن کاندید خواهد شد.

Rabbit Hole: این فیلم هم هنوز اکران نشده، اما می تونه فیلم مهمی باشه. از بازی نیکول کیدمن در این فیلم خیلی تعریف می کنن.

Iron Man 2: بهترین جلوه های ویژه، میکس صدا

How to Train Your Dragon، MegaMind و Tangled: بهترین انیمیشن

For Colored Girls: هر سال یه فیلم سیاه پوستی در چند رشته کاندید می شه، فکر کنم امسال نوبت این فیلمه. 

Four Lions: یه فیلم انگلیسی کم خرج که ممکنه یهو مهم بشه!