پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

پخش مستند "دزدان دریایی اقیانوس هند" از شبکه یک

فیلم مستند "دزدان دریایی اقیانوس هند" چهارشنبه همین هفته ۲۳ فروردین بعد از خبر ساعت ۱۴ از شبکه یک پخش خواهد شد.  

پیش تولید این مستند از تیرماه سال گذشته شروع شد و شهریور به مرحلۀ تصویربرداری رسید. تدوین، موسیقی و سایر کارهای مربوط به پس تولید در مهر و آبان انجام شد و نسخۀ نهایی آذر ۹۰ تحویل دفتر گروه شد که بعد از ماجراهای بسیار و نهایتاً ۱۵ دقیقه کوتاه شدن، بالاخره مجوز پخش از شبکۀ یک رو گرفت و چهارشنبه روی آنتن می ره. 

سفر به بندرعباس و سوار شدن بر ناو خارک، همینطور نشستن پای صحبت های کاپیتان اصغرزاده - که موفق شده کشتی بزرگ نفتکش خودش رو از چنگ دزدان دریایی فراری بده - جزو خاطرات به یادماندنی ساخت این فیلم محسوب می شه. 

همینجا از همۀ بچه هایی که در ساخت این فیلم مشارکت داشتن تشکر می کنم. 

 مشخصات فیلم روی IMDB

تیزر فیلم روی بلاگ اسکای 

تیزر روی یوتیوب     

مصاحبه من با سایت خبری دریانوردی

پ.ن. اگر فیلم رو دیدین لطفاً روی IMDB بهش امتیاز بدین.

یادداشتی بر فیلم "انتهای خیابان هشتم" (علیرضا امینی – ۱۳۹۱)

جور کردن صد میلیون تومن پول ظرف کمتر از سه روز، خط کلی داستان فیلم "انتهای خیابان هشتم" رو تشکیل می ده: نیلوفر (ترانه علیدوستی) به همراه نامزد و چند نفر از دوستانشون به شکلی دیوانه وار دنبال هدفی واحد هستن: تهیه و پرداخت مبلغ دیۀ قتل عمد به خانوادۀ مقتول جهت جلوگیری از اعدام برادر نیلوفر.

در پس این داستان، در واقع فیلم روایتگر نحوۀ شکست روحی آدم ها و دلیل تصمیم گیری های نادرست (یا درست؟) تحت شرایط فشار شدید عصبیه. آدم هایی که حاضرن تا هر چیزی که دارن از دست بدن تا به هدفشون برسن. کسانی که حاضرن از همه چیزشون بگذرن تا اونچه رو که می خوان بدست بیارن...

فیلم از همون ابتدا با تنش زیاد شروع می شه و تماشاگر رو به وسط ماجرا پرت می کنه. به شکلی که تا نیم ساعت اول فیلم بیننده باید حوادث رو دیالوگ ها رو به دقت دنبال کنه تا موضوع دستش بیاد و متوجه بشه اینها چرا به پول احتیاج دارن؟ روابط افراد با هم به چه صورته و اصلاً داستان چیه؟

من یکبار هم قبلاً در پستی نوشته بودم که در سینما، تماشاگر معمولاً از فیلم هایی خوشش میاد که با کاراکترهای داستان پیش بره. یعنی همزمان با شخصیت های فیلم از ماجراها مطلع بشه. در فیلم هایی که کاراکترها یک قدم جلوتر از تماشاگر هستن، بیننده حس می کنه باید مدام دنبال اونها بدوه تا (از نظر اطلاعاتی) بهشون برسه. البته روش عقب نگه داشتن تماشاگر از کاراکترها در برخی فیلم ها "باید" انجام بشه اما به نظر من بکار بردن این شیوه در این فیلم کار نادرستی بود که باعث شد تماشاگر نتونه اون ارتباط اولیۀ لازم رو با کاراکترها برقرار کنه و تمام دویدن ها و عصبی شدن هایشان برایش بی مفهوم بود.

بکار بردن تکنیک دوربین روی دست در کل فیلم البته به انتقال حس شخصیت ها کمک زیادی کرده اما به نظر من فیلمبردار در این کار بیش از حد افراط کرده و در برخی پلان ها این حرکت بی وقفۀ دوربین بیننده رو اذیت می کنه.

تمام بازیگران بازی های بسیار بسیار خوبی ارائه دادن. ترانه علیدوستی که مثل همیشه عالیه، حامد بهداد شاید اینجا هم همون حامد بهداد همیشگی باشه، اما باز هم بازیش به دل می شینه، صابر ابر که از همه بهتره و حتی بازیگران نقش های فرعی هم تونستن بازی های قابل قبولی ارائه بدن.

فیلمنامه – برغم برخی اشکالات – به خوبی نوشته شده و تداوم خودش رو در ریتم وقوع حوادث حفظ می کنه. حوادثی که البته بعضی از اونها به شدت قابل پیش بینی هستن (مثل انصراف اون بنگاه نیکوکاری از ارائۀ وام) و بعضی دیگه غیرمنطقی (مثل اعتراف پریسا).

اما بزرگترین غافلگیری فیلم درست در لحظۀ پایان اتفاق میفته. وقتی تیتراژ پایانی شروع می شه، حس می کردم تمام تماشاگران داخل سالن با دهانی باز روی صندلی میخکوب هستن! البته این "میخکوب شدن" شاید از نوع خیلی خوبش نباشه...

باز گذاشتن پایان فیلم ها و حدس مابقی ماجرا به عهدۀ تماشاگر تا جایی قابل قبوله (مثل پایان "جدایی نادر از سیمین")، اما رها کردن تماشاگر درست وسط دو حادثۀ مهم، چیزی نیست که تماشاگر معمولی سینما بپسنده. چون فکر می کنه نویسنده و کارگردان چون نمی دونستن چطور باید فیلم رو "جمع کنن"، به ناچار این نوع پایان رو انتخاب کردن...

همونطور که گفتم، در این فیلم، شاید اصلاً پایان مهم نباشه. اینکه نیلوفر روی صحنه می ره یا نه؟ اینکه توی پمپ بنزین چه اتفاقی میفته؟ اینکه بالاخره برادر نیلوفر اعدام می شه یا نه؟... بلکه مهم نمایش روندی هست که طی شد تا نیلوفر با چنین وضعیتی اونجا نشسته باشه، روندی که طی شد تا موسی (حامد بهداد) دخترش رو از دست بده، روندی که طی شد تا بهرام (صابر ابر) سلامت عقلیش رو از دست بده... البته باید بگم که موج موفقیت فیلم های اصغر فرهادی در این فیلم هم به شدت تاثیر داشته و کارگردان علناً خواسته به همون شیوه، با داستانی نسبتاً مشابه کارهای اخیر فرهادی، فیلمش رو پیش ببره... که تا حد بسیار زیادی هم موفق بوده.

در مجموع این فیلم چیزی نیست که هر کس با هر سلیقه ای بپسنده اما ارزش های بالایی داره که شاید "انتهای خیابان هشتم" رو به یکی از فیلم های خوب امسال تبدیل می کنه.

امتیاز: ۷ از ۱۰

بفرمایید شام ایرانی!

برنامۀ "بفرمایید شام" شبکۀ من و تو از همون ابتدا تماشاگران زیادی رو جذب خودش کرد و مشخص بود به زودی نسخۀ تولید داخلش هم ساخته می شه.

من شخصاً علاقۀ چندانی به دیدن این برنامه نداشتم، چون به نظرم برنامه ای بی نهایت تکراری، بدون خلاقیت بصری و تنها نمایش دهندۀ برخی خصوصیات اخلاقی منفی ایرانیان خارج از کشور بود.

نسخۀ تولید داخل رو بیژن بیرنگ کارگردانی کرده و چهار نفر شرکت کننده اش، چهار نفر از بازیگران شناخته شدۀ سینما و تلویزیون هستن: سروش صحت، رامبد جوان، مهدی پاکدل و اشکان خطیبی. هر شب در یک DVD مجزا، با سناریویی که از پیش طراحی شده، شوخی های جالب مهمانان، بداهه گویی ها و سیستم امتیازدهی متفاوت.

در مجموع به نظرم بفرمایید شام تولید داخل یک سر و گردن بالاتر از بفرمایید شام شبکۀ من و توئه. چون به هر حال یک کارگردان خبره پشت برنامه اس، هر چهار نفر از بهترین های سینمای طنز کشور هستن و شوخی هاشون هم جالب تره، خصوصاً سروش صحبت در شب دوم که واقعاً دیدنیه.

از نکات منفی این مجموعه، سناریوی از پیش طراحی شدۀ هر قسمت هست که بعضی جاها تو ذوق می زنه. برخی شوخی ها دیگه بیش از حد تکرار می شه (مثل گیر دادن به مهدی پاکدل در شب سوم) و البته قیمت بالای هر DVD. به نظر من باید هر چهار شب رو در یک DVD ارائه می دادن با قیمت مثلاً چهار هزار تومن. چون واقعاً ده هزار تومن برای چهار شب (هر شب حدود یک ساعت) زیاد به نظر می رسه... تولید اینجور برنامه ها که نسبت به فیلم سینمایی خرجی نداره.

نکتۀ دیگه، جنبۀ تبلیغاتی این سری (خصوصاً شب اول) برای رستوران اشکان خطیبی هست که حتی اگه هیچ پولی بابت بازی در این سری نگرفته باشه، از راه تبلیغی که برای رستورانش شده حسابی کاسبی کرده!

ظاهراً این مجموعه بعد از کلی کش و قوس با ارشاد تونست مجوز بگیره، امیدوارم بقیۀ قسمت ها (که چهار نفر از بازیگران زن سینمای ایران هستن) زودتر مجوز بگیره و این برنامه به سرنوشت قهوۀ تلخ دچار نشه... چون این مجموعه، از اون دسته کپی برداری هایی هست که بهتر ساخته شده.