پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

نوروز ۱۳۹۱ مبارک!

در این رویش سبز... من، تو، ما... دوباره با هم سبز می شویم...  

به امید سالی پر از سلامتی، خوشی، آرامش و عشق برای تمام ایرانیان در سرتاسر جهان 

نوروز ۱۳۹۱ مبارک!

موج فیلم های مشابه با "جدایی نادر از سیمین"

مورد توجه قرار گرفتن فیلم "جدایی نادر از سیمین" در داخل و خارج و دریافت جوایز مختلف از جشنواره های معتبر جهانی باعث افتخار هر ایرانیه که موفقیت در اسکار هم تکمیلش کرد.

اما این موفقیت ها، با تمام آثار مثبت، یک اثر منفی هم به همراه داشتن: رویکرد بسیاری از فیلمسازان به ساختارهای مشابه برای تکرار موفقیت. در واقع این فیلمسازان (که اغلب جوان هستن) فکر می کنن بکار بردن فرمول این فیلم و استفاده از داستانی مشابه می تونه زمینه های شهرت و موفقیت یک شبۀ اونها رو فراهم کنه.

اگر به مشخصه های "جدایی نادر از سیمین" نگاه کنیم می بینیم این فیلم با دستمایه قرار دادن یک داستان خطی و نسبتاً ساده موفق شده تماشاگر رو با کاراکترهای فیلم همراه کنه، باعث بشه بر اساس تصاویری که دیدیم و حرف هایی که شنیدیم دست به قضاوت بزنیم و بعد از مدتی متوجه بشیم اشتباه قضاوت کرده ایم، باز هم اطلاعات جدید و قضاوت های جدید... و در نهایت هم استفاده از پایانی باز. اغلب سکانس های فیلم در فضاهای بسته می گذره و تعداد بازیگران به چند نفر محدود شده.

حالا اگر به فیلم های ساخته شده در یکسال گذشته نگاه کنیم (و فیلم هایی که در جشنواره فجر امسال به نمایش دراومدن) متوجه می شیم کارگردان های بسیاری خواستن تا با استفاده این فرمول، فیلم خودشون رو بسازن... که این نشون از نوعی تنبلی بین اهالی سینما داره. تنبلی به خاطر استفاده از چند بازیگر محدود در دو سه لوکیشن داخلی و تکیه بر فیلمنامه ای که "می خواد" شبیه آثاری مثل "دربارۀ الی" یا "جدایی..." باشه. در صورتیکه نوشتن چنین فیلمنامه هایی به مدتها وقت، تحقیق و بازنویسی احتیاج داره، نه فیلمنامه هایی که ظرف دو هفته نوشته شده و با یکی دو بار بازنویسی رفته برای تولید. این فیلم ها تنها کپی برداری ضعیفی هستن از فیلم اصلی که نه در جذب تماشاگر عادی موفق می شن نه در جلب توجه منتقدان و جشنواره ها.

در هر حال موجی که بعد از موفقیت فیلم های اخیر فرهادی به راه افتاده به هیچ وجه به نفع سینمای ایران نیست. کارگردانان و تهیه کنندگان ایرانی هنوز باید فرم های جدید رو تجربه کنن. هنوز جای یه فیلم ترسناک درست و حسابی بین فیلم های ایرانی خالیه، یه فیلم تاریخی بی عیب و نقص، یا یه فیلم اکشن/ماجراجویانۀ قوی... مدتهاست تمام فیلم های ایرانی محدود شدن به درام های خانوادگی یا کمدی های سطح پایین. سالی دو یا سه فیلم قابل اعتنا هم ساخته می شه از برخی کارگردانان قدیمی یا جوان های بااستعداد هست که این آمار در مقایسه با تولید 70 – 80 فیلم در سال بسیار پایینه... البته این وسط با "فیلم عروسی"های سوپرمارکتی اصلاً کاری ندارم (منظورم از فیلم عروسی، کمدی های مبتذلیه که روی عکس جلدشون چند نفر دارن با دهن های کج و معوج می خندن و یه نفر هم لباس عروس پوشیده!).

چارۀ این مساله تنها در دست مسئولان سینمایی کشور هست تا با دقت بیشتری فیلمنامه ها رو مورد بررسی قرار بدن و برای هر فیلمنامه ای مجوز ساخت صادر نکنن؛ از ژانرهای مختلف حمایت کنن و بیشتر روی فیلم های متقاضی ساخت تمرکز کنن... اتفاقی که بعید می دونم حالا حالاها بیفته.

مروری بر چند فیلم اسکاری امسال – بخش دوم

در بخش اول مرور فیلم های مطرح اسکار امسال، چند خطی بر ۱۳ فیلم مهم نوشته بودم. در بخش دوم و پایانی هم خیلی کوتاه دربارۀ ۱۲ فیلم دیگه می نویسم (باید بگم که این متن قبل از مراسم اسکار نوشته شده):

Hugo (کاندید ۱۱ اسکار)
Hugo که به نوعی ادای دین مارتین اسکورسیزی به سینمای کلاسیک محسوب می شه "ترین"های زیادی رو یدک می کشه: بیشترین کاندیداتوری اسکار، اولین فیلم سه بعدی اسکورسیزی، اولین فیلم اسکورسیزی بعد از ۱۲ سال بدون حضور لئوناردو دیکاپریو و... . این فیلم جذاب و سرگرم کننده که داستان زندگی پسربچه ای رو تعریف می کنه که بطور غیرقانونی در متروی پاریس زندگی می کنه، از همه لحاظ "سینمای کامل" محسوب می شه. همه چیز سر جاشه. فیلمبرداری و نورپردازی خیره کننده اس، موسیقی عالیه و فیلمنامه با مهارت کامل داستان رو پیش می بره. برای کسانی که با تاریخ سینما آشنایی دارن، ممکنه داستان از یه جایی به بعد لو بره (همونطور که برای من اتفاق افتاد) اما این موضوع به هیچ وجه از جذابیت های فیلم کم نمی کنه و اسکورسیزی با علم به این موضوع داستانش رو پیش می بره. من دو ساعت تمام محو تصاویر بودم... جادوی سینما یعنی همین!

Artist (کاندید ۱۰ اسکار)
ایدۀ ساخت یه فیلم صامت سیاه و سفید به سبک آثار کلاسیک دهۀ ۲۰ و ۳۰ به خودی خود ایدۀ جالب و جسورانه ای محسوب می شه که ریسک زیادی رو می طلبه. اما به نظر می رسه کارگردان (که نویسندۀ فیلمنامه هم هست) از این ایده انقدر ذوق زده شده که دیگه زمانی رو برای پرداخت فیلمنامه صرف نکرده و سریعاً دست بکار ساخت فیلمش شده. داستان فیلم بسیار ساده و پیش پا افتاده اس: بازیگر مرد سینمای صامت که با ورود صدا به سینما از کار بیکار می شه و نهایتاً هم با کمک دوستش به دنیای بازیگری برمی گرده. همین. بدون هیچگونه خلاقیتی. در صورتیکه برای این فیلم می شد به روش های مختلف تماشاگر رو غافلگیر کرد و فیلم رو با جذابیت بیشتری پیش برد. تنها یک جا، اواخر فیلم، از یک BANG! بعنوان یک حرکت خلاقانه استفاده کرده که جالب هم هست. از دقایق 45 به بعد فیلم افت پیدا می کنه بطوریکه اگر اینهمه جایزه و کاندیداتوری نبود، شاید خیلی ها تماشای فیلم رو نیمه کاره رها می کردن. موسیقی هم با اینکه پیوسته در حال نواختنه در برخی صحنه ها انگار داره برای خودش می زنه و کاری با تصاویر نداره. در صورتیکه در فیلم War Horse (اسپیلبرگ) هم تقریباً در تمام طول فیلم موسیقی رو می شنویم، اما موسیقی جان ویلیامز در هماهنگی کامل با تصاویر نواخته می شه و هیچوقت "جلب توجه" نمی کنه.

The Descendants (کاندید ۵ اسکار)
در وحلۀ اول داستان به شدت تکراری به نظر می رسه، اما هنر کارگردان در اینه که تونسته یه داستان ساده رو به شکل قابل قبولی پیش ببره. فیلم ماجرای مردی رو روایت می کنه که متوجه می شه زنش (که در کما به سر می بره و امیدی برای زنده موندنش نیست) با مرد دیگه ای رابطه داشته. بازی ها خوبن، بخصوص بازی شایلین وودلی در نقش دختر جورج کلونی. خود جورج کلونی هم که برای این فیلم کاندید شده بازی خوبی ارائه می ده که البته به نظر من همون بازی خوب همیشگیشه و چیز اضافه تری نداره. در مجموع به نظرم این فیلم یه فیلم متوسط رو به بالا محسوب می شه که بخاطر بیش از حد مورد توجه آکادمی قرار گرفته.

Extremely Loud and Incredibly Close (کاندید ۲ اسکار)
درام معمایی با محوریت حادثۀ یازده سپتامبر که از دید یک پسربچه روایت می شه. بازی خوب تام هنکس، ساندرا بولاک و پسری که نقش فرزندشون رو بازی می کنه از نقاط قوت فیلمه. به نظرم فیلم می تونست پایان بهتری داشته باشه. در مجموع یکی از فیلم های خوش ساخت امسال محسوب می شه.

Albert Nobbs (کاندید ۳ اسکار)
فیلم جدید پسر گابریل گارسیا مارکز در ادامۀ همون فیلم های قبلیش قرار داره (Passengers و Mother and Child). آلبرت نابز، زنی که برای مدتی طولانی در پوشش یک مرد زندگی کرد و رازش تا پایان زندگی مخفی موند. فیلم فضاسازی خوبی داره، طراحی گریم و لباس عالیه... اما خود فیلمنامه در قسمت هایی افت پیدا می کنه و از جذابیت داستان کم می شه. بازی شرلی مک تیر هم در این فیلم واقعاً دیدنیه. به نظر من پایان فیلم برخلاف نظر خیلی ها اصلا ناامیدکننده نیست، فقط همینقدر بگم که بهترین راه انتقال پول های آلبرت به تنها دوستان زندگیش دقیقاً همین بود که اتفاق افتاد...!

Real Steel (کاندید بهترین جلوه های ویژه)
جنگ روبات ها. داستانی کاملاً قابل پیش بینی، بدون هیچ پیچش روایی و کلاً بدون هیچگونه ارزش هنری... اما از طرف دیگه طراحی و ترکیب صداهای عالی، جلوه های ویژه فوق العاده و دارای ارزش های بالای فنی. سرگرم کننده و تجاری. اگر به سری فیلم های
Transformers علاقه داشته باشین مطمئناً از این فیلم هم خوشتون میاد.

The Iron Lady (کاندید ۲ اسکار)
زندگینامۀ مارگارت تاچر، نخست وزیر انگلستان با بازی عالی مریل استریپ. شاید این فیلم برای کسانی که علاقه ای به فیلم های درام/سیاسی یا زندگینامۀ شخصی مثل تاچر نداشته باشن هیچ جذابیتی نداشته باشه. اضافه کردن تصویر خیالی همسر تاچر در طول فیلم تا حدی از یکنواختی اثر کم کرده. بازی مریل استریپ در نقش مارگارت تاچر واقعاً فوق العاده اس، مثل همیشه.

Rango (کاندید بهترین فیلم انیمیشن)
فکر نمی کنم داستان و لحن این انیمیشن (از گور وربینسکی، کارگردان سری "دزدان دریایی کارائیب") زیاد مورد پسند بچه ها قرار بگیره، اما از همه نظر انیمیشن کاملیه. دقتی که روی جزئیات این فیلم صورت گرفته رو در هیچکدوم از انیمیش های امسال ندیدم. شنیدم قسمت دومش رو هم دارن می سازن.

Kung Fu Panda 2 (کاندید بهترین فیلم انیمیشن)
معمولاً قسمت های دوم و سوم فیلم ها شانس گرفتن اسکارشون کمتر از قسمت های اوله، البته استثنائاتی هم وجود داشته. مثل "ارباب حلقه ها"ی 3 و
Toy Story 3. کونگ فو پاندای 2 فیلم خوبیه که بچه ها رو میخکوب می کنه، اما به نظر من مشکلات اساسی در فیلمنامه داره.

Puss in Boots (کاندید بهترین فیلم انیمیشن)انیمیشن جالبی از کمپانی و گروه سازندۀ Sherekها با داستانی که بیشتر برای کودکان طراحی شده با بزرگسالان. بعضی جزئیات این انیمیشن واقعاً خلاقانه طراحی شده. خنده دار و جذابه، صدای آنتونیو باندراس و سلما هایک به خوبی روی گربه ها نشسته و شخصیتشون رو باورپذیر کرده. قسمت دوم این انیمیشن هم قراره ساخته بشه.

Anonymous (کاندید بهترین طراحی لباس)
این فیلم بر اساس شایعه ای رایج در انگلستان ساخته شده. اینکه ویلیام شیکسپیر نویسندۀ داستان ها و نمایشنامه هاش نبود و شخصی از پشت پرده نوشته ها رو بهش می رسوند و اون فقط یک مجری بود. با اینکه به نظر من پایه و اساس چنین داستان زیاد قابل اعتماد نیست، تصویری که از شخصیت شیکسپیر و حتی ملکه الیزابت ارائه شده هم خیلی غیرمحترمانه اس! جدای از منطق روایی داستان، طراحی تولید این فیلم فوق العاده اس. طراحی صحنه، فیلمبرداری و طراحی لباس عالیه. نماهای هوایی از شهر لندن قرن شانزدهم واقعاً خیره کننده اس.

Tinker Tailor Soldier Spy (کاندید ۳ اسکار)
تریلر سیاسی سنگین دربارۀ جنگ سرد بین انگلستان و شوروی که اگر به دقت دنبال نشه و روابط و اسامی از دست بره، رشتۀ فیلم هم از دست خارج می شه. گری اولدمن بعد از سالها بازیگری برای اولین بار بخاطر این فیلم کاندید اسکار شده. موسیقی فیلم خوبه، طراحی تولید و طراحی صحنه هم خیلی خوبه، اما فیلمی نیست که هر کسی رو جذب کنه، اما ارزش های هنری زیادی داره.

پیش بینی برندگان اسکار هشتاد و چهارم (۲۰۱۲)

چند ساله که آکادمی اسکار به انتخاب های عجیبی دست می زنه. هم در اعلام اسامی نامزدها هم در اعلام برندگان. فیلم هایی کاندید چندین و چند جایزه می شن که استحقاقش رو ندارن و از اونطرف فیلم های خیلی خوبی هستن که اصلاً دیده نمی شن. بعضی ها مورد بی مهری کامل آکادمی قرار می گیرن و بعضی هام سوگولی های مراسم هستن و همیشه پای ثابت کاندیداها!

امسال من به هیچکدوم از فیلم ها تعصب خاصی ندارم که دلم بخواد حتماً برنده بشه. در کل به نظرم سطح سینمای هالیوود نسبت به سال های قبل افت چشمگیری داشته. حتی آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا هم با اینجور کاندید کردن هاش، هنرمندان رو به سمت سینمای تجاری سوق می ده.

البته بین این نامزدها فیلم های خوب هم وجود داره، مثل War Horse (اسپیلبرگ)، Midnight in Paris (وودی آلن) و Hugoی مارتین اسکورسیزی. اما فیلم های خوب زیادی هم بودن که بطور کلی نادیده گرفته شدن. مثل Carnage رومن پولانسکی با بازی های عالی هر چهار بازیگر اصلی، بخصوص کریستوفر والتس یا The Flowers of War ژانگ ییمو با طراحی صحنه و کارگردانی هنری فوق العاده اش...

به هر حال، لیست زیر پیش بینی من از برندگان اسکار امساله. در اغلب رشته ها، نظر خود من چیز دیگه ایه که در پست جداگانه ای خواهم نوشت. و این هم پیش بینی:

فیلم: Artist

کارگردان: Artist

فیلمنامۀ اوریژینال: وودی آلن برای Midnight in Paris

فیلمنامۀ اقتباسی:   The Descendants

بازیگر نقش اول مرد: به احتمال ۹۰٪ Jean Dujardin برای Artist می گیره، اگر نه جورج کلونی برای The Descendants

بازیگر نقش اول زن: مریل استریپ برای The Iron Lady  یا Viola Davis برای Help

بازیگر نقش دوم مرد: کریستوفر پلامر برای The Beginners

بازیگر نقش دوم زن: Octavia Spencer برای Help

فیلمبرداری:  Hugo یا Tree of Life

تدوین: Artist یا Hugo

موسیقی:  Artist یا Hugo

انیمیشن: Rango

کارگردانی هنری: Hugo

طراحی لباس:  Artist یا Hugo

گریم: The Iron Lady  یا Harry Potter 7-2

جلوه های ویژه تصویری: Rise of the Planet of the Apes یا Harry Potter 7-2

تدوین صدا: Hugo  یا War Horse

ترکیب صدا: Hugo  یا War Horse

 فیلم غیرانگلیسی زبان: جدایی نادر از سیمین (A Seperation

فرم قابل پرینت اسامی کامل کاندیداها
مراسم هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار بامداد دوشنبه، ۸ اسفند ۹۰، از ساعت ۵ صبح به وقت تهرون شروع می شه. البته از دو تا سه ساعت قبلش هم برنامه ورود مهمانان به فرش قرمز هست که علاقمندان خاص خودشو داره. مراسم بصورت زنده از کانال Fox Movies روی نایلست و عربست و همینطور کانال های NTV و CNBC-E روی ترکست پخش خواهد شد.
  

 بعد از مراسم: پیش بینی های درست رو تیک زدم! خیلی بده که اسکار انقدر قابل پیش بینیه، امیدوارم سال آینده دیگه اینجوری نباشه.

چهارده سال پیش در چنین روزهایی...

دومین همایش انجمن کامپوتر ایران که سال ۱۳۷۶ در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد، برای ما که سال سوم بودیم جذابیت زیادی داشت. کارهای مربوط به برنامه ریزی ها، دعوت ها، انتخاب مقالات، سخنرانان، مستندسازی ها و... بین بچه ها تقسیم شد و امید خوانساری نیا (دبیر همایش که از دانشجویان ارشد دانشکده خودمون بود) سمتی هم به ما داد: تصویربرداری از کل همایش و آماده سازی یک کلیپ برای مراسم اختتامیه. 

همایش از شیشم تا هشتم اسفند برگزار می شد و دکتر عارف - وزیر دولت سید محمد خاتمی - اولین سخنران مراسم بود. 

از دو سه ماه قبل از همایش کارها رو شروع کردیم و سخت ترین مرحله کار ما در طول سه روز همایش بود که از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب باید کل همایش رو پوشش تصویری می دادیم. 

شب آخر دستگاه تدوین خطی سیمای دانشگاه رو قرض گرفتیم و با فیلم هایی که گرفته بودیم رفتیم خوابگاه که تا صبح کلیپ اختتامیه رو تدوین کنیم... تدوین خطی مشکلات خودش رو داشت و برای ما که اولین بار بود با چنین دستگاهی کار می کردیم سخت تر هم می شد... نهایتا یک کلیپ ۱۱ دقیقه ای آماده کردیم که اول مراسم اختتامیه پخش شد و به درخواست بچه ها یکبار هم در انتهای مراسم... 

خیلی وقت بود می خواستم این کلیپ رو کوتاه تر کنم و جایی آپلودش کنم که بچه ها ببینن. چون تک تک این نصاویر برای بچه هایی که درگیر برگزاری همایش بودن خاطرات بسیار زیادی رو به همراه داره. 

من کلیپ رو روی صفحه فیس بوک خودم آپ کردم و یک نسخه اش رو هم اینجا می ذارم تا اگر روزی روزگاری دیگه هیچ رقمه نتونستیم به فیس بوک دسترسی داشته باشیم یک کپی هم اینجا وجود داشته باشه. 

به خاطر کپی و تبدیل های چند باره کیفیت فیلم افت زیادی کرده، اما همین هم برای بچه های ورودی ۷۲ تا ۷۶ دانشکده کامپیوتر دانشگاه علم و صنعت یادآور خاطرات بسیار زیادیه. 

لینک کلیپ (چهار دقیقه/۲۲ مگابایت)

اینترنت به سبک Stop Motion!

اوایل سال ۱۳۷۵ بود که برای اولین بار با "اینترنت" کار کردم. سیستم های VAX/VMS سایت دانشکده با اون مانیتورهای تک رنگ سبز قدیمی و محیط text ما رو به دنیای عجیبی می بردن که برای ما دانشجوهای سال دوم  خیلی جذابیت داشت.

اوایل، استفاده از اینترنت فقط برای دانشجوهای ارشد مجاز بود، اما ما با جدیتی که به خرج دادیم تونستیم مسئولیت سایت رو بعهده بگیریم و تمام مدت رو پشت سیستم های "اینترنت دار" بگذرونیم... اولین تجربه ها با ایمیل، موتورهای جستجو، شبکه های اجتماعی اولیه و... هر کدوم خاطرات مخصوص به خودشون رو داشتن.

طی ۱۵ سال گذشته، اینترنت از مراحل مختلفی عبور کرده و از یه ابزار اختصاصی برای محققان و دانشجویان تبدیل شده به یکی از پراستفاده ترین ابزارهای روزمره. ارتباطات سریع و راحت از طریق نامه های الکترونیکی، پرداخت های آنلاین، وجود انواع و اقسام اطلاعات و... باعث شده هر کسی در حد حرفه و نیازش به نحوی از اینترنت استفاده کنه.

اینترنت برای بعضی ها به معنی محلیه برای داونلود آهنگ و فیلم، برای بعضی ها جاییه که می شه توش با دوستان واقعی و مجازی ارتباط برقرار کرد، بعضی ها تمام کارهاشونو از طریق ایمیل انجام می دن، بعضی ها بعنوان ابزاری برای تحقیق و مطالعه بهش نگاه می کنن و گسترده ترین دایره المعارف موجود...

این نیاز به اینترنت برای همه و در تمام مشاغل وجود داره. محصل، دانشجو، کارمند، نظامی، دولتی،... همه از اینترنت استفاده می کنن و اصلاً طی سال های اخیر میزان دسترسی به اینترنت به یکی از پارامترهای پیشرفت کشورها تبدیل شده. حتی خیلی از کارهای عمومی کشور مثل ثبت نام کنکور هم دیگه کاملاً اینترنتی شدن...

اینا همه رو گفتم تا برسم به تعریف جدیدی که از اینترنت شنیدم. دیروز یا پریروز، در یکی از همایش های دولتی/نظامی، یکی از سخنرانان گفته که: اینترنت ابزار جاسوسی نیست، بلکه خود جاسوس است!

این حرف یعنی زیر سوال بردن کل اینترنت و نه سایت های خاصی مثل شبکه هایی که اطلاعات بازدیدکننده ها رو جمع می کنن، نه فیس بوک، نه تویتر... بلکه کل اینترنت.

بلافاصله بعد از این حرف پورت های اچ. تی. تی. پی. اس. بسته شد، ساکس قطع شد، ایمیل های زیادی با مشکل مواجه شدن، گوگل مختل شد و سایت های بیشتری فیلتر شدن... و تمام این اتفاقات همزمان شد با افتتاح شبکۀ علمی کشور، که به نوعی سنگ بنای اینترنت ملی محسوب می شه.

بعنوان کسی که از همون اوایل ورود اینترنت به ایران بطور مداوم و گسترده باهاش سر و کار داشتم، از پشت پردۀ بعضی سایت ها و موتورهای جستجو خبر دارم. این واقعیت رو انکار نمی کنم که اینترنت می تونه خطرات و تهدیدات زیادی به همراه داشته باشه. حتی سه فیلم کوتاه هم در همین زمینه ساخته ام: "یک درجۀ لعنتی" دربارۀ عواقب خطرناک دوستی های اینترنتی، "شما ۹ میلیون دلار برنده شده اید" دربارۀ ایمیل های جعلی برنده شدن در قرعه کشی های اینترنتی و "استاکس نت: جنگ سایبری" دربارۀ ویروسی که به نیروگاه بوشهر حمله کرد...

حتی یکبار هم قبلاً در پستی نوشته بودم که عضویت در سایت هایی مثل فیس بوک و ورود اطلاعات شخصی، می تونه چه تهدیداتی در پی داشته باشه... اما هیچوقت با این نگاه و با این شکل برخورد با اینترنت موافق نبودم.

زدن و بستن و فیلتر کردن و مختل کردن سایت ها راه حل مشکل نیست. اگر مشکلی وجود داره، باید از طریق اطلاع رسانی به کاربران و ارائۀ جایگزین حل بشه. اگر فکر می کنیم ورود به فلان سایت به هر دلیل نباید صورت بگیره، اول باید یک سایت جایگیزین براش طراحی و معرفی کرد، بعد با اطلاع رسانی درست کاربران رو به عدم استفاده از سایت اول تشویق کرد. اگر فکر می کنیم جی میل یا هر سرویس میل دیگه ای مشکل داره، بستن و فیلتر کردن دومین راه حل مساله نیست... چون همیشه راه برای دور زدن فیلترینگ وجود داشته و خواهد داشت. این کار تنها کاربران رو نسبت به تصمیم گیرندگان بدبین تر می کنه. وگرنه شدیدترین فیلترینگ رو هم می شه بالاخره به طریقی دور زد و وارد سایت های مورد نظر شد...

ایکاش مدیران و تصمیم گیرندگان شرکت زیرساخت که مسئول فراهم کردن اینترنت کشوره، منطقی تر و علمی تر به اینترنت نگاه کنن و از دستکاری و تست مداوم سرویس های شبکه خودداری کنن. این روزها ادعای پیشرفت علمی کشور بدون وجود اینترنت سالم و پرسرعت تنها به یک شوخی بزرگ شبیهه!