پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

هیپنوتیزم (۱۳۸۳)

ایدۀ اولیۀ داستان از بیستمین جشنوارۀ تئاتر فجربخش دانشجویی شکل گرفت، جایی که در جریان کامل دلهره و استرس گروه های نمایشی قبل از اجرا برای هیات داوران قرار می گرفتیم.  

دلم می خواست ترکیبی از تئاتر، تریلر و کمدی رو در قالب یک فیلم کوتاه تجربه کنم.

در فیلم دو داستان مجزا روایت می شه: نمایشنامه ای که در تئاتر اجرا می شه و داستان حادثۀ غیرمنتظره ای که پشت صحنه برای گروه اتفاق میفته. 

تصویربردار باز هم حمید نعمتی بود که تمام فیلم های کوتاه قبلی رو با هم کار کرده بودیم و حرف همدیگه رو خوب می فهمیدیم. 

از لحظه وقوع حادثه به بعد، برای انتقال حس دلهره به تماشاگران، تمام تصاویر مربوط به پشت صحنه بصورت دوربین روی دست گرفته شده. 

کل فیلم (۲۷ دقیقه) ظرف سه روز در آمفی تئاتر دانشگاه علم و صنعت فیلمبرداری شد که بعد از آخرین شب روی زمین، احضار و اسلکتی با لباس سیاه... سومین دفعه ای بود که از این سالن بعنوان یکی از لوکیشن های اصلی فیلم های کوتاهم استفاده می کردم. 

تقریباً تمام بازیگران فیلم تجربۀ اجرای یک یا چند تئاتر دانشجویی رو داشتن، به غیر از یکی که اون هم به معنی واقعی کلمه سر کلوزآپ ها بیچاره مون کرد!

کارگردانی بخش های مربوط به صحنه های تئاتر بر عهدۀ مهدی آروم بود که در فیلم هم همین نقش رو بازی می کرد.  

دو تا از سکانس های هیپنوتیزم رو اصلا دوست نداشتم اما مجبور شدم در فیلم نهایی به کار ببرم. موقع نمایش این دو سکانس همیشه چشم هامو می بستم و شروع می کردم به شمارش معکوس ثانیه ها! 

به محض تموم شدن این فیلم، فیلمنامۀ "عبور از سایه ها" رو نوشتم که خیلی دوست داشتم بسازمش، اما به دلیل مشکلات متعدد فنی امکان ساختش تا امروز فراهم نشده. 

 تیزر فیلم (۶ مگابایت / ۳۸ ثانیه / mpeg) 

کلیپ پشت صحنه فیلم (۱۵ مگابایت / mpeg) 

موسیقی متن تیتراژ آخر (۲.۳ مگابایت / mp3)

*** تیزر و موسیقی متن داستان عجیب و باورنکردنی دانشکده کامپیوتر، احضار و آخرین شب روی زمین رو هم گذاشتم.

یادداشتی بر فیلم Paranormal Activity (اورن پلی – ۲۰۰۹)

قبل از هر چیز باید بگم این فیلم ترسناک ترین فیلمیه که ظرف ده سال گذشته دیدم.

بعضی فیلم ها با نشون دادن قاتل کارد به دست یا ارواح و خون آشام سعی می کنن تماشاگر رو بترسونن؛ اما این فیلم با القاء حس ترس از موجودی نامرئی آنچنان اثری می ذاره که تا مدتها فراموش نمی شه ... داستان فیلم خیلی ساده اس:

کتی و میکا زوج جوانی هستن که به تازگی وارد خونۀ جدیدشون شدن. نیمه شب ها صدای عجیب و غریبی از اطراف خونه شنیده می شه و اتفاقاتی میفته که توجیه منطقی براش وجود نداره... 

تا اینجا با داستانی کاملاً تکراری روبرو هستیم، اما فیلمنامه وقتی متفاوت می شه که میکا تصمیم می گیره با خرید دوربین فیلمبرداری و نصب اون داخل اتاق خواب، از شب تا صبح از تمام اتفاقاتی که موقع خواب رخ می ده تصویر بگیره.

ساختار فیلم شبیه به Blair Witch Project هست. یعنی کل فیلم از زاویۀ دید دوربین هندی کم کاراکترهای اصلی نمایش داده می شه. با این تفاوت که در اون فیلم از دو دوربین استفاده شده بود و اینجا یکی. بازی ها آنچنان طبیعیه که کاملاً باور می کنیم تمام حوادثی که شاهدشون هستیم واقعاً جلوی دوربین اتفاق افتادن.

جالب اینکه Paranormal Activity با بودجۀ تنها ۱۵۰۰۰ دلار ظرف ۱۰ روز در خانه اورن پلی (کارگردان) ساخته شده و اصلاً قرار نبود در سینماها به نمایش دربیاد. اما وقتی استیون اسپیلبرگ بطور اتفاقی فیلم رو می بینه انقدر خوشش میاد که فیلم رو برای پخش گسترده به کمپانی پارامونت معرفی می کنه. نهایتا این فیلم ۱۰۰ میلیون دلار فروش می کنه و تبدیل می شه به پرسودترین فیلم تاریخ سینما.

فیلم موسیقی متن نداره و تدوین هم کاملاً "شبه مبتدی" صورت گرفته تا حس واقعی بودن تصاویر رو بهتر منتقل کنه.

به نظر من دلیل اثر گذار بودن وحشت غالب در این فیلم اینه که حوادث داستان – خصوصاً حوادثی که موقع خواب بودن کاراکترها رخ می ده – برای هر کسی در هر مکانی قابل لمسه. همونطور که آلفرد هیچکاک بزرگ گفته "ترسناک ترین صحنه، اونیه که بتونه برای هر کسی پیش بیاد". به همین دلیل خودش به اون صحنۀ قتل زیر دوش آب علاقۀ عجیبی داشت، چون "زیر دوش همۀ ما تنها هستیم و بی دفاع".

اگه فیلم ترسناک روتون اثر بد می ذاره، توصیه نمی کنم فیلم رو ببینین و اگر دیدین مطمئناً تا مدتها موقع خواب – هر کجا که باشین – ترس بر شما غلبه می کنه!

امتیاز: ۸ از ۱۰

فیلم های ضایع!

شده تا حالا جلوی جمع یا خانواده یه فیلم که قبلاً ندیدین بذارین، فیلم انقدر ضایع باشه که تا آخر شرشر عرق خجالت بریزین و دلتون بخواد زمین دهن باز کنه برین فرو؟ 

تماشای فیلم روی ice

من برگشتم!

مسافرت ما (که توی سفرنامه درباره اش می نویسم) به جاکارتا با خط هوایی امارات بود و بعلت مدت زمان نسبتاً طولانی پرواز (مجموعاً ۱۰ ساعت) تونستیم چند تا فیلم تماشا کنیم.

سیستم امارات روی بوئینگ های 777 نسبت به چند سال قبل که دیده بودم خیلی پیشرفت کرده. قبلاً (توی خط امارات یا حتی بریتیش ایرویز) ۲۰، ۳۰ تا کانال فیلم بود که از هر کدوم بطور مداوم یک فیلم رو تکرار می کردن و مثلاً اگر وسط فیلم می رسیدی باید صبر می کردی تا تموم بشه و سئانس بعد از اولش رو تماشا کنی.

امارات جدیداً از سیستم ice استفاده می کنه (information, communication, entertainment) که حدود ۷۰۰ کانال داره شامل فیلم های روز سینمای دنیا، سینمای آسیا، فیلم های کلاسیک، انیمیشن های والت دیسنی و پیکسار، سریال، کنسرت، کلیپ، فیلم های کوتاه، انواع آلبوم های موسیقی، بازی های مختلف کامپیوتری و فیدهای مختلف خبری.

نکتۀ جالب اینه که می شه هر شخص هر کدوم از کانال ها رو انتخاب کنه و از اول برای خودش play کنه، عقب یا جلو بزنه، pause کنه یا روی دور تند تماشا کنه.

تنوع برناامه ها طوری بود که هیچکس حوصله اش سر نمی رفت و بالاخره چیزی برای تماشا کردن پیدا می کرد.

در حین رفتن خواننده گروه همای کنار ما نشسته بود و داشت می رفت دوبی که از اونجا بره تورنتو برای کنسرت. درست همونطور که فکر می کردم آدم بسیار افتاده و خجالتی بود که اصلاً بهش نمی خورد چنین صدایی داشته باشه!

یادداشتی بر فیلم Saw VI (کوین گروترت - ۲۰۰۹)

اگه مثل من انقدر روحیۀ خشن دارین که دیدن دست بریده و کندن گوشت از بدن حالتونو بد نمی کنه و اگه از طرفداران سری فیلم های Saw هستین، قسمت جدیدش رو از دست ندین.

به این دلیل که یکی از جذابیت های Saw داستان و غافلگیری پایانشه، حتی خلاصۀ داستان رو هم اینجا نمی نویسم و فقط می گم که قسمت شیشم بسیار بهتر از قسمت پنجمه و فیلمنامۀ خوبی داره که تونسته ایدۀ اصلی نویسنده رو کاملاً منتقل کنه.

ایدۀ قسمت اول این مجموعه انقدر جدید بود و پایانش انقدر غافلگیرکننده که توقع تماشاگران از قسمت های بعدی رو به شدت بالا برد. نکته ای که تبدیل شد به نقطه ضعف قسمت های دوم تا پنجم. تماشاگر دلش می خواست در پایان فیلم غافلگیر بشه، اونهم از جنس قسمت اول و چون نمی شد، از فیلم خوشش نمیومد.

اما اگه می خواین از این فیلم لذت ببرین بهتره این تفکر رو بذارین کنار و Saw IV رو بعنوان یک فیلم مستقل تماشا کنین. باور کنین که Jigsaw مرده و قراره بازی هاش از جانب شخص دیگه ای – به همون شکل – دنبال بشه.

اینجوری ممکنه – مثل من – از دنبال کردن وقایع و اهدافی که پشت هر بازی قرار گرفته بیشتر خوشتون بیاد. درست مثل قسمت پنجم، که هدف از چیدن تله ها، تمرین کار تیمی بین اعضایی بود که همدیگه رو نمی شناختن. اگه اون چند نفر سعی می کردن به شکل گروهی به مشکلات (تله ها) نگاه کنن، همه شون جون سالم به در می بردن اما در اون شرایط هر کس فقط به فکر خودش بود.

پشت تله ها و بازی های این قسمت هم هدف خاصی نهفته که در پایان بهش پی می بریم.

در ضمن، در طول فیلم لازم نیست هیچ خوراکی دم دست بذارین، چون مطمئاً نمی تونین چیزی بخورین!

امتیاز: ۶ از ۱۰

نوستالژیا: اولین فیلم

نمایی از فیلم سینما پارادیزو (تورناتوره)اولین بار که توی یه سالن بزرگ نشستم، چراغ ها خاموش شدن و تصاویر جادویی افتادن روی پرده بزرگ، سال ۶۱ بود. زمانی که ۵ سال داشتم و پدربزرگم منو برده بود تماشای فیلم رابینسون کروزو

خیلی برام جالبه بدونم اولین فیلمی که بقیه توی سینما دیدن چی بوده... این سوالیه که همیشه از دوستام می پرسم. 

شما یادتونه؟