پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

ابراز "موفقیت" برای جلب "تحسین" دیگران

فکر می کنم میل به "دیده شدن" یا مورد "تحسین" دیگران قرار گرفتن به نوعی در تمام آدمها وجود داره. البته این حس به خودی خود چیز بدی نیست و می تونه باعث موفقیت و پیشرفت بشه.


کسانی که مثل اون "درخت پربار" توی مثل ها هستن، هیچوقت دنبال جلب تحسین بقیه نمیرن. به کارشون میرسن و خواه ناخواه از طرق مختلف دیده میشن.


اما دستۀ دیگه ای از آدمها هستن که به خودی خود چیزی برای ارائه ندارن، اما این حس درونشون به شدت فعاله. خصوصاً وقتی کنار افراد موفق قرار میگیرن. اونوقته که برای اثبات میزان موفقیت خودشون و شنیدن تحسین بقیه شروع می کنن به بیان یک سری حرفهایی که شاید خودشون هم بعداً از شنیدنش خنده شون بگیره. اینکه هفتۀ پیش تو فلان رستوران چی خوردن، چقدر پول دادن، چقدر به فلان خیریه که دوستشون راه انداخته بود کمک کردن و... حتی اینکه سوپری سر کوجه شون چه مثلاً ماست یا پنیر خوشمزه ای داره که هیچ جای تهرون پیدا نمیشه!


وقتی دقت می کنم می بینم بیشتر این حرفها به "مقدار پول خرج کردن" برمیگرده. کسانی که حاضرن از بعضی از ساده ترین خرج های معمول زندگی (مثل لباس به خشکشویی دادن!) بگذرن، اما iPhone دست بگیرن و توی نایب و اردک آبی غذا بخورن!


به نظر من بدترین و مبتذل ترین طریقۀ ابراز موفقیت و جلب توجه بقیه، همینه... که متاسفانه شرایط اجتماعی مملکت ما باعث شده اینجور آدم ها دور و برمون کم نباشن.

تنبلی فرهنگی!

در اینکه سلیقه های مختلف وجود داره شکی نیست، خصوصاً در زمینه های هنری؛ هر نوع موسیقی، کتاب و فیلم طرفداران خاص خودش رو داره و ممکنه فیلم یا موزیکی که مورد علاقۀ یک نفره رو شخص دیگه ای اصلا ًنتونه تحمل کنه.

اما "تفاوت سلیقه" با چیزی که من اسمش رو میذارم "تنبلی فرهنگی" خیلی فرق داره. تنبلی فرهنگی یعنی اینکه یک نفر تنبلیش میاد متن های بیشتر از دو سه خط رو بخونه، یعنی حوصله اش نمیشه یه کتاب سیصد چهارصد صفحه ای رو دست بگیره (چه برسه به رمان های چند جلدی)، یعنی به جایی رسیده که به غیر از فیلم های اکشن یا کمدی که داستانشون در همون پنج شیش دقیقۀ اول شکل میگیره، حوصلۀ تماشای فیلم های جدی تر رو نداره...

به نظرم این مساله یک معضل جدیه و اگه کسی احساس میکنه به این "درد" مبتلا شده باید دنبال راهی برای درمان خودش بگرده. استیتوس های کوتاه فیس بوکی، جک های اس ام اسی کوتاه، ویدئوهای کوتاه یوتیوبی از دلایل بروز چنین "بیماری" فرهنگی هستن که آدم ها رو به سمت "بی حوصلگی" پیش بردن.

اگه شما هم حوصله تون نشده این متن رو تا آخر بخونین و بعد از خوندن چند جملۀ اول پریدین اومدین این ته ببینین نتیجه گیری چیه ممکنه از همین دسته آدم ها باشین!

مراقب باشین! این "تنبلی فرهنگی" اصلاً خوب نیست...

یادداشتی بر فیلم فصل کرگدن (بهمن قبادی – ۲۰۱۲)

بازی بهروز وثوقی، مونیکا بلوچی و آرش (خواننده) در فیلمی از بهمن قبادی کافیه تا انگیزۀ لازم برای دیدنش به وجود بیاد. فیلمی که در ترکیه و بیشتر به زبان فارسی ساخته شده و اثری ضدایرانی محسوب میشه.

طبق نوشته ای که در تیتراژ ابتدایی عنوان میشه، فیلم بر اساس داستان واقعی یکی از زندانیان سیاسی ساخته شده، اما اینکه نویسنده تا چه حد به "واقعیت" وفادار بوده چندان برای من مشخص نیست. داستان فیلم دربارۀ یک زندانی سیاسیه که سال ۲۰۱۰ بعد از ۳۰ سال از یکی از زندان های ایران آزاد میشه و دنبال همسرش میگرده؛ همسری که سالها پیش به گمان فوت شوهر از ایران خارج شده و در ترکیه زندگی جدیدی رو شروع کرده... .

بهمن قبادی سبک ساختاری خاص خودش رو در این فیلم پیاده کرده و به تصاویر زیبایی رو خلق کرده. زاویه های دوربین، دکوپاژ و عمق میدان بعضی از نماها به واقع دیدنی هستند.

اما به نظرم این فیلم در نهایت کسانی رو که به قصد دیدن بهروز وثوقی به تماشای فیلم نشستن رو راضی نمی کنه. دلیلش کند و کشدار بودن بیش از حد سکانس هاست و سکوت سنگین و بعضاً آزاردهنده ای که بر کل فیلم غالبه. بهروز وثوقی در طول فیلم تقریباً هیچ دیالوگی به زبون نمیاره و چند کلمه ای رو هم که ازش میشنویم به صورت off (خارج از قاب) گرفتن که دلیلش رو واقعاً نمی دونم. من به شخصه دوست داشتم حداقل یک جملۀ کامل از دهن بهروز وثوقی بشنوم، جمله ای که موقع ادا کردنش چهره اش رو در قاب ببینم.

شاید این فیلم از حوصلۀ خیلی ها خارج باشه و بعد از ۱۵ تا ۲۰ دقیقه از خیر دیدنش بگذرن. تلخی زیاد فیلم (چه در ساختار چه در سیر حوادث) و کند و بدون دیالوگ بودن فیلم از حوصلۀ تماشاگران عادی خارجه. اما فیلم به خودی خود اثر ارزشمندیه که اگر با حوصله و در شرایط مناسب پای دیدنش بنشینیم میشه ازش لذت برد.

در مجموع به نظرم بهمن قبادی در اولین فیلم سینمایی خارج از کشورش بسیار موفق عمل کرده، از همه لحاظ. فقط اگه کمی المان های جذب مخاطب رو بیشتر به کار ببنده، میتونه تماشاگران بیشتری رو پای قصه هاش بشونه.

امتیاز: ۶.۵ از ۱۰

وب سایت رسمی

وب سایت رسمی "گروه هنری جادوی پارس" افتتاح شد!

این سایت فعلا فقط به زبان انگلیسی و برای مخاطبان خارجی طراحی شده. به زودی بخش فارسی رو هم بهش اضافه می کنیم.

آدرس وب سایت: www.PersianMagicArtGroup.com

نوروز 92 مبارک!

نوروز 1392 مبارک!

با آرزوی سلامتی، خبرهای خوب و موفقیت برای همه.

یادداشتی بر فیلم Life of Pi (آنگ لی – ۲۰۱۲)

تنها فیلم مهم به جا مونده از سال ۲۰۱۲ رو دیشب دیدم و باید بگم واقعاً لذت بردم. "زندگی پای" از فیلم هاییه که موفق شده با حفظ جذابیت روایی/بصری، از لحاظ مفهومی هم بسیار پربار باشه.

داستان فیلم دربارۀ پسر جوانیه که در یک حادثه دریایی خانواده اش رو از دست میده و بیش هشت ماه روی یک قایق زندگی میکنه، البته به همراه یک ببر بزرگ و وحشی!

وجود تصاویر زیبا و چشم نواز (به لطف جلوه های ویژۀ کامپیوتری)، موسیقی فوق العاده و تدوین عالی از ویژگی هاییه که در همون سکانس های ابتدایی توجه بیننده رو به خودش جلب می کنه. اما در ادامه، موقعیت های مختلف دشواری که برای پای بوجود میاد و باعث میشه با شرایط سخت دست و پنجه نرم کنه، به عنصر اصلی پیش برندۀ فیلم تبدیل میشه.

در همون سکانس ابتدایی فیلم، جایی که پای می خواد داستان عجیب نجات یافتنش از روی قایق رو برای نویسندۀ کانادایی تعریف کنه، میگه که "من داستانی دارم که باعث میشه شما به خدا اعتقاد پیدا کنین". تمام حوادثی که در مدت ۲۷۷ روز شناور بودن پای روی دریا بوقوع می پیونده اثباتیه بر همین جمله.

(اگر فیلم رو ندیدین و دوست ندارین که داستان لو بره، لطفاً پاراگراف آبی رنگ رو نخونین)

سر اینکه واقعاً چه اتفاقی برای پای افتاد و آیا پای به همراه یک ببر، گورخر، کفتار و اورانگوتان روی قایق بود یا اینکه این حیوانات نمادی هستند از آدم های اطرافش (ملوان، یک زن و آشپز بدجنس) چیزیه که شاید هر کس به شکلی که دوست داره برداشت کنه.

آیا واقعاً پای با چهار حیوان روی قایق تنها بود؟

به نظر من پای برای جبران شوک شدیدی که از دیدن صحنۀ غرق شدن کشتی (به همراه تمام عزیزانش) بهش وارد شده بود و برای تسکین غم و اندوه خودش، سایر آدم ها رو به شکل حیواناتی می دید و خودش رو به شکل اون ببر ناآرام و عصبانی.

در واقع هر حیوان، نمادی از خصایل اخلاقی اون شخص هستن؛ جسم خودش به شکل یک ببر و روحش به شکل ناظر کل ماجرا. بعد از تنها شدن، روح و جسم به هم کمک می کنن تا از پس مشکلات بربیان و نجات پیدا کنن.

اون جزیرۀ اسرارآمیز (که بوضوح به شکل بودای خوابیده اس) نمادیه از دین: به شما زندگی و امید میده، اما اگر بیش از حد بهش تکیه کنین وجودتون رو از بین میبره. جزیره در طول روز بخشنده و مهربانه اما در شب ترسناک و کشنده. به همین دلیل پای بعد از یک شب جزیره رو ترک می کنه... .

در مجموع این فیلم چیزیه که برای هر بیننده ای جذابیت های خودش رو داره. توصیه می کنم این فیلم رو فقط و فقط با کیفیت عالی تماشا کنین (نسخۀ اوریژینال – منو اصلی – به همراه پشت صحنه ها در حال حاضر به تهرون رسیده) و از دیدن نسخه های با کیفیت پایین تر به شدت خودداری نمایید! در پشت صحنه ها می تونین ببینین که برای خلق هر پلان چه زحمتی رو متحمل شدن و از چه افکت های خارق العاده ای استفاده کردن.

"زندگی پی" اسکار بهترین کارگردانی، موسیقی، فیلمبرداری و جلوه های ویژۀ امسال رو گرفت که در هر چهار رشته واقعاً هم استحقاقش رو داشت.

امتیاز: ۸.۵ از ۱۰

اسکار ۲۰۱۳: پیش بینی برندگان

یک هفته تا مراسم اسکار باقی مونده و طبق معمول هر سال میخوام برنده ها رو پیش بینی کنم. من امسال تعصب خاصی رو هیچکدوم از کاندیداها ندارم. به نظرم همۀ کاندیداها جزو بهترین ها بودن و هیچکدوم "خیلی" بهتر از بقیه نیستن. به هر حال، اینهم پیش بینی من از برنده ها. ضمن اینکه اگر نظر من با پیش بینیم از برنده تفاوت داشت، توی پرانتز نوشته ام: 

بهترین فیلم: Argo

کارگردان: استیون اسپیلبرگ برای Lincoln

بازیگر اول مرد: دانیل دی لوئیس برای Lincoln

بازیگر اول زن: جنیفر لاورنس برای Silver Linings Playbook

بازیگر دوم مرد: کریستف والتز برای Django Unchained

بازیگر دوم زن: آن هاتاوی برای Les Miserables

فیلمبرداری:  Life of Pi(من به Skyfall رای میدم)

تدوین: Argo

فیلمنامۀ اوریژینال: کوئنتین تارانتینو برای Django Unchained

فیلمنامۀ افتباسی: تونی کوشنر برای Lincoln (من به Argo رای میدم)

تدوین صدا: پیش بینی این رشته خیلی سخته، اما فکر کنم Skyfall

ترکیب صدا: این یکی هم خیلی سخته، احتمالاً Les Miserables (که البته من خودم بهSkyfall رای میدم)

موسیقی متن: Argo یا Life of Pi

آواز فیلم: Adele برای Skyfall

انیمیشن بلند: Wreck It Ralph (نظر من: ParaNorman، تعجب میکنم چرا Hotel Transylvania کاندید نشد)

طراحی تولید: Les Miserables

طراحی لباس: Anna Karenina

گریم/مو: Les Miserables (فقط امیدوارم Hitchcock نگیره!)

جلوه های ویژۀ تصویری: Life of Pi

فیلم خارجی زبان: Amour

مستند بلند: Searching for Sugerman