پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

سفر به چین

همیشه دلم می خواست چین رو ببینم و بالاخره این اتفاق افتاد.

دربارۀ چین و چینی ها نظرات منفی زیادی شنیده بودیم و ذهنیت بدی نسبت به این کشور داشتیم، اما وقتی رفتیم نظرمون نسبت بهشون کاملاً عوض شد.

چینی ها انسان های بسیار مودب، مهربون و خوش اخلاقی هستن که تمام تلاششون رو می کنن تا به توریست ها کمک کنن. نظم و ترتیبی که چینی ها دارن رو هیچ کجا ندیده بودم. خیابون های پکن با 20 میلیون نفر جمعیت انقدر تمیز و مرتب بود که آدم تعجب می کرد و از ترافیک گره خورده در خیابون هاشون خبری نبود. اینکه کشوری با یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت تا این حد مرتب و منظم باشه واقعاً جالبه.

ما در پکن از دیوار چین، کاخ تابستانی، شهر ممنوعه، میدان تیان آن من، باغ وحش، پارک جهانی و... بازدید کردیم و به طرز عجیب و باورنکردنی تونستیم بلیت کنسرت یانی رو که در پکن برنامه داشت تهیه کنیم.

شانگهای مدرن ترین، تمیزترین و زیباترین شهریه که تابحال دیده ام. ما سه روز شانگهای بودیم و از باغ یو، برج تلویزیونی، باند، خیابان نانجینگ و... دیدن کردیم.

چین یکی از بهترین جاهاییه که می شه برای سفر انتخاب کرد. هم سایت های تاریخی و باستانی داره و هم مراکز خرید و فروشگاه های متنوع.

دربارۀ جزئیات این سفر در وبلاگ سفرنامه هام خواهم نوشت و تجربیات و خاطرات این سفر رو به اشتراک می ذارم تا کسانی که قصد سفر به چین رو دارن بتونن ازش استفاده کنن.

روشنایی های شهر: تهران در سه اپیزود

یکی از آشنایان میاد از خونه بیرون بره سر کوچه خرید کنه می بینه ماشینش که توی کوچه پارک کرده بود سر جاش نیست. یعنی دزدیدنش. زنگ می زنه پلیس. نیم ساعت بعد یه نفر میاد. ماجرا رو براش تعریف می کنه. پلیسه یه کم اینور اونورو نگاه می کنه (یعنی تحقیق) و می گه: شما بفرمایید یه تست اعتیاد بدین پس فردا بیارین کلانتری محل چون به نظر می رسه توهم زده شدین... چون به نظر من شما اصلاً ماشین نداشتین!!!

--------------------------------------

به چهارراه نزدیک می شی. چراغ سبزه. شمارندۀ بزرگی که اون بالا گذاشتن 47 رو نشون می ده. 46، 45، 44 شما با سرعت ثابت حرکت می کنی... 32، 31 و ناگهان 1، صفر و قرمز! محکم می کوبی روی ترمز و درست قبل از ورود به چهارراه، روی خط کشی عابر پیاده متوقف می شی. ماشین پشتی هم همینطور. پلیس خیلی خونسرد میاد طرفت می گه: مدارک!... آخه چرا؟... روی خط کشی عابر وایسادی!... آخه این چراغ سبز بود یهو قرمز شد... مدارک!... شمارندۀ اون بالا روی... مدارک!

--------------------------------------

خانۀ سینما بودم. سر بهار سوار تاکسی شدم به سمت انقلاب. توی میدون فردوسی تصادف شده بود. ترافیکی بود که به قول محسن الله و اکبر! ساعت یک بعد از ظهر. هوا به شدت گرم و دودآلود. همه کلافه. منتظری راه باز بشه زودتر برسی. همه همینو می خوان. همۀ کسانی که توی این ترافیک مسخره گیر افتادن. صدای بیق بیق آزیر ماشین پلیس میاد. از نزدیک.  فکر می کنی خب حالا سریع مشکل حل می شه و ترافیک باز می شه. صدای بلندگوش بلند می شه: آقا حرکت کن، آقا برو جلو... نگاه می کنم، دو نفر افسر نشستن توش. یکیشون بلندگو گرفته دستش هی می گه آقا برو جلو!... خیلی دلم می خواست برم پایین بهش بگم: جناب سرهنگ، همۀ ما که توی این ترافیک گیر کردیم دلمون می خواد بریم جلو، شما داری از این مملکت حقوق می گیری که راهو باز کنی، نه اینکه بشینی این تو جلوی کولر با بلندگوت غرغر کنی... "آقا برو جلو" حرفیه که همۀ کسایی که توی این ترافیکن دارن تو دلشون می زنن!


نتیجه گیری حقوقی: تبدیل شاکی به متهم راحت ترین شیوه اس برای از سر باز کردن شکایت.

نصیحت: هیچوقت به هیچ چیز اعتماد نکن، حتی به شمارندۀ دیجیتال بالای چراغ های راهنمایی!

نتیجه گیری فرهنگی: چرا از بین این همه خیابون توی تهرون خانۀ سینما باید تو بهار جنوبی باشه؟؟؟

ضرب المثل مرتبط: همه جای دنیا وقتی شلوغ می شه پلیس میاد، اینجا وقتی پلیس میاد شلوغ می شه.

آدم ها...

آدم ها موجودات عجیبی هستن...

موقعی که انتظارش رو نداری کارهایی انجام می دن و لطف هایی می کنن که غافلگیر می شی و نمی دونی چطور ازشون تشکر کنی،

ولی همون آدم ها بعضی کارهای ساده ای رو که طبق عرف، فرهنگ، اخلاقیات یا هر کوفت و زهرمار دیگه ای که بهش پایبند هستیم، قاعدتاً باید انجام بدن، منتظری که انجام بدن، دلت می خواد که انجام بدن، خیلی ساده، انجام نمی دن! یا انقدر دیر انجامش می دن که دیگه به درد عمه شون می خوره!

تست هوش برای استخدام!

بعضی شرکت ها ابتکارات جالبی به خرج می دن برای انتخاب کارمندان جدید از بین متقاضیان. معمولاً بعد از طی مراحل اولیه که شامل بررسی سوابق و مصاحبه اس، شرکت ها آزمون کتبی یا مصاحبه به زبان انگلیسی هم برگزار می کنن تا یکی دو نفر رو از بین بیشتر از صد نفر انتخاب کنن.

چند سال پیش از خود من یرای استخدام توی یه شرکت بین المللی یه تستی گرفتن که جالب بود. یک نفر به سرعت و پشت سر هم سوال می پرسید، اگر سوال انگلیسی بود باید به فارسی جواب می دادم و اگر سوال به فارسی بود به انگلیسی. گفتن اینجوری می تونیم سرعت انتقال و تصمیم گیری فرد رو بسنجیم!

یه بار دیگه یه شرکتی رفتم برای مصاحبه، وقتی وارد اتاق شدم اولین چیزی که پرسیدن این بود که از در ساختمون تا در شرکت چند تا پله بالا اومدی؟!

تست اون شرکت آلمانی که یه مدت باهاشون کار می کردم هم به این شکل بود که یه مجموعه سوال و تست با ایمیل برام فرستادن و من باید در کمتر از ۱۰ دقیقه براشون reply می کردم و جواب می دادم!

هفتۀ پیش یکی از دوستان رفته بود برای مصاحبه، بعد از طی مراحلی این سوالو گذاشتن جلوش و باید ظرف کمتر از ۱۰ ثانیه جواب می داد:

فقط یکی از گزینه های زیر صحیح می باشد. آن گزینه کدام است؟

۱) گزینۀ ۱ صحیح است
۲) گزینۀ ۱ یا ۲ صحبح است
۳) گزینۀ ۲ یا ۳ صحیح است

دوستم استخدام نشد!

نوروز ۹۰ مبارک!

گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین

روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین

ای تو یزدان، ای تو گردانندۀ مهر و سپهر

برترینش کن برایم این زمان و این زمین 

همیشه این روزهای نزدیک عید هیجان خاصی دارم. انگار قراره اتفاق بزرگی بیفته. انگار قراره شاهد ماجراهای عجیبی باشم. انگار همۀ انرژیم دوباره جمع می شه... برای یه شروع تازه.

امیدوارم سال جدید برای شما سالی باشه پر از خبرهای خوب، آرامش، سلامتی، سبزی و عشق.

سال نو مبارک! 

آقا شرمنده، اصلاً بالکل فراموش کردم ها!

از بین تمام اخلاق های بدی که یه آدم می تونه داشته باشه، چیزی که بیشتر از همه اذیتم می کنه بدقولیه.

شکل سادۀ بدقولی می تونه این باشه که طرف یادش می ره مثلاً کتابی که بهم قول داده بود رو برام بیاره. شکل وخیمش هم اینه که اصلاً یادش می ره ساعت چند و کجا با هم قرار داشتیم! حالا وایسا تو خیابون، زیر برف یا بارون، تا آقا بیاد... موبایلش هم خاموشه!

زیاد پیش اومده رابطه ام رو با بعضی از دوستان بخاطر همین بدقولی ها کمتر کردم. از طرف دیگه، تمام دوستان نزدیکم آدم های خیلی خوش قولی هستن. مثل مهدی یا احسان، که اگر قرار باشه ساعت ۶ بیان پیشم، راس ساعت ۶ زنگ می زنن! یا فرزاد،که اگر توی خیابون با هم قرار داریم، همه کار می کنه تا یه ربع هم زودتر برسه...

اصولاً فکر می کنم آدم های خوش قول کسانی هستن که برای کارهاشون برنامه ریزی دارن، می تونن کارها رو زمانبندی کنن و مهمتر از همه اینکه برای خودشون و حرفشون ارزش قائلن.

همیشه آدم های جدید رو از روی دو تا نکته می تونم بهتر بشناسم. تست خوش قولی و فهمیدن سه فیلم مورد علاقه!

مصاحبه: به مناسبت شروع پنجمین سال فعالیت وبلاگ

وبلاگ پلان های روزانه از فردا وارد پنجمین سال فعالیتش می شه. احساس شما بعنوان صاحب این وبلاگ چیه؟
این احساس که چهار سال گذشته و من هنوز نمی تونم یه پست شسته رفته که خودمو راضی کنه بنویسم.

با این حساب اصلاً چرا وارد عرصۀ وبلاگ نویسی شدین؟
به سه دلیل: نیاز به نوشتن، نیاز به ارتباط و نیاز به غر زدن!

پرخواننده ترین پست وبلاگ شما در این مدت کدوم بوده؟
اسفند پارسال مطلبی نوشتم دربارۀ هیرسا (از خوانندگان داخلی) که تابحال بیشترین جستجو در گوگل رو داشته و بیشترین تعداد بازدیدکننده. البته بیشترین تعداد تهدید و فحش رو هم بخاطر همین پست از طرفداراش دریافت کردم که هنوز هم لطفشون ادامه داره!

پرخواننده ترین مطلب سینمایی چطور؟
طبق آمار گوگل تقریباً تمام پست هایی که دربارۀ فیلم های جدید می نویسم به یک اندازه مورد جستجو قرار می گیرن و خواننده دارن.

اگر روزی وبلاگ شما رو به هر دلیلی فیل تر کنن چیکار می کنین؟
یه وبلاگ دیگه ایجاد می کنم به اسم "پلان های روزانۀ ۲" و کارم رو دقیقاً به همین شکل ادامه می دم.

آیا در طول این مدت وبلاگی بوده که ازش به هر شکلی الگوبرداری کنین؟
بله! وبلاگ وزین بعد از بیست و سه که مشوق اصلی من برای شروع وبلاگ نویسی هم بود.

پیامی برای خوانندگان وبلاگتون ندارین؟
از صبر و حوصلۀ تمام خوانندگان وبلاگ، چه دوستان و آشنایان و چه کسانی که تابحال همدیگه رو ندیدیم و همیشه به وبلاگم سر می زنن و نظراتشونو می گن تشکر می کنم. همینطور از کسانی که میان و می رن و هیچ ردی به جز یه آدرس
IP از خودشون به جا نمی ذارن! سعی می کنم از این به بعد بیشتر روی پست ها کار کنم تا مطالب بهتری بنویسم!

و حرف آخر؟
سال نو میلادی مبارک! امیدوارم ۲۰۱۱ سالی باشه پر از فیلم های خوب و اتفاقات هیجان انگیز!