ملت همه برن پلاک ماشین هاشونو لیزری کنن، اگر نه...
ملت برن برای معاینه فنی ماشین ها، اگر معاینه فنی نداشته باشن...
ملت باید همه کارت ملی بگیرن، اگه کارت ملی نداشته باشن...
ملت حالا برن پلاک لیزری ها رو بدن پلاک ایران بگیرن، اگه نگیرن...
ملت همه برن انتخابات به یکی از کسانی که ما تایید کردیم رای بدن، اگه شناسنامه مهر نخوره...
ملت همه برن کارت هوشمند سوخت بگیرن، اگه کارت نداشته باشن...
ملت همه برن عزاداری...
ملت همه برن راهپیمایی روز...
ملت همه برن راهپیمایی 22...
ملت همه اینور...
ملت همه اونور...
ملت همه بالا...
ملت همه پایین...
...
حالا ملت باید برقصن!!!
"در طرح مبارزه با مفاسد اجتماعی، پلیس چند تا خانوم بدحجاب رو دستگیر کرده که بعد از انتقال به اداره پلیس متوجه شده مرد هستن!" یعنی در واقع دو جنس+ی هستن...
حالا دو تا سوال:
1- بدن آدم دو جنس+ی از چه اعضایی تشکیل شده؟ (شرح، شکل، محاسبه!)
2- وقتی پلیس یه آدم دو جنس+ی رو دستگیر می کنه کجا می بردش؟ بخش زنان یا مردان؟!
بیست و یکمین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان از دوشنبه شروع شده و جمعه هم تموم می شه. در این جشنواره فیلم های کوتاه و بلند زیادی به نمایش در میاد که مهمترینشون فیلم گوشواره اس ساخته وحید موسائیان.
فیلمنامه بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده و اکبر عبدی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، پریسا پورقاسمی و البته ترانه مهدی بهشت توش بازی می کنن.
من فیلم رو در جشنواره فجر دیدم و در مجموع از فیلم خوشم اومد؛ یه فیلم ساده که نه قصد رسوندن پیام خاصی رو داره و نه می خواد حرفای گنده گنده بزنه. یه فیلم کودکانه صرفاً برای سرگرم کردن بچه ها. کاری که قاعدتاً بقیه فیلم ها هم باید بکنن و معمولاً نمی کنن!
مدت زیادی این جشنواره در اصفهان برگزار می شد و اصلاً تندیس بزرگ جشنواره رو کنار سی و سه پل ساخته بودن، اما چند ساله که برنامه تغییر کرده و هر سال در یک شهر برگزار می شه و امسال در همدان.
نشست خبری فیلم گوشواره با حضور موسائیان و مرادی کرمانی و پریسا پورقاسمی و ترانه مهدی بهشت امروز برگزار شده که متن کاملش اینجا هست.
جمعه اختتامیه اس. ما امیدواریم جایزه بهترین بازیگر کودک رو ترانه ببره که اگه بگیره حقشه.
آخرین خبر اینکه پریسا پورقاسمی کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر کودک برای این فیلم شده. فهرست کامل نامزدها هم اینجاس.
به نظر من دیوانه وار از بهترین فیلم های تاریخ سینما و یکی از برجسته ترین آثار رومن پولانسکی تا به امروزه.
پزشک متخصصی (هریسون فورد) به همراه همسرش برای شرکت در یک کنفرانس پزشکی به پاریس میاد. از فرودگاه به هتل میرن و اتاقی که براشون رزرو شده رو تحویل می گیرن. هریسون فورد می ره دوش بگیره و وقتی بیرون میاد همسرش در اتاق نیست. لابی، رستوران و خیابان های اطراف رو می گرده اما هیچ نشونه ای ازش پیدا نمی کنه. وقتی می بینه از سفارت آمریکا نمی شه انتظار کمک داشت، خودش دست بکار می شه. با کمک یه دختر فرانسوی نشونه هایی پیدا می کنه و به تدریج درگیر ماجرایی می شه که ناچاره تا انتهاش پیش بره...
داستان این فیلم به نوعی داستان زندگی خود رومن پولانسکی هم هست: همسر پولانسکی رو از یه مهمونی می دزدن و بعد از مدتی جنازه اش رو تحویل می دن. معمولاً وقتی کارگردان ها حدیث نفس می سازن، فیلمشون دیدنی تر می شه (مثل "درخت گلابی" مهرجویی و "شب یلدا"ی پوراحمد). البته ماجرای ربودن و قتل همسر پولانسکی به دلایل سیاسی بوده که در فیلم "دیوانه وار" به شکل دیگه ای به تصویر کشیده می شه.
فیلم با نمایی از ماشین جمع آوری زباله در خیابان های پاریس شروع و با همین نما هم تموم می شه. در این فیلم زیبایی های پاریس با فضای وحشتناک مافیایی موجود در اون چنان هنرمندانه تلفیق می شه که درست درآوردنش تنها از کارگردان بزرگی مثل پولانسکی برمیاد. این فیلم هم از اون فیلم هاییه که همه چیزش سر جاشه، هیچ نمای اضافه ای وجود نداره و قاب بندی، رنگ ها و نورپردازی فوق العاده اس.
در موسیقی فیلم از آکاردئون و ملودی های فرانسوی استفاده شده که هیچوقت از یاد نمی ره. اصلاً موسیقی این فیلم یکی از بهترین و زیباترین موسیقی هاییه که تابحال شنیده ام، شاهکاری در حد "شکلات".
نقش دختر فرانسوی که در فیلم به هریسون فورد کمک می کنه رو Emmanuelle Seigner بازی می کنه که بعدها با پولانسکی ازدواج کرد.
من همیشه عاشق مسافرت بودم و به خاطر نوع کارم به سفرهای زیادی رفتم.
خاطرات و تجربه های بسیاری از هرکدومشون دارم که از چند روز پیش به پیشنهاد یکی از دوستان شروع کردم به نوشتن اونها.
وبلاگ دیگه ای درست کردم روی همین Blogsky به نام "سفر نامه" و اختصاصش دادم به یادداشت های مسافرت هام. بعضی از این یادداشت ها، بیان حادثه یا ماجرایی هست که برام پیش اومده و بعضی دیگه تنها به بیان احساس من از حضور در اون مکان می پردازه.
به این دلیل که این یادداشت ها خاطرات شخصی من هستن، امکان نظر گذاشتن رو براش غیرفعال کردم.
رضا کیانیان آدم جالبیه، از این شخصیت هایی که هر چقدر بیشتر باهاش باشی بیشتر ازش خوشت میاد.
امروز افتتاحیه نمایشگاهش بود. نمایشگاه آثار چوبی. چوبی به این معنی که تیکه چوب هایی که کنار دریا و توی جنگل پیدا کرده و به نظرش شکل خاصی داشتن رو جمع کرده، روشون یه کم کار کرده و مجسمه های خیلی قشنگی ساخته.
اینکه بتونی توی یه تیکه چوب، شکل خاصی رو ببینی خودش خیلی هنره؛ تراشیدن و حکاکی روی اونها هم بخش دوم قضیه اس که ظاهرا رضا کیانیان هر دوشون رو داره.
این نمایشگاه از امروز راس ساعت 5 در سالن ممیز خانه هنرمندان شروع شد و تا سیزدهم ادامه داره. با اینکه از نیم ساعت قبلش بارون شدیدی گرفته بود، خانه هنرمندان پر بود از آدم. خدا پدر مادر چای کیسه ای لیپتون رو بیامرزه که همیشه اینجور جاها میاد برای تبلیغات هی چایی مفتی می ده به جماعت هنرمندا!
بین بازدیدکننده هایی که روز اول اومده بودن پرویز پرستویی و همایون ارشادی از همه بیشتر جلب توجه می کردن... فکر کنم بیشتر از اینکه آثار رو ببینن امضا دادن!
اگه به کارهای اینچنینی علاقه دارین، مطمئناً از این نمایشگاه خوشتون میاد.
خانه هنرمندان رو حتماً می دونین کجاس: کریم خان زند، خیابان ایرانشهر، باغ هنر.
ساعت بازدید هم فکر می کنم از 10 صبح تا 7 شب باشه.
در ضمن، همه عکس ها رو خودم گرفتم و کپی رایت داره!
ما اصولا هنرمندیم و در خیلی از موارد در دنیا تک می باشیم.
هنر ما در این است که بلدیم کارهایی بکنیم که مردم هیچ جای دیگر دنیا نمی کنند؛ و خیلی کارها که همه می کنند را هم ما نمی کنیم و می گوییم عیب است! مثلاً:
ضمناً هر کی از ایران رفته هم اشتباه کرده و وقتی اندی می خواند "دارم می رم به تهران" حتماً اشک هایش سرازیر می شود و پیش خودش "وطن اینجا کسی فکر کسی نیست" را زمزمه می نماید.