پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یک درجۀ لعنتی: یک هفته تا شروع تصویربرداری...

بعد از مشکلی که برای صدابردارمون پیش اومد و از پروژه کنار رفت به بچه ها سپردم برای صدابردار که چند نفر بهم معرفی شدن. همه حرفه ای بودن و کارهای تلویزیونی و کوتاه زیادی انجام داده بودن، اما از یکیشون بیشتر خوشم اومد. چون قبل از هر چیز دربارۀ لوکیشن ها و میزانسن صحنه و نحوۀ دکوپاژ سوال کرد، بعد بهترین گزینۀ صدا رو پیشنهاد کرد و گفت می تونه خودش وسایلی که به کیفیتشون مطمئنه رو فراهم کنه. بعد از جلسۀ حضوری که با هم گذاشتیم، به توافق نهایی رسیدیم و خیالم از این بابت راحت شد.

بازیگر نقش دختر بچه هم از طرف یکی دیگه از بچه ها بهمون معرفی شد که مهدی دید و تاییدش کرد. اون هم قبلاً کار تصویری انجام داده و از پس نقش کوتاهی که داره برمیاد.

فعلاًً تنها نقشی که خالی مونده بازیگر نقش "نیلوفر" هست، که باید دختری باشه حدوداً بیست ساله با این مشخصه: "جذاب"! فقط یه سکانس هم بازی داره اما نقشش خیلی مهمه. مهدی (که سر این پروژه بیچاره شد انقدر بازیگر دید) قراره فردا بره سر تمرین یکی از بچه ها و از بین بازیگرهاش یکی رو انتخاب کنه.

فقط می مونه هماهنگی های مربوط به بیمارستان. قرار بود از طریق یکی از معاونین دانشگاه معرفی بشیم به یه بیمارستان که هنوز اینکار انجام نشده. یعنی شده، اما بیمارستان تاییدیه نداده هنوز. باید زودتر این یکی رو هم هماهنگ کنیم. هفتۀ آینده جمعه ۱۰ اردیبهشت یه سکانس داریم توی راهروی بیمارستان. مهم نیست کجا، فقط بیمارستان باشه. کسی آشنا سراغ نداره؟!

تجهیزات رو هم نهایی کردم با دفتر روزبه. اصلاً قرار شد روزبه بعنوان پشتیبان فنی همراهمون باشه و هر وقت به چیزی احتیاج پیدا کردیم یه سوته فراهم کنه. از اونجا که توی سینما نباید هیچوقت به هیچکس صد درصد اعتماد کرد یه بک آپ هم براش در نظر می گیرم.

این روزها دارم روی دکوپاژ نهایی سکانس ها بر اساس لوکیشن های انتخاب شده کار می کنم. چون تصاویر بطور کامل توی ذهنمه خیلی سریع و راحت پیش می ره. تا جمعۀ همین هفته تمومه.

یک درجۀ لعنتی: قانقاریا می گیریم!

همیشه یه وقت هایی هست که کارها گره می خوره تو هم. درست وقتی فکر می کنی همه چیز داره درست پیش می ره اتفاق های بد شروع می شن... دقیقاً همینجاست که آدم فکر می کنه حاضرم قانقاریا بگیرم اما دیگه سراغ اینکار نرم! آخه نشستی داری زندگی می کنی چیه یهو می زنه به سرت؟

صدابردارمون به دلیل بیماری ناگهانی پدرش عذرخواهی کرد و نمی تونه بیاد. باید سریعاً یه نفر جایگزین پیدا کنم.

یکی از بازیگرهای دختر – که فقط یه ساعت هم کار داره – درست همون روز اجرای تئاتر دارن و نیست...

برای نماهای داخلی بیمارستان تقریباً هماهنگی ها انجام شده اما هنوز مجوز نداریم... امیدوارم زودتر ردیف بشه.

امروز هم کاوه (تصویربردار) خبر داد که صبح پنجشنبه یه کار تلویزیونی داره که هیچ رقمه نمی تونه نره. البته این یکی استثنائاً مشکلی ایجاد نمی کنه چون پنجشنبه رو می تونیم از ظهر شروع کنیم.

دیگه اینکه یه دختربچۀ هشت نه ساله لازم داریم برای دو پلان که اون هم هنوز نهایی نشده. البته دو نفر معرفی شدن که قراره مهدی ببینه و انتخاب کنه.

تجهیزات رو هم هنوز آفیش نکردیم. دیر نمی شه، حتی سه روز قبل هم بگیریم خوبه اما این هفته می خوام قطعیش کنم. تابحال سه گزینه داریم که هر کدوم کاملتر و با قیمت بهتر تونستن در اختیار بذارن از همون می گیریم. ترجیحاً از یه جا باشه بهتره.

ظاهراً یکی از بچه های کانون فیلم دانشگاه (روزبه ناصری که توی آخرین فیلم کوتاهم "هیپنوتیزم" هم بازی می کرد) یه دفتر فیلمسازی زده که استودیو پلاتو هم دارن. استودیو رو از تروکاژ فیلم آفیش کردیم اما چون پولی ندادیم می رم این یکی رو هم می بینم.

یکی دو تا پوستر لازم داریم برای دکور مطب. فکر کنم از خیابون آزادی نرسیده به انقلاب می شه تهیه کرد... 

کاش برای فیلم های کوتاه هم مدیر تولید و مجری طرح وجود داشت... 

چرا فیلمنامه ای نوشتم که ۱۱ تا لوکیشن مختلف داره و ۱۲ تا بازیگر؟!‌

یک درجۀ لعنتی: پیش تولید

برای گرفتن مجوز از نیروی انتظامی به معرفی نامه از یه شرکت فیلمسازی احتیاج هست. ما معرفی نامه رو از خانۀ سینماگران جوان گرفتیم و به همراه یه کپی از فیلمنامه و خلاصۀ یک صفحه ایش بردم ناجی هنر. یک روز بعد مجوز ما برای مدت ۱۵ روز صادر شد (که البته ما فقط چهار روز لازم داریم). در ضمن، صدور مجوز هیچ هزینه ای نداره.

یک جلسۀ طولانی داشتیم با کاوه مظاهری (تصویربردار) برای درآوردن حس کلی سکانس ها از جهت نورپردازی و زوایای دوربین. جلسۀ خوبی بود. کاوه (که فیلم های زیادی کار کرده) نظرات خوبی داشت که با تصاویر ذهنی من کاملاً همخونی داشت.

یک روز هم رفتیم برای انتخاب لوکیشن ها. برای این فیلم (مثل داستان عجیب...) مجموعاً ۱۱ تا لوکیشن لازم داریم که برای یک فیلم کوتاه خیلی زیاد محسوب می شه. خوشبختانه همه انتخاب شدن و وسایل نورپردازی لازم برای هر لوکیشن مشخص شد.

یکی از لوکیشن های ما داخل پلاتو (استودیو) هست که اون رو هم از تروکاژ فیلم آفیش کردیم برای روز آخر. دفتر تروکاژ فیلم رو باید ببینید یه قسمت داره برای تفریحات: یه آشپزخونه که توش انواع حیوانات مختلف پیدا می شه. از طوطی سخنگو گرفته تا سنجاب و همستر!

جلسۀ اول آشنایی اعضای گروه با هم دیشب برگزار شد. از بازیگران تست دوربین گرفتیم (برای پیدا کردن بهترین زاویۀ چهره) و دربارۀ فیلمنامه، جنس بازی و شخصیت هر کدوم از بازیگران توضیحات مختصری داده شد تا برای جلسۀ تمرین هفتۀ آینده پیش زمینۀ ذهنی داشته باشن.

پیش تولید: معرفی نامه برای ناجا + مطب دکتر اطفال

برای فیلمبرداری در سطح شهر به مجوز نیروی انتظامی احتیاجه. باید یه معرفی نامه (از یه شخص حقیقی) بعلاوۀ یک نسخه از فیلمنامه رو برد ناجی هنر و دو روز بعد هم مجوز رو گرفت.

معرفی نامه رو انگار می تونیم از دانشگاه خودمون بگیریم. اگه نشد میرم سراغ خانۀ سینماگران جوان، نهایتاً هم آقای حاتمی کیا!

یک ساعت فیلمبرداری داخل مطب داریم، مطبی که دکور مرتبط با اطفال داشته باشه. کسی دکتر اطفال سراغ داره که حاضر باشه اتاقش رو یکساعت در اختیار ما بذاره؟ هر ساعتی از شبانه روز باشه قبوله.

اگه کسی می تونه در این زمینه کمکمون کنه بهم خبر بده. کامنت یا از طریق ایمیل  hesgan@yahoo.com

وقایع نگاری ساخت یک فیلم کوتاه: شروع پیش تولید

قصد دارم بعد از ۵ سال طلسم فیلم نساختن خودم رو بشکنم و کار بعدی رو شروع کنم. فیلمی کوتاه به اسم "یک درجۀ لعنتی".

فیلمنامه رو یکسال و نیم پیش نوشتم و تا نزدیکی های فاز تولید هم پیش رفتیم اما به دلیل محیا نشدن شرایط دلخواه کار متوقف شد.

مطمئناً برای ساخت این فیلم به همکاری خیلی از دوستان احتیاج هست. کسانی که در فیلم های قبلی مشارکت داشتن و کسانی که برای اولین بار در این کار باهامون همراه می شن.

می خوام مراحل ساخت این فیلم (از شروع پیش تولید تا اولین نمایش خصوصی فیلم که معمولاً حدود ۳ تا ۴ ماه طول می کشه) رو در پست هایی با عنوان "وقایع نگاری ساخت یک فیلم کوتاه" بنویسم تا درس عبرتی باشد برای دیگر خوانندگان که هیچوقت سراغ یه همچین کارهایی نروند!

اینکه ایدۀ اولیۀ فیلمنامه چطور شکل گرفت و در طول پنج بار بازنویسی از کجا به کجا رسید بماند برای پست های بعد. در اولین پست، فقط فهرست کارهایی رو که باید در این مرحله شروع کرد لیست می کنم:

برنامه ریزی تولید،
بستن لیست عوامل فیلم،
بستن لیست نهایی بازیگران،
انتخاب نهایی لوکیشن ها،
طراحی نهایی لباس و صحنه،
دکوپاژ کامل و نهایی فیلمنامه،
هماهنگی با لوکیشن های خاص (مثل بیمارستان، مترو، ناجا،...)
هماهنگی برای پلاتو،
برنامۀ دقیق و کامل تصویربرداری به تفکیک روز و سکانس،
قرارداد برای تجهیزات تصویربرداری، صدا و نور
برگزاری جلسات تمرین بازیگران

امروز با مهدی تماس گرفتم، قراره لیست بازیگران رو نهایی کنه. یادمه دو نفر کم داشتیم...