پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

داستان عجیب و باورنکردنی دانشکدۀ کامپیوتر (۱۳۷۸)

داستان فیلم چطور شکل گرفت؟ 

 جایی که استاد سر اون دوتا دانشجو داد می کشه واقعاً برای خودم و عباس اعتمادی پیش اومده بود، البته در ابعادی خیلی خیلی کوچیکتر! من همون رو ادامه دادم و با یه کم تخیل قاطیش کردم.

چرا اسم فیلم انقدر طولانیه: اگه می شد طولانی ترش هم می کردم!

سخت ترین سکانس: سکانس کلاس و بازی گرفتن از ۲۰ تا سیاهی لشکر، اونهم سه بار، در اولین تجربۀ فیلم کوتاه!

سکانس مورد علاقه: جایی که حامد باید سنسور رو توی راهرو پشت گردن استاد نصب کنه. تقریباً ۱۰۰% با تصاویری که در ذهنم بود یکسان دراومد.

سکانسی که دوست ندارم: استادیوم، جایی که تصمیم می گیرن دوباره برن سراغ استاد. خیلی طولانیه. همیشه توی سالن نمایش به اینجا که می رسید چشمامو می بستم و شروع می کردم به شمردن!

بهترین بازی ها: احسان فردوسی در کل سکانس بیمارستان، فرزاد صمصامی جایی که استاد از کلاس بیرونش می کنه، و بازی استاد (محمد جعفر گله رون) در سکانسی که عصبانی می شه.

بدترین اتفاق: خراب شدن هارد کامپیوترم و از بین رفتن فاینال کات سه تا سکانس!

بهترین اتفاق: اولین نمایش عمومی فیلم توی دانشگاه وقتی دیدم سالن پر از جمعیت شده و حتی بعضی ها ایستاده فیلمو تماشا می کنن.

افکارم در شروع تولید: کاش شروع نکرده بودیم!
افکارم وسط تولید: حاضرم وبا بگیرم ولی دیگه فیلم کوتاه کار نکنم! همین یکی واسه هفت پشتم بسه!
افکارم در پایان تولید: خب بعدی رو کی کلید بزنیم؟! 

تیزر فیلم (۱۰ مگابایت / 1:06 ثانیه / mpeg) 

موسیقی متن تیتراژ آخر (1 مگابایت / mp3)

نظرات 10 + ارسال نظر
گلناز پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 13:28

من وقتی میومدم و رو پرده سینما تصاویری از خونمون رو میدیدم خیلی خوشم میومد.مخصوصا تو فیلم آخرین شب و احضار....البته تو مرحله اسم گذاری برای فیلم نامه هات هم من ایده های خیلی خوبی همیشه برات داشتم!!!! هر چند که آخر نذاشتی تو فیلمات بیام زنگ بزنم و بگم من همسایتون هستم و این هم قبض آب شماس !!!!!!!

فرشته دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 23:54 http://freshblog.blogsky.com

فیلم کوسه ۲- رو توی اقیانوسیه بسازید به شرطی که احسان بدین کوسه بخوره!!!

مطمئن باش احسان کوسه رو می خوره!

فرهاد دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 12:21 http://www.rahdari.ir

کار جالبی بود..من هم با اینکه مستقیما درگیر نبودم ولی خاطرات جالبی دارم....اسکورسیزی هم اطلاع دارم ار همین جاها شروع کرد...

شما که استاد ما بودین قربان!

رامین یکشنبه 8 اردیبهشت 1387 ساعت 21:23 http://au.blogfa.com

حسام عزیز سلام . من و تمام کسانی که میخوایم از ایران بریم مشکلمون ایران نیست . مشکلمون بعضی از افراد و کار هاست که به نام دیگری ثبت میشه . میخوایم بریم جایی که تو ش قانون حاکمه نه رابطه . از من توقع نداشته باش مطلبی رو که خودم ننوشتم بیام بذارم و بعد هم اسم خودمو زیرش بنویسم . این نوعی احترام به قلم و جامعه مدنی است . از شما ممنونم که اجازه دادین مطلبتون که البته بسیار خوب هم بود و من از آن نهایت استفاده را کردم در وبلاگ خود قرار دهم . این وبلاگ صرفاْ جهت راهنمایی افرادی است که ممکن است در دستان وکیل نما ها و افراد شیاد قرار بگیرند و مشکلات زیادی را متحمل گردند . ممنون که به ما سر زدین . رامین

فرزاد شنبه 7 اردیبهشت 1387 ساعت 18:40

خواهش می کنم . تازگیها نمی تونم نظرات گوهر بارمو پنهان کنم !
راستی عجب آدمهای علافی هستن این علم و صنعتی ها .
بابا ما سال 79 خیر سرمون فارغ التحصیل شدیم اونوقت سال 82 هم سینمای دانشگاه دوباره پخشش کرده ملت هم پاشدن رفتن آمفی تاتر !

نه بابا زورکی هر سال برای ورودی های جدید پخش می کنن اون بیچاره ها هم مجبورن تماشا کنن!
تا جایی که خبر دارم امسال هم پخش کردن، هم داستان عجیب و هم احضار رو!

فرزاد شنبه 7 اردیبهشت 1387 ساعت 14:05

بالاخره بعد از مدتها یه تاپیک زدی که منو به کامنت نویسی انداخت!
یه چند وقتی بود که وبلاگت مثل این فیلمهای هندی شده بود .

من نه بازیگر بودم ، نه تیتراژ بساز بودم . من شریف توی دانشگاه درس می خوندم ،من فقط ساده بوودم که گول حرفهای تو رو خوردم .
یادش به خیر .

خیلی ممنونم!

محسن جمعه 6 اردیبهشت 1387 ساعت 02:19 http://after23.blogsky.com

چرا اشاره نکردی که نقش استاد رو به من پیشنهاد کردی و من چون نقش مقابلم شارون استون نبود نپذیرفتم؟

تینا پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 10:26 http://redlife.blogsky.com/

داستان عجیب..به عنوان اولین کار عالی بود. ولی به نظر من احضار (۱۳۷۹) و هیپنوتیزم (۱۳۸۳) یه چیز دیگه بود .خداییش خیلی فاصله انداختینا !!! از اخرین باری که گفتین بعدی رو کی کلید بزنیم ۴ سال گذشته.خلاصه ما منتظریم آقا حسام....

احسان پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 10:03 http://nagofte-ha.blogsky.com

ای.... ما رو یاد جوونی ها انداختی... یادش بخیر گله رون... طفلک عشق سینما داشت.... فکر می کرد رابین ویلیامزه!
من هم که خام تو شدم... شدم مضحکه عام و خاص...
ولی خداییش هیچوقت یادم نمی ره اون سکانسی که قرار بود سنسور رو بذارم پس کله استاده....
انشالله بعدی هم در سواحل سیدنی!

بعدی Pirates of the Oceanic: Ehsan's Doom خواهد بود که ایشالله تابستون آینده در سواحل سیدنی کلید می زنیم!

گیلناز پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 00:22

سلام...آره من این فیلم رو ۸۲ تو علم و صنعت دیدم...اگر چه به نظرم یه جاهاییش زیادی دیگه کش بود...اما کلن واسه یه فیلم کوتاه دانشجویی جلوه های ویژه واقعن خیلیه ((:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد