پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

وقایع نگاری ساخت یک فیلم کوتاه: شروع پیش تولید

قصد دارم بعد از ۵ سال طلسم فیلم نساختن خودم رو بشکنم و کار بعدی رو شروع کنم. فیلمی کوتاه به اسم "یک درجۀ لعنتی".

فیلمنامه رو یکسال و نیم پیش نوشتم و تا نزدیکی های فاز تولید هم پیش رفتیم اما به دلیل محیا نشدن شرایط دلخواه کار متوقف شد.

مطمئناً برای ساخت این فیلم به همکاری خیلی از دوستان احتیاج هست. کسانی که در فیلم های قبلی مشارکت داشتن و کسانی که برای اولین بار در این کار باهامون همراه می شن.

می خوام مراحل ساخت این فیلم (از شروع پیش تولید تا اولین نمایش خصوصی فیلم که معمولاً حدود ۳ تا ۴ ماه طول می کشه) رو در پست هایی با عنوان "وقایع نگاری ساخت یک فیلم کوتاه" بنویسم تا درس عبرتی باشد برای دیگر خوانندگان که هیچوقت سراغ یه همچین کارهایی نروند!

اینکه ایدۀ اولیۀ فیلمنامه چطور شکل گرفت و در طول پنج بار بازنویسی از کجا به کجا رسید بماند برای پست های بعد. در اولین پست، فقط فهرست کارهایی رو که باید در این مرحله شروع کرد لیست می کنم:

برنامه ریزی تولید،
بستن لیست عوامل فیلم،
بستن لیست نهایی بازیگران،
انتخاب نهایی لوکیشن ها،
طراحی نهایی لباس و صحنه،
دکوپاژ کامل و نهایی فیلمنامه،
هماهنگی با لوکیشن های خاص (مثل بیمارستان، مترو، ناجا،...)
هماهنگی برای پلاتو،
برنامۀ دقیق و کامل تصویربرداری به تفکیک روز و سکانس،
قرارداد برای تجهیزات تصویربرداری، صدا و نور
برگزاری جلسات تمرین بازیگران

امروز با مهدی تماس گرفتم، قراره لیست بازیگران رو نهایی کنه. یادمه دو نفر کم داشتیم...

نظرات 7 + ارسال نظر
در حال حاضر-ابر سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 18:37

یعنی اگه یه سوژه ی نسبتا بکر باشه کارگردانیش میکنید؟
این موضوع براتون شامل چه شرایطیه؟

علاقه خود من به فیلم های داستانی هست. یعنی اصولا دوست دارم قصه تعریف کنم.

اما اگر سوژه خوبی در حوزه مستند باشه که قبلا کار نشده باشه هم استقبال می کنم.

کوروموزوم نا معلوم سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 20:05

خیلی بیشتر از 10 تا نشونه داشتم انگار دیگه رفتنیم
به همه گفتم که تو این مدتی که میرم سیاره ی اینا و بر میگردم نگرانم نشن تازه به یکی از دوستام گفتم که واسش از اونجا سنگ هم میارم که کار بذاره رو انگشتر و دستش کنه(با سنگای ماه از این کارا میکنن)خلاصه دیگه شما چیزی نمیخوای؟
راستی میشم مث صبای هوشمندان سیاره ی اوراک خوندین کتابشو؟

من چند تا از اون نشونه ها رو به شدت دارم. یه مدت هم درباره اش تحقیق کردم، حالا باید یه بار از خودشون سوال کنم.

این کتابو یادم نمیاد اما اسمش خیلی آشناس... شاید جایی نقدی یا یادداشتی درباره اش خونده ام.

aavin سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 17:47 http://persiarome.blogspot.com

نمیدونستم فیلم هم میسازی :) برات آرزوی موفقیت می‌کنم حسام عزیز...

ممنون.

از ده سال پیش تابحال یه تعداد فیلم کوتاه داستانی و انیمیشن ساختم برای دانشگاه، تلویزیون یا خانه سینماگران. سمت راست وبلاگ در قسمت سکانس بندی درباره فیلم های کوتاهی که ساختم توضیحات مختصری داده ام.

منا سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 08:51 http://8daily.blogsky.com/

دو نفر کم داشتی میتونی روی من و خودم حساب کنی!

سه نفر چی؟!

فرشته سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 08:06 http://freshblog.blogsky.com/

وااااااااااااااااای ایول حسام کار خوبی کردی. فیلمت که تموم شد برای ما بفرست می دیم جشنواره های مختلف فیلم های کوتاه استرالیا. ما از راه دور کاری ازمون برمیآد بگو جزیره، کانگارو ، کوآلا ، مارمولک و ... خلاصه دست یاری ما رو هم بپذیر و از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت می کنم و اون روزی رو می بینم که داری گلدن گلاب رو می گیری ...

برو حسام برووووووووووو

جای احسان واقعا خالیه. همین دیشب داشتم به تینا می گفتم اگه احسان بود این کار و این کار و این کار رو با خیال راحت می سپردم بهش.

دارم می رم، هولم نکن!

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 22:48

امیدوارم که همه چی خوب پیش بره

محمد یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 18:30 http://mohamed.blogsky.com/

دوربین-صدا-حرکت...

آقا تبریک به خاطر تصمیمت! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد