پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم Up in the Air (جیسون ریتمن – ۲۰۰۹)

با نزدیک شدن به فصل جوایز سینمایی، فیلم هایی که شانس بییشتر دارن با سرعت بالاتری پخش می شن و به دستمون می رسن. Up in the Air یکی از این فیلم هاست که ۱۰ روز پیش در آمریکا اکران شده و به لطف اعضای هیات داوران اسکار یا گلدن گلاب نسخۀ اصلی با کیفیت عالی بیرون اومده! همینطور فیلم The Lovely Bones (استخوان های دوست داشتنی) که قبل از نمایش در آمریکا (۲ هفتۀ دیگه!) با کیفیت فوق العاده خوب دیروز رسید دستم. از این بین، فیلم اول رو – که در ۶ رشته کاندید گلدن گلاب شده – برای تماشا انتخاب کردیم.

Up in the Air یکی از فیلم های پرخرج و اصطلاحاً Big Production هالیوود نیست و اگر با توقع دیدن فیلمی خاص یا شاهکار تماشا کنین ممکنه بخوره توی ذوقتون. اصلاً به نظر من همیشه باید حدوداً بدونیم چی قراره ببینیم...

داستان فیلم دربارۀ رایان (جرج کلونی) کارمند شرکت بزرگیه که وظیفه اش ابلاغ حکم اخراج افراد در شهرهای مختلف آمریکاست. رایان به خاطر نوع کارش مدام در مسافرت بسر می بره و اغلب وقتش در هواپیما و فرودگاه می گذره. ورود دختری به نام ناتالی به شرکت و طرح ایده ای جدید برای ابلاغ حکم های اخراج (از طریق ویدئو چت اینترنتی) باعث می شه رایان موقعیت کاری خودش رو در معرض خطر ببینه. از طرف دیگه آشنایی با زنی به نام الکس – که گویا شغلی مشابه داره – به تدریج دید رایان نسبت به عشق و ازدواج تغییر پیدا می کنه...

اغلب مردم که بخاطر رکود اقتصادی سال بسیار سختی رو پشت سر گذاشتن و شاهد اخراج کارمندان زیادی از شرکت های بزرگ بودن، به خوبی با این فیلم ارتباط برقرار می کنن و از طنز موجود در فیلم لذت می برن.

جیسون ریتمن که پیش از این فیلم خوب Juno رو ازش دیده بودم، یه بار دیگه ثابت کرد هنوز هم می شه با استفاده از یک داستان بسیار ساده فیلمی جذاب ساخت. هر سه بازیگر اصلی بازی های بسیار خوبی ارائه دادن که قطعاً از چشم داوران اسکار دور نمی مونه. خصوصاً Vera Farmiga (که قبلاً در Orphan و Departed دیده بودمش) و Anna Kendrick (بازیگر نقش جسیکا استنلی در سری فیلم های Twilight).

یکی از نکات جالب فیلم استفاده از کارمندان واقعی اخراج شده اس که کارگردان با ادعای ساخت یک فیلم مستند اونها رو روبروی دوربین نشونده وازشون خواسته هر عکس العملی که دلشون می خواد به خبر اخراجشون نشون بدن و حرف هایی که توی دلشون مونده رو به زبون بیارن! از اونجا که طنز موجود در فیلم بیشتر جنبۀ کلامی داره، ترجیحاً فیلم رو با زیرنویس فارسی ببینین (البته نمی دونم اومده یا نه).

مطمئناً این فیلم در چندین رشته کاندید اسکار خواهد شد که درصفحۀ پیش بینی کاندیداهای اسکار ۲۰۱۰ درباره اش نوشته ام.

امتیاز: ۷ از ۱۰

فیلم های مهم و مطرح سال ۲۰۱۰

به روال سال های گذشته، می خوام فیلم های مطرح سال آینده رو معرفی کنم. اما قبل از اینکار باید بگم فیلم هایی مثل The Lovely Bones و The Shutter Island جامانده های ۲۰۰۹ هستن که اوایل ۲۰۱۰ اکران می شن و چون پارسال درباره شون نوشتم از توضیح مجدد خودداری می کنم... و اما فهرست:

ادامه مطلب ...

یادداشتی بر فیلم An Education (لون شرفیگ – ۲۰۰۹)

طبق قاعدۀ کلی، فیلم هایی که به روابط نامعمول بین آدم ها می پردازن همیشه مورد توجه قرار می گیرن و در گیشه و جشنواره ها موفق هستن.

داستان فیلم دربارۀ جنی دختر ۱۶ سالۀ ساده و درسخوان و دیوید مرد سی و چند سالۀ جذابیه که از ملاقاتی خیابانی شروع می شه و به تدریج شکل جدی تری به خودش می گیره. دیوید با مهارت کامل والدین جنی رو راضی می کنه که دخترشون رو با خودش به گردش ببره، از کنسرت های جاز معروف تا رستوران های گران قیمت و نهایتاً سفر به پاریس. جنی در خانواده ای بزرگ شده که درس خوندن و ورود به دانشگاهی معتبر – آکسفورد – بالاترین اولویت رو داره؛ اما در این گشت و گذارهای شبانه جنی به این فکر میفته که آیا همه چیز در ورود به آکسفورد خلاصه می شه یا گذراندن اوقاتی خوش با مردان و زنان خوش پوش؟ شبی که دیوید از جنی خواستگاری می کنه نقطۀ عطفی در روابط اونهاست و سپس اتفاق مهمی که میفته...

به سبک فیلم های انگلیسی، An Education از ریتمی کند برخورداره و فیلمنامه بیشتر به روحیات آدم ها پرداخته تا تعریف یک قصۀ عشقی پرحادثه. به نظر من تنها مشکل فیلمنامه در نحوۀ رسیدن به پایانه. یعنی این پایان برای چنین داستانی کاملاً قابل قبوله اما سیر حوادث برای رسوندن تماشاگر بهش کمی نامعقوله.

بازی کری مولیگان در نقش جنی و آلفرد مولینا در نقش پدر بسیار تاثیرگذاره و مطمئنا مورد توجه اعضای هیات داوران جشنواره های مختلف قرار می گیره.

داستان فیلم در دهۀ شصت میلادی، حدود پنجاه سال پیش، روایت می شه. در اون زمان شکل گیری رابطه بین دختر و پسری با چنین اختلاف سنی (بیشتر از ۲۰ سال) در کشورهای غربی کاملاً نامتعارف یود. موردی که شاید این روزها زیاد موضوعیت نداشته باشه. زیاد می شنویم دختری که با پسری بسیار بزرگتر یا بسیار کوچکتر از خودش ازدواج کرده و زندگی خوبی هم داره. به نظر من درک متقابل و نزدیکی روحیات و سلایق دو نفره که موفقیت یا عدم موفقیت زندگی مشترک رو تعیین می کنه نه تفاوت سن. آیا تمام تمام کسانی که با اختلاف سنی کم با هم ازدواج کردن زندگی موفقی دارن؟

امتیاز: ۷ از ۱۰

یک داستان خیلی کوتاه: شام

تازه وارد دستشویی شده بود که صدای پسرش رو شنید.

"بابا بیا شام"

مرد متعجب از لحن نه چندان دوستانۀ پسر، شروع کرد به شستن لکه های خون از روی دستهاش. روز سختی رو پشت سر گذاشته بود...

۲۱ دسامبر ۲۰۱۲: پایان دنیا

پیشگویان، افراد مذهبی و دانشمندان متعددی از کشورها و فرهنگ های مختلف پایان دنیا در سال ۲۰۱۲ رو پیش بینی کردن. این شایعه بطور گسترده بین مردم دنیا پخش شده و تئوری های زیادی درباره اش مطرحه.

چرا همه دقیقاً به این تاریخ اشاره کردن؟ چه اتفاقی قراره بیفته؟ آتشفشان؟ شهاب سنگ؟ جنگ هسته ای؟ بیماری واگیردار؟

من در این باره کمی تحقیق کردم، مقاله و سایت های مختلف رو خوندم و به نکات جالبی رسیدم:

ادامه مطلب ...