پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم An Education (لون شرفیگ – ۲۰۰۹)

طبق قاعدۀ کلی، فیلم هایی که به روابط نامعمول بین آدم ها می پردازن همیشه مورد توجه قرار می گیرن و در گیشه و جشنواره ها موفق هستن.

داستان فیلم دربارۀ جنی دختر ۱۶ سالۀ ساده و درسخوان و دیوید مرد سی و چند سالۀ جذابیه که از ملاقاتی خیابانی شروع می شه و به تدریج شکل جدی تری به خودش می گیره. دیوید با مهارت کامل والدین جنی رو راضی می کنه که دخترشون رو با خودش به گردش ببره، از کنسرت های جاز معروف تا رستوران های گران قیمت و نهایتاً سفر به پاریس. جنی در خانواده ای بزرگ شده که درس خوندن و ورود به دانشگاهی معتبر – آکسفورد – بالاترین اولویت رو داره؛ اما در این گشت و گذارهای شبانه جنی به این فکر میفته که آیا همه چیز در ورود به آکسفورد خلاصه می شه یا گذراندن اوقاتی خوش با مردان و زنان خوش پوش؟ شبی که دیوید از جنی خواستگاری می کنه نقطۀ عطفی در روابط اونهاست و سپس اتفاق مهمی که میفته...

به سبک فیلم های انگلیسی، An Education از ریتمی کند برخورداره و فیلمنامه بیشتر به روحیات آدم ها پرداخته تا تعریف یک قصۀ عشقی پرحادثه. به نظر من تنها مشکل فیلمنامه در نحوۀ رسیدن به پایانه. یعنی این پایان برای چنین داستانی کاملاً قابل قبوله اما سیر حوادث برای رسوندن تماشاگر بهش کمی نامعقوله.

بازی کری مولیگان در نقش جنی و آلفرد مولینا در نقش پدر بسیار تاثیرگذاره و مطمئنا مورد توجه اعضای هیات داوران جشنواره های مختلف قرار می گیره.

داستان فیلم در دهۀ شصت میلادی، حدود پنجاه سال پیش، روایت می شه. در اون زمان شکل گیری رابطه بین دختر و پسری با چنین اختلاف سنی (بیشتر از ۲۰ سال) در کشورهای غربی کاملاً نامتعارف یود. موردی که شاید این روزها زیاد موضوعیت نداشته باشه. زیاد می شنویم دختری که با پسری بسیار بزرگتر یا بسیار کوچکتر از خودش ازدواج کرده و زندگی خوبی هم داره. به نظر من درک متقابل و نزدیکی روحیات و سلایق دو نفره که موفقیت یا عدم موفقیت زندگی مشترک رو تعیین می کنه نه تفاوت سن. آیا تمام تمام کسانی که با اختلاف سنی کم با هم ازدواج کردن زندگی موفقی دارن؟

امتیاز: ۷ از ۱۰

نظرات 6 + ارسال نظر
جودی آبوت پنج‌شنبه 17 دی 1388 ساعت 11:50 http://www.sudi-s.blogsky.com

به نظر من که هنوزم سن خیــــــــــــــــــــــــــلی مهمه !!!!!

آخه می دونی مشکل کجاس؟

عقل و رفتار بعضی ها با سنشون هماهنگی نداره. یعنی مثلا یه پسر ۲۵ ساله می تونه مثل یه مرد ۴۰ ساله عاقل باشه و تصمیم درست بگیره یا در حد یه پسر ۱۲ ساله.

در کل به نظر من نزدیکی روحی، ذهنی و شخصیتی دو نفره که خیلی اهمیت داره... البته به هر حال ۲۰ سال هم دیگه خیــــــــــــلی زیاده!

aavin سه‌شنبه 15 دی 1388 ساعت 21:09 http://persiarome.persianblog.ir/

ترجیح میدم ایتالیایی ببینم حالا که اینجا زندگی‌ می‌کنم و خوب دانشگاه هم ایتالیایی می‌خونم..بلیت سینما ۷ یورو (البته ۵ یا ۶ یورو هم هست،بسته به کلاس سینما...و اکثرا برای دانشجویان با تخفیف می‌شه ۴ یورو)

الان تو اغلب کشورها فیلم ها رو به زبون اصلی خودشون، نهایتا با زیرنویس، پخش می کنن. جالبه که اونجا فیلم ها به ایتالیایی دوبله می شه.

aavin دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 22:35 http://persiarome.persianblog.ir/

همین الان دیدم تازه ۱۵ ژانویه تو ایتالیا اکران می‌شه!

جالبه که با تاخیر چند ماهه پخش می کنن. یه سوال، اونجا قیمت بلیت سینما چنده؟

aavin دوشنبه 14 دی 1388 ساعت 22:09 http://persiarome.persianblog.ir/

من کنجکاو شدم ببینم..امیدوارم نسخه ایتالیاییشو تو نت پیدا کنم...سپاس.

یعنی دوبله به ایتالیایی؟ چرا اوریژنال نمی بینی؟

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 14:27 http://xxxy.blogsky.com

این فیلمو ندیدم اما کلا به نظرم اختلاف سنی بیست سال خیلی زیاده با اینکه خودم هم اختلاف سنی کم رو دوست ندارم اما به نظرم بیست سال دیگه خیلی زیاده

فرشته یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 02:52 http://freshblog.blogsky.com

من این فیلم رو ندیدم ولی این فیلم رو داریم ... سر فرصت حتما میبینیمش...

والله من یه دوستی داشتم که با مردی ۲۱ سال از خودش بزرگتر ازدواج کرد و ظاهرا هم راضیه ... اما تمام عکسهایی که توی فیس بوک میذاره با پسرشه ... شوهرش خیلیییییی پیره و تمام موهاش سفید و پشتش خمیده.

از دید من یه همچین مردهایی که دختر جوان رو انتخاب می کنن دنبال اسباب بازین و می خوان حس جوونیشون برگرده.

یه آشنایی داشتیم خانومی بود ۳۰ ساله، با مرد ثروتمند ۹۴ ساله ازدواج کرد. ۶ ماه نشد یارو افتاد مرد و تمام ثروتش رسید به زنه. دو سال بعد با مرد ۹۶ ساله ثروتمند دیگه ای ازدواج کرد که اونم بیشتر از ۴ ماه دوام نیاورد... بعد هم سومی.

اول پلیس بهش شک کرد که یه کاری می کنه شوهراش می میرن، بعداز کلی تحقیقات دیدن آره خب یه کاری می کنه ولی کارش جنبه جرم نداره!!!

خلاصه الان داره در ناز و نعمت در سواحل اسپانیا زندگی می کنه، مجرد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد