پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

فارکس: از رویا تا واقعیت - تیزر

فیلم مستند
فارکس: از رویا تا واقعیت

تیزر

نویسنده و کارگردان: حسام دهقانی  

لینک فیلم روی IMDB

1390
40 دقیقه


بخش هایی از مستند "فارکس: از رویا تا واقعیت" روی صحفۀ IMDB مربوط به فیلم آپلود شد. بخش های دیگری از فیلم (که اجازۀ پخش از تلویزیون را نگرفت) هم به زودی به این صفحه اضافه خواهد شد.

فیلم مستند استاکس نت: جنگ سایبری - تیزر

تیزر فیلم آماده شده که اینجا آپلودش کردم. مدت تیزر ۶۵ ثانیه و حجمش حدود ۴ مگابایته:


مشخصات فیلم روی IMDB

تیزر (ورژن 1)

تیزر (ورژن 2)

صفحه وبلاگ فیلم

تیزر روی یوتیوب


تیزر فیلم مستند: شما ۹ میلیون دلار برنده شده اید!

اینم تیزر آخرین فیلممون که یه فیلم مستنده درباره کلاهبرداری های اینترنتی.

  

ظاهراْ قراره این تیزر در چندین نوبت از شبکه ۳ پخش بشه. اگه دیدین به منم خبر بدین!  

 

اینجا کلیک کنین، بعدم روی Watch Trailer 

 

لینک روی یو تیوب

یک درجۀ لعنتی: کات!

درست دو ماه قبل پیش تولید فیلم کوتاهی رو شروع کردیم به نام "یک درجۀ لعنتی" بر اساس فیلمنامه ای نوشتۀ خودم.  

توی اردیبهشت چهار روز بطور فشرده فیلمبرداری داشتیم و بعد از اون حدود یک ماه و نیم پس-تولید طول کشید: تدوین، صداگذاری، موسیقی، زیرنویس، پوستر و... تا امروز که فیلم آماده اس و سعی داریم یک روز رو برای نمایش خصوصیش در نظر بگیریم.

از این به بعد مرحلۀ بازاریابی و تبلیغات فیلم شروع می شه: ارسال به جشنواره ها و نمایش برای اهالی سینما تا شاید بتونیم اعتباری بگیریم برای خودمون تا کار بعدی رو بهتر و قابل قبول تر از این انجام بدیم. 

ترانه مهدی بهشت و الناز امیری

از همۀ بچه هایی که توی این دو ماه با گروه "جادوی پارس" همکاری کردن ممنونم. همه خیلی خوب بودن و بالاتر از چیزی که توقع داشتم:

مهدی (که از اول تا آخر کنارم بود)، کاوه (که با وسواس خاصی تصویربرداری کرد)، امیر فیروزی (که انرژی بخش گروه بود و همه کار انجام داد)، امیر ترکمن (خیلی هم شیک!)، ترانه (که فوق العاده بود)، الناز (که با وجود کوتاهی نقشش عالی کار کرد)، دنیز و حامد (که نهایت همکاری رو انجام دادن)، وحید (که با تجربۀ فوق العاده اش کمکمون کرد)، مرتضی (که تمام لحظه های پشت صحنه رو به زیبایی ثبت کرد)، سعید (که با جون و دل روی موسیقی کار کرد)، پریا، احمد و...

هر کدوم از بچه ها در نقش یا سمت خودشون عالی بودن و مثل همیشه باید بگم نقاط قوت فیلم، نقاط قوت بچه هاست و نقص های فیلم، ایراد کارگردان.

با اینکه می دونم دورۀ تولید به همه سخت گذشته و خاطرۀ چندان خوشی ازش ندارن، اما امیدوارم بداخلاقی ها و سخت گیری های من موقع کار رو ببخشن و باز هم – به زودی – با همدیگه همکاری داشته باشیم.

یکبار دیگه از همه ممنونم.

هیپنوتیزم (۱۳۸۳)

ایدۀ اولیۀ داستان از بیستمین جشنوارۀ تئاتر فجربخش دانشجویی شکل گرفت، جایی که در جریان کامل دلهره و استرس گروه های نمایشی قبل از اجرا برای هیات داوران قرار می گرفتیم.  

دلم می خواست ترکیبی از تئاتر، تریلر و کمدی رو در قالب یک فیلم کوتاه تجربه کنم.

در فیلم دو داستان مجزا روایت می شه: نمایشنامه ای که در تئاتر اجرا می شه و داستان حادثۀ غیرمنتظره ای که پشت صحنه برای گروه اتفاق میفته. 

تصویربردار باز هم حمید نعمتی بود که تمام فیلم های کوتاه قبلی رو با هم کار کرده بودیم و حرف همدیگه رو خوب می فهمیدیم. 

از لحظه وقوع حادثه به بعد، برای انتقال حس دلهره به تماشاگران، تمام تصاویر مربوط به پشت صحنه بصورت دوربین روی دست گرفته شده. 

کل فیلم (۲۷ دقیقه) ظرف سه روز در آمفی تئاتر دانشگاه علم و صنعت فیلمبرداری شد که بعد از آخرین شب روی زمین، احضار و اسلکتی با لباس سیاه... سومین دفعه ای بود که از این سالن بعنوان یکی از لوکیشن های اصلی فیلم های کوتاهم استفاده می کردم. 

تقریباً تمام بازیگران فیلم تجربۀ اجرای یک یا چند تئاتر دانشجویی رو داشتن، به غیر از یکی که اون هم به معنی واقعی کلمه سر کلوزآپ ها بیچاره مون کرد!

کارگردانی بخش های مربوط به صحنه های تئاتر بر عهدۀ مهدی آروم بود که در فیلم هم همین نقش رو بازی می کرد.  

دو تا از سکانس های هیپنوتیزم رو اصلا دوست نداشتم اما مجبور شدم در فیلم نهایی به کار ببرم. موقع نمایش این دو سکانس همیشه چشم هامو می بستم و شروع می کردم به شمارش معکوس ثانیه ها! 

به محض تموم شدن این فیلم، فیلمنامۀ "عبور از سایه ها" رو نوشتم که خیلی دوست داشتم بسازمش، اما به دلیل مشکلات متعدد فنی امکان ساختش تا امروز فراهم نشده. 

 تیزر فیلم (۶ مگابایت / ۳۸ ثانیه / mpeg) 

کلیپ پشت صحنه فیلم (۱۵ مگابایت / mpeg) 

موسیقی متن تیتراژ آخر (۲.۳ مگابایت / mp3)

*** تیزر و موسیقی متن داستان عجیب و باورنکردنی دانشکده کامپیوتر، احضار و آخرین شب روی زمین رو هم گذاشتم.

آخرین شب روی زمین (۱۳۸۰)

داستان فیلم از کجا اومد: یه خبر که توی روزنامه خونده بودم ("انفجاری در هستۀ مرکزی خورشید رخ داده که برای چندین روز اشعۀ خورشید حاوی ذراتی مضر  شده اند")

تصاویر مربوط به سخترانی استاد دانشگاه رو دوبار گرفته شد: یکبار با یک استاد واقعی و دفعۀ دوم با یک بازیگر (علی نیکی). تازه فهمیدم جلوی دوربین، یک بازیگر بهتر می تونه نقش یک استاد رو بازی کنه تا یک استاد!

تابحال در تمام فیلم های کوتاهم سکانسی وجود داشته که در دانشگاه علم و صنعت گرفته بشه، خصوصاً در آمفی تئاتر!

از ابتدای نوشتن فیلمنامه پرهام و احسان رو برای نقش پیام در نظر گرفته بودم.

یکی از خاطره انگیزترین روزهای تصویربرداری روزی بود که برای ضبط تصاویر سایت باستان شناسان به روستایی اطراف کرج رفتیم. انقدر صحنه رو واقعی چیده بودیم که خیلی ها فکر می کردن واقعاً یک گروه باستان شناس اومدن اینجا دارن کاوش می کنن!

در همین سکانس یک جمجمۀ مصنوعی انسان داشتیم که باید از زیر خاک بیرون می اومد. بعد از تصویربرداری این جمجمه رو محمد برد خونه و گذاشت توی انباری! چه داستان هایی که بعداً با این جمجمۀ مصنوعی (که البته خیلی طبیعی به نظر می رسید) اتفاق نیفتاد!

از موسیقی این فیلم خیلی راضی بودم و با وجود ابزار نه چندان حرفه ای، نتیجۀ بسیار رضایت بخشی داشت. روزی که کار ضبط موسیقی تموم شد، همون روزی بود که ایران از بحرین (یا قطر؟) باخته بود و همۀ ملت غمگین بودن. اما ما توی یه دنیای دیگه سیر می کردیم!

از موسیقی این فیلم روی تیتراژ پایانی یکی از برنامه های تلویزیونی استفاده شد (بدون خبر، بدون حفظ کپی رایت!).

نظر من بعد از اتمام این فیلم: دیگه بمیرم فیلم کوتاه کار نمی کنم!

شما اگه یه شب متوجه بشین فقط تا صبح زنده هستین و با سر زدن اولین اشعه های نور خورشید همه چیز از بین می ره چیکار می کنین؟ شب رو چه جوری می گذرونین؟ 

تیزر فیلم (12 مگابایت / 1:10 ثانیه / mpeg) 

موسیقی متن تیتراژ آخر (3.8 مگابایت / mp3)

(نوشته ای از مریم دربارۀ این موضوع

اسکلتی با لباس سیاه و داس دسته چوبی (۱۳۷۹)

فیلمنامه: بر اساس طرحی از یه دوست اینترنتی (از هلند) نوشته شد. داستان اولیه توی توالت عمومی اتفاق می افتاد که من تبدیلش کردم به کتابخونه، بعدش هم سالن نمایش.

فرمت: قصد داشتم فیلم رو بصورت زنده (Live Action) بسازم که به خاطر نبود تجهیزات لازم، به فکر انیمیشن افتادم.

نرم افزار: Autodesk 3D Max

زمان: برای هفت دقیقه انیمیشن چهار ماه کار کردیم.

سخت ترین قسمت کار: جدای از ساخت خود انیمیشن، خیلی بیشتر از چیزی که انتظار داشتم زمان و انرژی صرف صداگذاری شد.

جشنواره: این فیلم در جشنواره های داخلی و خارجی زیادی شرکت کرد... اما هیچ جایزه ای نگرفت!

استفاده: با این فیلم به عضویت دائم انجمن آسیفا (صنف انیمیشن سازان در خانۀ سینما) دراومدم و از مزایای نه چندان زیادش استفاده کردم! بهترینش این بود که هر سال یک یا دو سری بلیت جشنوارۀ فجر رو برای سینمای هنرمندان بهمون می دادن، بقیه اش جلسه بود و همایش و نمایش فیلم.

سوء استفاده: تیتراژ این انیمیشن بارها تغییر کرد و در دانشکدۀ صدا وسیما بعنوان پروژۀ کارشناسی ارشد خیلی از دانشجوها به اساتید گرامی تقدیم گردید. جالب اینکه همیشه هم 18 گرفت، نه کمتر نه بیشتر!