فیلمنامه: بر اساس طرحی از یه دوست اینترنتی (از هلند) نوشته شد. داستان اولیه توی توالت عمومی اتفاق می افتاد که من تبدیلش کردم به کتابخونه، بعدش هم سالن نمایش.
فرمت: قصد داشتم فیلم رو بصورت زنده (Live Action) بسازم که به خاطر نبود تجهیزات لازم، به فکر انیمیشن افتادم.
نرم افزار: Autodesk 3D Max
زمان: برای هفت دقیقه انیمیشن چهار ماه کار کردیم.
سخت ترین قسمت کار: جدای از ساخت خود انیمیشن، خیلی بیشتر از چیزی که انتظار داشتم زمان و انرژی صرف صداگذاری شد.
جشنواره: این فیلم در جشنواره های داخلی و خارجی زیادی شرکت کرد... اما هیچ جایزه ای نگرفت!
استفاده: با این فیلم به عضویت دائم انجمن آسیفا (صنف انیمیشن سازان در خانۀ سینما) دراومدم و از مزایای نه چندان زیادش استفاده کردم! بهترینش این بود که هر سال یک یا دو سری بلیت جشنوارۀ فجر رو برای سینمای هنرمندان بهمون می دادن، بقیه اش جلسه بود و همایش و نمایش فیلم.
سوء استفاده: تیتراژ این انیمیشن بارها تغییر کرد و در دانشکدۀ صدا وسیما بعنوان پروژۀ کارشناسی ارشد خیلی از دانشجوها به اساتید گرامی تقدیم گردید. جالب اینکه همیشه هم 18 گرفت، نه کمتر نه بیشتر!
چند وقت پیش با احسان یاد این اثر تو رو کردیم...
توی برنامه شاکا شاکا... یه دوربین مخفی بود توی سوپر مارکت که مشتری پشت سرش رو توی مونیتور می دید توی مونیتور یه اسکلت شنل پوش با داس پشت سر خودش می دید اما در واقعیت یه آدم معمولی پشت سرش وایستاده بود.......عکس العمل ادمهایی که باور کرده بودن و اینکه آخر عمرشون رسیده خیلی دیدنی بود.
منم اینو دیدم و یاد همین فیلم اسکلت افتادم!
من هم این فیلمتو خیلی دوست دارم....راستی چرا دیگه نمیسازین. البته احسان که سرش شلوغه با تیم برتون ولی ما هستیم داداش ! ( موضوع همون قبض برق و اینا که خودت میدونی...)
بعد از ساخت این اثر بود که تیم برتون با من تماس گرفت گفت بیا میخوام عروس مرده رو بسازم...به حسام هم بگو بیاد...
یادت میاد حسام؟ ای وای.... چه روزگاری داشتیم با این تیم برتون نادون!
سلام...این هم یکی از فیلم هایی بود که تو اون مرور فیلم های دانشجویای علم و صنعت پخش شد...و جالب اینکه این یکی تا جایی که یادمه ۲-۳ دفعه تو یه روز رفت رو پرده :)...
و می تونم بگم که از بقیه فیلم هاتون بیشتر ازش خوشم اومد...اخه تخیل بهش میومد D:
یک دفه هم که من اومدم از موسیقی متن این فیلم که از یکی از دوستای خوب خودمه تعریف کنم زدی تو ذوقم.
تصویری که من می بینم نه اسکلت توش داره...نه لباس سیاه و نه دسته چوبی...که اگه دسته چوبی بود چند دقیقه بعد اکران خاکستر می شد مگه اینکه جادوی پارس جادو جمبلی کرده باشه
از جادوی پارس هر چیزی برمیاد داداش!
اینها جمله هایی بود که همیشه تو ذهنم مونده و هر موقع تو ذهنم میاد با صدای خودته که با این برنامه های ...تغییر داده بودی و صدای احسان که روی شخصیت رضا صحبت میکنه , خیلی با نمکه...
اسکلت ـ جنس این دستمال توالت ها هم که روز به روز داره بدتر میشه , یه جوری میسازن که تا خیس میشه, میچسبه به دست آدم.
رضا ـ من خودم دستام رو تو هوا تَکان میدم با پشت شلوارم پاک می کنم.
.
.
اسکلت ـ اگه توی جشنواره ها فیلم هارو بدون اسم کارگردان و تهیه کننده به داورها نشون میدادن , نتایج خیلی فرق می کرد.
.
.
رضا ـ یه سوال دیگه!!
رضا ـ کامران آمدن تو را می بینه؟؟!!میبینه که تو به طرفش میری؟!
اسکلت ـ آره, هر کس فقط زمانیکه وقت مردنش باشه میتونه من رو ببینه.روش کار اینه...
رضا ـ اِه ه ...پس چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که همه فیلمنامه رو نوشتی اینجا!
خوب تا همی جا هم تبریک داره.
حتمن شاهد دریافت جایزه های شما هم خواهیم بود.
.
آن قسمت سو استفاده از این فیلم که نمایانگر سواد قلابی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکده ی صدا و سیما است.
دانشجوی رشته آی تی داشتم که پروژه لیسانسشو می خواست با من انجام بده چون او را دوست بسیار خوبم معرفی کرده بود تصمیم داشتم حسابی نوشتن یک سیستم مالی رو بهش یاد بدم ولی تا توضیحات صورت مسئله رو و یک سری کپی از فرمتها گرفت هنوز پروژه شروع نشده رفت و نیومد . بعد با شیرینی فارغ التحصیلی اومد گفتم چی شد؟ گفت استادمون همونو قبول کرد.
به این نتیجه رسیدم استادا هم استاد نیستند.
آخه این استادها همون دانشجوهای چند سال پیش هستن که با کپی پایان نامه بقیه مدرک گرفتن!
سواد فارغ التحصیلان دانشکده صدا و سیما هم از روی برنامه های تلویزیون کاملا قابل محاسبه اس!
حسام مادر من هنوز تو رو با این انیمیشن میشناسه!
میگه همون دوستت که اون اسکلت بامزه رو ساخته بود!)
نمی دونم باعث افتخاره یا شرمندگی!
موسیقی متنشم خیلی قشنگ بود.
این فیلم موسیقی متن به اون معنا نداشت، بیشتر افکت صوتی بود و آوای ضربه ای. حتی تیتراژ آخر هم به ملودی نمی رسه و باز هم از افکت استفاده شده.
چطور می شود این اثر ارزشمند حسام خان را دید؟
یه نسخه برات کپی می کنم.