پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

احضار (۱۳۷۹)

داستان از کجا اومد: یه خواب!

آیا این فیلمو از روی... : به خدا این فیلم ۲ سال قبل از  The Others (دیگران) ساخته شد!

سخت ترین بخش کار: پیدا کردن ۴ تا بازیگر با چهره و تن صدای خاص

سخت ترین سکانس: تمام پلان های اون چهار نفر دور میز. نور پردازی با چراغ مطالعه و تصویربرداری زیر نور شمع واقعاً سخت بود.

بهترین بازی: احسان درگزی در نقش روح

مدت زمان فیلمبرداری: ۲ جلسۀ ۶ ساعتی

پلان مورد علاقه: نگاه پسربچه به شعلۀ لرزان شمع و سپس نگاه به پشت سر

تهیه کننده: اول قرار بود این فیلم به تهیه کنندگی "خانۀ سینماگران جوان" ساخته بشه، اما انقدر عوامل خودشون رو تحمیل کردن که از خیرش گذشتم! نهایتاً فیلم با هزینۀ ۳۰ هزار تومن (!) توسط سیمای دانشگاه علم و صنعت ساخته شد!

بدترین خاطره: جشنوارۀ انجمن سینمای جوان، لحظه ای که دبیر جشنواره بهم گفت "قرار بود جایزۀ اول رو به شما بدیم، اما یه فیلم از دفتر قم ارسال شده که نمی شه کاریش کرد! ایشالله دفعۀ بعد!"

یک اعتراف: در جلسۀ نمایش خصوصی فیلم، می خواستیم برای مهمون ها آب پرتقال درست کنیم ولی هیچ امکاناتی نداشتیم! همه چی رو ریختیم توی یه سطل، احسان درگزی آستینش رو زد بالا و تا آرنج رفت توش و اونو هم زد! خوب که قاطی شد، ریختیم توی لیوان های شیک یه بار مصرف دادیم شماها خوردین و کلی هم کیف کردین! تازه بعضی ها هم دوبار خوردن! 

موسیقی متن تیتراژ آخر (2 مگابایت / mp3)

نظرات 10 + ارسال نظر
سیامک دوشنبه 20 خرداد 1387 ساعت 21:55 http://morghegereftar.persianblog.ir

اولا که یکی باید پیدا شه خود تورو احضار کنه به فیلم ساختن! ثانیا از صمیم قلب با تینا مخالفم. به نظرم هیپنوتیزم یه تراژدی تکرارناپذیر در زمینه ساختن فیلم کوتاهه!!! عوضش با محسن کاملا موافقم. اون انیمیشن خیلی خوبه.

نکته جالب درباره فیلم های من همینه. بعضی ها خوششون میاد و بعضی ها به هیچ عنوان باهاش ارتباط برقرار نمی کنن.
من نظرات متضاد رو از اولین فیلم کوتاه گرفته تا آخریش شنیده ام. حتی درباره همون انیمیشن هم بعضی ها بودن که خوششون نیومده.

فرهاد پنج‌شنبه 16 خرداد 1387 ساعت 17:53 http://www.rahdari.ir

من نه دیدم و نه خوردم...
یادت باشه نیومدم بگم به روزم ها ولی شاید به روز باشم...

محمد دوشنبه 13 خرداد 1387 ساعت 13:30

اصلا یه بار هم انگار سر تمرین واقعا روح اومده بود...
به نظر من نقطه قوت فیلمت انتخاب ورد بود که واقعا خلاقانه و تاثیرگذار بود . از کجا اورده بودیش؟

محسن یکشنبه 12 خرداد 1387 ساعت 15:25 http://after23.blogsky.com

منم فیلمو دوست داشتم. اون فیلم انیمیشنه که ملک الموت داره رو هم دوست دارم.

احسان جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 20:32

بهترین خاطره... خواب بعد از فیلم برداری بود... خسته و کوفته رسیدیم خونه و خوابیدیم. خیلی چسبید!

تو هم بودی مگه؟!

دارا جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 11:12

من آب میوه رو خوردم گفتم چرا کمی شوره؟ حالا فهمیدم.............فیلمت هم که عالی بود.

فرشته پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 18:18 http://freshblog.blogsky.com/

فیلم رو من دیدم و خیلی هم غیره منتظره است!!

تینا چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 18:56 http://redlife.blogsky.com/

خداییش همه ی فیلمات یه طرف احضار و هیپنوتیزم هم یه طرف...همیشه گفتم ایجا هم میگم واقعا عالی بود..فیلنامه ,موسیقی...همه چیز خیلی خوب و استثنایی.یه فیلم کوتاه چند دقیقه ای که وقتی تموم میشه حسابی ادم رو به فکر می بره.

نازنین عمری چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 10:29

جالب بود مخصوصا اعتراف آخرش
بدترین خاطرش هم زهر خند لازم بود

عباس چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 09:29 http://avahedi.persianblog.ir

سلام
می بینم که شما هم حسابی اهل کار اجرایی و پیچوندن پذیرایی های شیک هستین! فیلمتون هم مبارک. ایشالا صدمیش رو بسازین!!!!
کاش می شد من هم بتونم ببینمش
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد