پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

جشنواره فیلم کودک و نوجوان - همدان

بیست و یکمین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان از دوشنبه شروع شده و جمعه هم تموم می شه. در این جشنواره فیلم های کوتاه و بلند زیادی به نمایش در میاد که مهمترینشون فیلم گوشواره اس ساخته وحید موسائیان.

فیلمنامه بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده و اکبر عبدی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، پریسا پورقاسمی و البته ترانه مهدی بهشت توش بازی می کنن.

من فیلم رو در جشنواره فجر دیدم و در مجموع از فیلم خوشم اومد؛ یه فیلم ساده که نه قصد رسوندن پیام خاصی رو داره و نه می خواد حرفای گنده گنده بزنه. یه فیلم کودکانه صرفاً برای سرگرم کردن بچه ها. کاری که قاعدتاً بقیه فیلم ها هم باید بکنن و معمولاً نمی کنن!ترانه مهدی بهشت

مدت زیادی این جشنواره در اصفهان برگزار می شد و اصلاً تندیس بزرگ جشنواره رو کنار سی و سه پل ساخته بودن، اما چند ساله که برنامه تغییر کرده و هر سال در یک شهر برگزار می شه و امسال در همدان.

نشست خبری فیلم گوشواره با حضور موسائیان و مرادی کرمانی و پریسا پورقاسمی و ترانه مهدی بهشت امروز برگزار شده که متن کاملش اینجا هست.

جمعه اختتامیه اس. ما امیدواریم جایزه بهترین بازیگر کودک رو ترانه ببره که اگه بگیره حقشه.

 در ضمن عکس از فیلم هم نداشتیم همینجوری یه عکس از ترانه گذاشتیم اینجا!

 آخرین خبر اینکه پریسا پورقاسمی کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر کودک برای این فیلم شده. فهرست کامل نامزدها هم اینجاس.

فیلم های به یادماندنی: Frantic (رومن پولانسکی - 1988)

به نظر من دیوانه وار از بهترین فیلم های تاریخ سینما و یکی از برجسته ترین آثار رومن پولانسکی تا به امروزه.

پزشک متخصصی (هریسون فورد) به همراه همسرش برای شرکت در یک کنفرانس پزشکی به پاریس میاد. از فرودگاه به هتل میرن و اتاقی که براشون رزرو شده رو تحویل می گیرن. هریسون فورد می ره دوش بگیره و وقتی بیرون میاد همسرش در اتاق نیست. لابی، رستوران و خیابان های اطراف رو می گرده اما هیچ نشونه ای ازش پیدا نمی کنه. وقتی می بینه از سفارت آمریکا نمی شه انتظار کمک داشت، خودش دست بکار می شه. با کمک یه دختر فرانسوی نشونه هایی پیدا می کنه و به تدریج درگیر ماجرایی می شه که ناچاره تا انتهاش پیش بره...

داستان این فیلم به نوعی داستان زندگی خود رومن پولانسکی هم هست: همسر پولانسکی رو از یه مهمونی می دزدن و بعد از مدتی جنازه اش رو تحویل می دن. معمولاً وقتی کارگردان ها حدیث نفس می سازن، فیلمشون دیدنی تر می شه (مثل "درخت گلابی" مهرجویی و "شب یلدا"ی پوراحمد). البته ماجرای ربودن و قتل همسر پولانسکی به دلایل سیاسی بوده که در فیلم "دیوانه وار" به شکل دیگه ای به تصویر کشیده می شه.

فیلم با نمایی از ماشین جمع آوری زباله در خیابان های پاریس شروع و با همین نما هم تموم می شه. در این فیلم زیبایی های پاریس با فضای وحشتناک مافیایی موجود در اون چنان هنرمندانه تلفیق می شه که درست درآوردنش تنها از کارگردان بزرگی مثل پولانسکی برمیاد. این فیلم هم از اون فیلم هاییه که همه چیزش سر جاشه، هیچ نمای اضافه ای وجود نداره و قاب بندی، رنگ ها و نورپردازی فوق العاده اس.

در موسیقی فیلم از آکاردئون و ملودی های فرانسوی استفاده شده که هیچوقت از یاد نمی ره. اصلاً موسیقی این فیلم یکی از بهترین و زیباترین موسیقی هاییه که تابحال شنیده ام، شاهکاری در حد "شکلات".

نقش دختر فرانسوی که در فیلم به هریسون فورد کمک می کنه رو Emmanuelle Seigner بازی می کنه که بعدها با پولانسکی ازدواج کرد.

سفرنامه

من همیشه عاشق مسافرت بودم و به خاطر نوع کارم به سفرهای زیادی رفتم.

خاطرات و تجربه های بسیاری از هرکدومشون دارم که از چند روز پیش به پیشنهاد یکی از دوستان شروع کردم به نوشتن اونها.

وبلاگ دیگه ای درست کردم روی همین Blogsky به نام "سفر نامه" و اختصاصش دادم به یادداشت های مسافرت هام. بعضی از این یادداشت ها، بیان حادثه یا ماجرایی هست که برام پیش اومده و بعضی دیگه تنها به بیان احساس من از حضور در اون مکان می پردازه.

به این دلیل که این یادداشت ها خاطرات شخصی من هستن، امکان نظر گذاشتن رو براش غیرفعال کردم.

 لینکش رو هم اینجا می ذارم و هم اون کنار:

http://hesamnameh.blogsky.com

نمایشگاه آثار چوبی رضا کیانیان

رضا کیانیان در حال تشکر از ملترضا کیانیان آدم جالبیه، از این شخصیت هایی که هر چقدر بیشتر باهاش باشی بیشتر ازش خوشت میاد.

 

امروز افتتاحیه نمایشگاهش بود. نمایشگاه آثار چوبی. چوبی به این معنی که تیکه چوب هایی که کنار دریا و توی جنگل پیدا کرده و به نظرش شکل خاصی داشتن رو جمع کرده، روشون یه کم کار کرده و مجسمه های خیلی قشنگی ساخته.

 

اینکه بتونی توی یه تیکه چوب، شکل خاصی رو ببینی خودش خیلی هنره؛ تراشیدن و حکاکی روی اونها هم بخش دوم قضیه اس که ظاهرا رضا کیانیان هر دوشون رو داره.

 

پرویز پرستویی در نمایشگاه

این نمایشگاه از امروز راس ساعت 5 در سالن ممیز خانه هنرمندان شروع شد و تا سیزدهم ادامه داره. با اینکه از نیم ساعت قبلش بارون شدیدی گرفته بود، خانه هنرمندان پر بود از آدم. خدا پدر مادر چای کیسه ای لیپتون رو بیامرزه که همیشه اینجور جاها میاد برای تبلیغات هی چایی مفتی می ده به جماعت هنرمندا!

 

بین بازدیدکننده هایی که روز اول اومده بودن پرویز پرستویی و همایون ارشادی از همه بیشتر جلب توجه می کردن... فکر کنم بیشتر از اینکه آثار رو ببینن امضا دادن!

 

اگه به کارهای اینچنینی علاقه دارین، مطمئناً از این نمایشگاه خوشتون میاد.

 

 

 

 

خانه هنرمندان رو حتماً می دونین کجاس: کریم خان زند، خیابان ایرانشهر، باغ هنر.

ساعت بازدید هم فکر می کنم از 10 صبح تا 7 شب باشه.

 

در ضمن، همه عکس ها رو خودم گرفتم و کپی رایت داره!

"هنر نزد ایرانیان است و بس" را تشرح کنید.

ما اصولا هنرمندیم و در خیلی از موارد در دنیا تک می باشیم.

هنر ما در این است که بلدیم کارهایی بکنیم که مردم هیچ جای دیگر دنیا نمی کنند؛ و خیلی کارها که همه می کنند را هم ما نمی کنیم و می گوییم عیب است! مثلاً:

 

  • مردم همه جای دنیا از آثار باستانی کشورشان حفاظت می کنند؛ ما مدام سد می سازیم و ریل راه آهن می کشیم تا آنها را خراب کنیم. تازه بیست و هفت سال پیش می خواستیم تخت جمشید را هم آتش بزنیم که نشد!
  • همه جای دنیا مردم از گردشگران خارجی استقبال می کنند چون برایشان سودآوری دارد؛ اما ما به اینجور چیزها احتیاجی نداریم و توریست ببینیم با چوب دنبالش می کنیم!
  • همه جای دنیا قانون کپی رایت وجود دارد، ما نداریم.
  • همه جای دنیا دانشمندان با بدبختی و صرف سال ها وقت به انرژی های جدید دست پیدا می کنند، اما در کشور ما یک دختر 16 ساله در خانه اش با وسایلی که از بقالی خریده به راحتی انرژی هسته ای تولید می کند.
  • همه جای دنیا مردم پلیس می بینند احساس امنیت می کنند، ما مسیرمان را طوری تنظیم می کنیم که به پلیس برخورد نکنیم. پلیس ببینیم هم فرار می کنیم.
  • همه جای دنیا مردم کامپیوتر و موبایل می خرند که استفاده کنند، ما می خریم که باهاش دل پسرخاله مان را بسوزانیم!
  • همه جای دنیا مردم برای هم جک "تعریف می کنند"، ما برای هم جک "می فرستیم"!
  • همه جای دنیا نرم افزار خیلی گران است، ما از میدان انقلاب می خریم 300 تومن!
  • همه جای دنیا وقتی یک فیلم فروش می کند و باعث رونق سینماها می شود از آن حمایت می کنند، ما اینجا توی سر طرف می زنیم و ناراحتیم که ای داد چرا فیلمش خوب می فروشه؟
  • همه جای دنیا قدر هر کس را وقتی می دانند که هست، ما وقتی می فهمیم که رفت!
  • همه جای دنیا حداقل وزیر بهداشت آدم تمیزی است، اما از سر و روی وزیر بهداشت ما ایدز می بارد.
  • همه جای دنیا شهروندان محترمند، اما اینجا تقریباً همه (از جمله معلمان، مطبوعاتی ها، نویسندگان، کارگران، کارمندان، خانم های روسری دار و خیلی اصناف دیگر) جاسوس بیگانگان می باشند.
  • همه جای دنیا مردم روزی 8 ساعت مفید کار می کنند، ما روزی نیم ساعت مفید کار می کنیم و بقیه اش را به بازی با توپ هایمان سپری می نماییم. (منظور همین توپ های چینی است که برای تمدد اعصاب به بازار آمده)
  • همه جای دنیا مردم بیشتر شادی می کنند و جشن می گیرند، اما برای ما عزاداری مهم تر از همه چیز است.
  • همه جای دنیا عکس خانم های خوشگل را می زنند روی بیلبوردهای تبلیغاتی، ما عکس رضازاده می زنیم!
  • همه جای دنیا بعضی چیزها اعتقادی است، اما اینجا اعتقاد شخصی معنی ندارد و مجبوریم با رئیس پلیس هم عقیده باشیم!

 ما اصولاً 2500 سال تمدن داریم و به آن می بالیم. کوروش تازگی ها پیامبر شده و به خاطر همۀ این ها هنر نزد خودمان است و بس! بقیه بروند بوقلمون بچرانند.

ضمناً هر کی از ایران رفته هم اشتباه کرده و وقتی اندی می خواند "دارم می رم به تهران" حتماً اشک هایش سرازیر می شود و پیش خودش "وطن اینجا کسی فکر کسی نیست" را زمزمه می نماید.

ماجراهای تن تن

هفت ساله بودم که اولین کتاب تن تن رو خوندم. با "معبد خورشید" به دنیای ناشناخته ای رفتم که برام جذابیت زیادی داشت. ظرف یکی دو سال، همۀ کتاباش رو گیر آوردم و هر کدوم رو چندین بار خوندم: سیگارهای فرعون، نیلوفر آبی، اسب شاخدار، گنج های راکام، پرواز 714،... با خوندن این کتاب ها به مصر و چین و کوه های ماچوپیچو (پرو) می رفتم و کلی لذت می بردم. بعضی وقتا هم با علی ضیایی یا علی کیانپور دو تایی کتاب رو می خوندیم و جای شخصیت های مختلف حرف می زدیم.

کتاب های تن تن داستان های هیجان انگیز خبرنگار جوونیه که همراه سگش میلو و دوستش کاپیتان هادوک حوادث زیادی رو تجربه می کنن؛ به جنگ آدم بدها می رن و همیشه هم پیروز می شن.

مصور بودن کتاب باعث می شه خواننده به راحتی داستان رو در ذهن "ببینه" و کاملاً در کتاب غرق بشه.

اوایل انقلاب به دلیل اینکه هرژه (نویسنده) یهودی بود، کتاب های تن تن رو ممنوع اعلام کردن. اما چند سال پیش دوباره چاپ شدن (هر 22 تا) و حتی دو کتاب جدید هم به این مجموعه اضافه شد: فرار از شوروی (اولین کتاب تن تن که طراحیش با بقیه فرق می کنه) و هنر الفبا (که هرژه عمرش کفاف نداد و شاگرداش تمومش کردن).

فکر می کنم خوندن این کتاب ها برای تمام بچه های دبستانی لازمه؛ هم باعث می شه اطلاعات خیلی زیادی به دست بیارن و هم قوۀ تخیلشون رو به شدت تقویت می کنه. برای کسانی که می خوان با نحوۀ کشیدن استوری بورد و دکوپاژ پلان های فیلم آشنا بشن هم منبع خیلی خوبیه (خود من یاد گرفتن دکوپاژ رو مدیون این کتاب ها هستم).

چند ماه پیش سری کامل کارتون تن تن رو گیر آوردم و با ولع تمام تماشا کردم! این سری که محصول سال 1992 فرانسه و کانادا هست انیمیشن خیلی خوبی داره و کاملاً شبیه تصاویر کتابشه. اصلاً انگار تمام پس زمینه ها و کاراکترها رو از روی کتاب اسکن کردن. موسیقی کاملاً با فضای داستان ها همخونی داره و انتخاب صداها هم عالیه، خصوصاً صدای پرفسور تورنسل که خیلی با شخصیتش جوره!

در مجموع 19 کارتون روی 9 تا DVD هست که در هر DVD امکانات مختلفی از جمله انتخاب زبان (انگلیسی، فرانسه و اسپانیایی) و انتخاب زیر نویس وجود داره. زمان نسبتاً کوتاه هر اپیزود (30 تا 40 دقیقه) باعث می شه بتونم هر از چندگاهی یکی از قسمت هاش رو تماشا کنم.

اگه کسی از ماجراهای تن تن خوشش بیاد، مطمئناً از این سری کارتون ها خیلی لذت می بره.

این رو هم اضافه کنم که قراره اسپیلبرگ بر اساس کتاب های تن تن یه فیلم بسازه که سال 2009 آماده می شه... چه شود این فیلم!

یه سوال!

اگه آدم توی تاکسی که همه جدی نشستن یاد یه چیز خنده دار بیفته، چطوری باید جلوی خودش رو بگیره؟!... اگه بزنه زیر خنده بقیه چی فکر می کنن؟!