پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

فیلم The Messenger و ماجرای "مادرت رفت بالای درخت"!

داستان فیلم The Messenger دربارۀ دو مامور ارتش آمریکاست که وظیفه شون رسوندن خبر مرگ سربازان آمریکایی در عراق یا افغانستان به خانواده هاشونه: خبر رو فقط به بستگان درجه یک اعلام می کنید، نمی گین گم شده، نمی گین مفقود شده، فقط می گین مرده یا کشته شده.

جدای از خود فیلم – که عکس العمل خانواده های مختلف به این خبر رو نشون می ده – و بازی های خوبی که از بن فاستر و وودی هارلسون شاهدیم، دوست دارم بدونم واقعاً بهترین شکل رسوندن خبر مرگ یک نفر به اطرافیان چطور می تونه باشه؟

باید مستقیم بگیم یا داستان "مادرت رفت بالای درخت" تعریف کنیم؟!

توی فیلم The Lovely Bones برادر پنج سالۀ سوزی از مادربزرگش می پرسه: سوزی کجاست؟
مادربزرگ: رفته بهشت
برادر: به نظر من که بهشتی وجود نداره
مادربزرگ: خیلی خب پس، مرده!

حالا بعضی مردن ها رو می شه یه جوری خبر داد، اما بعضی ها طوری می میرن که آدم نمی دونه چطور تعریف کنه. مثل یکی از آشناها که – خدا بیامرز – وقتی توی شهرستانی زلزله اومد توی توالت گوشۀ حیاط حسابی مشغول بود که یه آجر می خوره تو سرش و تو همون وضعیت می میره! 

*** وقتی پنجشنبه مجبوری بری بشینی سر کلاس آشنایی با روش های اطفاء حریق دیگه همین جور پست ها میاد تو کله آدم!

نظرات 15 + ارسال نظر
mostafa یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 16:19 http://manfered-2000.blogfa.com

همین؟ بهترین شکل رسوندن پیام مرگ به دیگرا؟!فیلم هیچ چیز دیگری هیچ حرف دیگری نداشت بگه؟!به نظرم شما دیگه خیلی خیلی خیلی خلاصه فرمودین(میدانم سلیقه شخصی شاید باشه...شاید بگین به کسی مربوط نیست....شاید این روش شما باشه برا وبلاگتون که فیلمهایی رو که میبینن اینجوری کوتاه اونم دوس دارین اینجوری خلاصه اون هم در مورد یک زاویه از فیلم حرف بزنین) من پیشنهاد میکنم فیلمهای خوب رو بیشتر وقت بزارین برا نقد یا تحلیل یا معرفیشون(البته فقط فیلمهای خوب و فیلم خوب هم فیلمیست که حرفی برای گفتن داشته باشه...البته فیلمهای ضعیف رو همینجوری کوتاه بیان کردن هم به نظرم بد نیست)...شما که اینهمه فیلم میبینین و من مطمئن هستم خیلی بیشتر از این حرفهایی که در مورد این فیلم زدین نقد و حرف دارین پس لطف کنین و خلاصگویی نکنین و بیشتر به خود فیلم و زوایای مختلف اون بپردازین تا بیننده هم بتونه استفاده کنه و بیشتر اشنا بشه...خوشحال شدم وبلاگ زیباتون رو دیدم و کسی رو شناختم که حرفی برا گفتن داره...
:)
موفق باشین و شاد...
فعلا

ممنون از نظرتون.

من معمولا اگر بخوام فیلمی رو نقد یا تحلیل کنم خیلی بیشتر از این می نویسم. اما در این مورد خاص اگر دقت کنین متوجه می شین اصلا قصد تحلیل فیلم رو نداشتم و حتی این پست رو در دسته نقد فیلم هم قرار ندادم بلکه در دسته افکار بعد از نیمه شب آپ کردم و حتی در انتهای پست هم نوشتم که این مطلب رو سر یه کلاس به شدت حوصله سر بر که پنجشنبه صبح تشکیل شده بود نوشتم!

برای خوندن نقد و تحلیل فیلم هایی که می بینم به سمت راست وبلاگ، بخش فیلم های به یادماندنی یا نقد فیلم/سینما مراجعه کنین یا به وبلاگ گروهی فیلم هایی که می بینیم (که لینکش در سمت چپ صفحه هست)

باز هم ممنون از نظرتون.
موفق باشید

عمویی دیگر دوشنبه 21 دی 1388 ساعت 14:07

یه نفر تو محل سابق ما رفته بوده خبر شهادت بده گفته بود فلانی داداشت ; بعد طرف گفته چی شده بیمارستانه ،این بنده خدا گفته بود آره بعد اون گفته بود کدوم بیمارستان این یارو گفته بود پزشک قانونی . همونجا داداشه قش میکنه . این هم الان برای خودش سوژه ایه .

:)

کوروموزوم نا معلوم دوشنبه 21 دی 1388 ساعت 11:47

آهنگ 3!البته من الان نگاه کردم دیدم که تو آلبوم circus نیست این آهنگ و مثل اینکه single song هستش اما برادرم برام کنار آهنگای اون آلبوم گذاشتتش..پس میتونم بگم که کل اون آلبومو دوست نداشتم حالا!

ظاهرا هی داره بدتر می شه اوضاع!

کوروموزوم نا معلوم دوشنبه 21 دی 1388 ساعت 10:04

یعنی میشه کسی بریتنی رو به راسموس ترجیح بده؟عجب!چه چیزای عجیب غریبی میشنوه آدم تو این دوره زمونه!
+ اینکه از کل آلبوم آهنگ 3 رو دوست داشتم.

آخه راسموس یه آهنگ بود بریتنی یه آلبوم!

آهنگ ۳ کدوم آلبوم؟

فرشته دوشنبه 21 دی 1388 ساعت 05:51 http://freshblog.blogsky.com

آپم

اومدم!

aavin یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 14:59 http://persiarome.persianblog.ir/

بشتابید تا دیر نشده...به این آدرس برید و به موسوی رای بدید!

http://www.whopopular.com/Mousavi ...سمت راست صفحه اشخاص دیگری از ایران همچون کروبی،خاتمی و منتظری هم هستند که به آنها هم میتونید رای بدید (فقط برای رای به نفر بعدی در همان کتگری باید ۱ ساعت صبر کنید،علی‌ خامنه‌ای هم جز ۱۰ نفر اول....!!! )

ایرانیان دیگری که در گروههای دیگر صدرنشین هستند: امر خیام_محسن مخملباف_احمد زیدابادی...به بقیه دوستانتون هم خبر بدید!

ما دیروز رفتیم و رای دادیم. بقیه هم هر کی تا حالا نداده بره بده!

محمد یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 12:34 http://mohamed.blogsky.com/

چیز خاصی نبود فقط با اون مرحوم شوخی کرده بودم که عوضش پسرش هر وقت بره اون گوشه ی حیاط گریش میگیره و میگه اینجا بوی بابا رو میده!)( البته اصلا قصد جسارت به اون مرحوم رو ندارم و فقط شوخی کردم.) خدا رحمتشون کنه!

:)))))

خیلی خندیدم!

محمد یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 11:38 http://mohamed.blogsky.com/

آقا خیلی نوشته بودم راجع به اون مرحوم! حیف شد پاک شد ولی همین رو فقط بگم که من اگه جای عوامل فیلم بودم اسم فیلم رو میذاشتم
The Owl
الان اسم فیلم خیلی مستقیمه!یعنی احتمالا کارگردان خودش اهل مستقیم گفتن خبر مرگه! ولی اگه میذاشت Owl معنیش این بود که میشه یه خبر بد رو غیر مستقیم هم داد.

نظر خیلی جالبی دادی در مورد اسم فیلم. چون توی ارتش آمریکا باید خبر رو کاملا مستقیم داد - همونطور که در پاراگراف اول نوشتم - اسم فیلم رو هم مستقیم انتخاب کردن.

راجع به اون مرحوم هم وقت کردی دوباره بنویس خب!

محمد یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 09:15 http://mohamed.blogsky.com/

آقا ما یه چیزایی افاضه کرده بودیم که احتمالا رفته زیر تیغ سانسور ! دستت نرسیده یا کات شده!)

اصلا نرسیده چون من اصولا هیچ افاضه ای رو سانسور نمی کنم.

فرشته یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 02:18 http://freshblog.blogsky.com

اگر یه نفر برای کسی خیلی خیلی مهم باشه که باید همیشه جویای احوال باشه و اگر اتفاقی افتاد خودش می فهمه ... اگر هم نه!!! که خب خبر دادن مرگ طرف خیلی هم فرق نمی کنه که چجوری باشه؟؟؟

خانواده های منتظر هم که وقتی بهشون نگاه کنی میفهمن که خبر بدی براشون داری.

در کل دادن خبرهای بد خ ی ل ی خیلی سختتتتتتتتتتتتتته

تازه اینجا وقتی خبر مردن یه نفر رو به خانواده اش بدی از اون به بعد همه یه جوری نگاهت می کنن انگار تو کشتیش یا مسوول مرگش هستی. اگه عروس خانواده باشی و اینکارو کرده باشی که می گن دیدی چه پاقدم بدی داره، دیدی چقدر سنگدله،...

عمو یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 01:58

خب روشها فرق میکنه. مثلا تو ایران معمولا اگه یه نفر یه مریضی لا علاج بگیره نه دکتر و نه بستگانش هیچی بهش نمیگن، یا مثلا میگن نه بابا چیزی نیست سرماخوردگیه خوب میشی! اون مریض بیچاره هم خیلی وقتها تا آخر هم نمیفهمه که داره میمیره ...
خبر مرگ دادن هم همینطور، ما عادت داریم خبر مرگ رو یواش یواش بدیم مخصوصا به کسانی که دور هستند...

غربی ها خیلی توی این مسائل با ایرانی ها فرق میکنن. یعنی عقیده دارند که دکتر حق نداره به مریض نگه که مریضیش چیه و این از حقوق انسانه که بدونه چی داره سرش میاد و همینطور خبر مرگ نزدیکان....

توی فیلم ها زیاد دیدم که دکتر به مریضش (که تنها هم هست) مستقیم می گه که مثلا تو فلان مریضی رو داری و یکسال بیشتر زنده نیستی. مثلا فیلم The Bucket List که جک نیکلسون و مورگان فریمن تصمیم می گیرن توی این یکسال کارهایی که یه عمر دوست داشتن انجام بدن و نتونستن رو انجام بدن.

اما اینجا دکتر به خود طرف که هیچ، خیلی وقتا به بستگان درجه یک هم جرات نمی کنه بگه نکنه یه وقت طرف سنکوپ کنه.

ر و ز ب ه شنبه 19 دی 1388 ساعت 12:33

این محرومیت ها هم جریانی داره مفصل !!

سه تا اخراجی یکی شون که دو ترم تعلیقی داشت همین که اومد دانشگاه نذاشتن یه ترمم بخونه واسه تحصن خرداد برای امتحان ها اخراجش کردن (تو ستاد کروبی بود! دلیلش این بود)

دو تای دیگه هم پس از جدا کردن سرویس ها و اون یک هفته که دانشگاه ذرو تعطیل کردم و کلی بزند و ببند و اطلاعات و نمی دونم این کوفت ها اومد وسط شد.

بعدش واسه انها اومدیم تحصن کردیم باز این چند نفر تعلیق زدن.

فعلن دانشگاه سوت و کوره. خبری نیست. همه یک دست نیستند. خیلی ها ترس دارن..
مانند دانشگاه های تهران نیست.

باید ساخت فعلن !!

اگه همه یه دست نباشن نمی شه کاری کرد، مثلا از ۳۰ نفر ۱۰ نفر می رن امتحان می دن، ۱۰ نفر دیگه هم دنبالشون از روی ترس می رن سر جلسه امتحان... اون ۱۰ نفر باقی مونده هم که اکثریتی ندارن که بتونن کاری کنن.

ر و ز ب ه شنبه 19 دی 1388 ساعت 03:00 http://hazrat-eshgh.com

این چند مدت که نظری نذاشتم همش به این خاطر بود که همه یادداشت هاتون شده بود فیلم هایی که می بینید و ما حالا حالها نمی بینیم!

پیشین یه دانلودی بود می کردیم تو دانشگاه ولی نامردا الان سرعت سایت دانشگاه رو آوردن پایین زمانش نیست.

ما که وارد فصل امتحان ها شدیم. کاشکی اون چند ده تا دانشجو رو از دانشگاه ما اخراج و تعلیق نمی زدن تا ما هم مانند امیر کبیری ها بزرگ امتحان ها رو نابود می کردیم!

به هر حال هدف "صله ارحام" بود و بس.

ممنون از لطف شما.

خودم می دونم وقتی درباره فیلم های جدید پستی می ذارم تعداد کامنت ها خیلی کم می شه چون اغلب دوستان و رهگذران این فیلم ها رو هنوز ندیدن.

اگه چند ده تا از دانشجوهای دانشگاه شما رو اخراج کردن، چرا شما برای برگردوندن همونها اعتصاب نمی کنین و امتحانات رو تحریم نمی کنین؟ مثل بچه های علم و صنعت.

خوب تا حالا خبر مرگ دو نفر منو خیلی تو بهت برد یکیش بابابزرگم که برام مشغول قصه بافتن بودن که فهمیدم مرده و زدم زیر گریه.یه بار دیگم که به یه دوستم خوشحال و خرم زنگ زدم که حالشو بپرسم بعد خواهرش گفت تصادف کرده مرده.
من اگه بخوام خبر بدم مستقیما میگم.

یعنی پدربزرگت در حالی که داشتن قصه می گفتن فوت کردن؟

خب اگه تو هم بخوای مستقیم بگی که می شی مثل خواهر دوستت. یه وقتایی باید یه کم کشش داد بعد گفت.

محسن جمعه 18 دی 1388 ساعت 22:22 http://after23.blogsky.com/

فرقی هم نمی کنه. معمولن آدما خیلی به اونایی که مردن گیر نمیدن. نهایتن خیلی ها میرن توی غسال خونه و آدما رو لخت مادرزاد تماشا میکنن. حالا گیریم طرف توی توالت هم آجر نخورده باشه روی سرش. اینجا و زیر دست مرده شور که آجر خورده توی سرش. حالا همه هم دوربینا و موبایلاشونو در میارن و از صحنه فیلم و عکسم میگیرن. شاید میخوان فیلم پورنو درست بکنن. بعضی شات ها رو کم دارن.

با اینایی که گفتین یاد صحنه آخر فیلم Ma Mere افتادم. جایی که مادر پسره مرده بود توی غسالخونه و پسره داشت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد