پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

درباره پایان فیلم Inception

Inception (آخرین ساختۀ کریس نولان) فیلمیه با پایان باز و هر کس می تونه بسته به برداشت خودش، پایانی رو برای قصه متصور بشه.

اگر فیلم هنوز فیلم رو ندیدین و دلتون نمی خواد چیزی دربارۀ قصه اش بدونین، بهتره این پست رو نخونین چون بنا بر فتوای محسن – عالم گرانقدر عالم سینما – ما مجاز به نوشتن آخر داستان فیلم ها، حتی با ذکر جزئیات دقیق می باشیم! (قبلاً اینجا یادداشتی برای این فیلم نوشته ام بدون لو دادن داستان)

دو پایان مختلف رو می شه برای داستان در نظر گرفت:

۱)      موفقیت Cobb و دوستانش، بیدار شدن در هواپیما، ورود Cobb به خاک آمریکا و دیدن مجدد بچه هاش

۲)      باقی موندن Cobb در Limbo و دیدن بچه هاش در عالم رویا

طرفداران هر کدوم از این دو نظریه دلایل خودشون رو برای اثباتش دارن که همه شون هم به نظر منطقی می رسن.

نظر خود من بر اینه که پایان فیلم در عالم واقعیت اتفاق میفته و Cobb واقعاً به بچه هاش می رسه (شاید چون در کل به پایان های مثبت علاقه دارم اینجور فکر می کنم) و برای این فرضیه دلایل منطقی زیادی هم دارم (که اولیش لق زدن فرفره اس و دومیش عوض شدن لباس بچه ها).

امروز روی یکی از سایت های سینمایی طراحی اولیۀ کریس نولان رو دیدم از لایه های مختلف خواب. این برگه ظاهراً چیزیه که نولان کشیده تا از روش فیلمنامه رو استخراج کنه. اگر این برگه واقعی باشه، نشون دهندۀ اینه که فرضیۀ من اشتباه بوده و Cobb برای همیشه در Limbo باقی می مونه.

هنوز هم به نظرم Inception بهترین فیلم امساله و شایستگی نامزد شدن در حداقل ۹ رشته از جوایز اسکار رو داره و باید دست کم ۵ تا هم بگیره!

(برای بهتر دیدن عکس، اول روی کامپیوتر save و بعد باز کنین)

نظرات 8 + ارسال نظر
علی یکشنبه 3 آذر 1392 ساعت 15:26

دوستان اگر فیلم رو 2بار تماشا کنید اخرش مشخص هستش
طبق صحبت های گفته شده تو فیلم اگر کسی بمیره دیگه معلوم نیست کی برگرده
اگر یادتون باشه اون چینی مرد. اون پسر سوسوله هم مرد. بعد دیکاپریو با دختره رفت و سوسول رو نجات داد.
ولی خودش برنگشت . ولی بعدا تو ساحل نشونش داد که با یک پیر مرد چینی صحبت می کنه که همون چینی هستش. و بهش گفت باید باور کنی اینجا الکیه و اینطوری جفتشون تونستن همراه با بقیه با واقعیت برگردند. چی چیش سخت بود؟
2باره تماشا کنید متوجه میشید

و یک نکته دیگه اینکه اون هیچ وقت صورت پسر و دخترش رو ندیده بود ولی تو واقعیت دید
و اینکه اون تاس طوری میچرخید که یعنی قرار هست بایسته

امیر یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 08:54

تو چرا همش درباره فیلمهایی مینویسی که ما ندیدیم؟؟؟ یه کم بیا عقبتر... ما هنوز ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ سیر میکنیم!!!

شما یه کم زیادی عقب تشریف دارین... حالا مگه کتاب درسی داری می خونی که باید به ترتیب سال بیای جلو؟ خب قدیمی ترها رو بیخیال شو بیا ۲۰۱۰ها رو ببین. اینجوری همیشه ۲ سال عقبی اونوقت!

محسن یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 08:46 http://after23.blogsky.com

خب من گفتم با هم بریم که غریبی هم نکنیم. تازشم یک تیم درست می کنیم به اسم مسگان.

آهان. از اون لحاظ!

محسن یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 00:31 http://filmamoon.blogsky.com

البته اینایی که تو نوشتی هر کدومشون می تونه پایان یه فیلم باشه. این همه خوشی؟ تماشاچی یهو سکته می کنه. بهرحال فک کنم بهتره بریم هندوستان سناریو فروشی.

می گن تو هند بر اساس قیمت سناریو می فروشن. مثلا یکی می ره سناریو فروشی می گه آقا من یه فیلمنامه ۱۰۰۰ دلاری می خوام، چی دارین؟!

فکر کنم شما برین هند مغازه سناریو فروشی بزنین کلی کار و کاسبیتون می گیره.

محسن جمعه 19 آذر 1389 ساعت 23:41 http://filmamoon.blogsky.com/

ورژن هندیش همونیه که توی ورژن ترکی بود. با این تفاوت که بچه ها از اتومبیلی که فرمونش بریده و توی دره افتاده زنده بیرون میان. اونم چه جوری. باباهه -در این جا لئو- با شن اسکی و چمن اسکی و درخت اسکی و سنگ صخره اسکی خودشو تا ته دره پرت می کنه پایین و بچه ها رو از توی ماشین در حال سوختن نجات میده و وقتی که داره هر دو رو با مشقت میاره بالا که برسن به جاده، در لحظه رسیدن به جاده دستی به طرفش دراز میشه که همون دست زنشه. یا نه زنشو می بینه که توی یک ماشین پلیس نشسته و با نگرانی منتظره که نتیجه رو ببینه. -برای رفع هر گونه شائبه ای که تماشاچی نفهمه مادر هم زنده است یا از خواب بیدار شده توی ماشین پلیسه. اگه نه چند بار داد زده بود و یک ویدئو کلیپ هم ازش شاهد بودیم که به یاد آون دوران خونده بود.-
چی فک کردی؟
من خودم سناریست فیلمای هندیم.

انصافا اینی که نوشتین چیزی از سکانس آخرهای فیلمای هندی کم نداشت. حالا این وسط اگه لئو یه مادر پیری هم داشت که کور بود و آخر فیلم یهو بیناییش رو بدست میاورد دیگه تکمیل می شد. یا مثلا آخرش معلوم می شد آرتور برادر لئو هست که سالها پیش گم شده بود!

ترانه جمعه 19 آذر 1389 ساعت 19:47

اگه هندی بود یهو مال هم زنده میشد و میومد پیش اینها، توتم هم می افتاد، آریادنی هم با آرتور ازدواج می کرد!

راست می گی. آخرین سکانس عروسی آرتور بود و آدریان با کلی بزن برقص...

ولی دیدی جفتمون اشتباه فکر می کردیم؟ چقدر هم منطق تراشیده بودیم براش!

محسن پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 23:28 http://after23.blogsky.com

هالیوود کمتر دیده شده که فیلماش هپی اند نباشن. چرا که مردم اصلن فیلم هایی که پایان شادی ندارند را نگاه نمی کنند. و فروش فیلم افت شدیدی می کنه.
شاید اگر این فیلم ایتالیایی بود حتا لئو رو می کشت که به بچه هاشم نرسه. حتا توی خواب.

شاید به دلیل همین علاقه به هپی اند بودن فیلمای هالیوودی باشه که کارگردان پایان رو طوری طراحی کرده که بتونه به نظر خوشایند بیاد اما در واقع هپی اند نیست.

اگر فیلم اروپایی بود که قطعا با پایانی غم انگیز تموم می شد

اگر هم ترکی بود آخرین لحظه که قرار بود لئو و بچه ها به هم برسن یه تصادفی چیزی اتفاق میفتاد جفت بچه ها می مردن!

اگر هندی بود چی؟

هادی پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 14:06 http://playtime.blogsky.com

آخ اخ از دیدن این عکس خیلی ذوق شزده شدم،حیف که فیلم رو ندیدم.
2بار قولش رو بهم دادن اما نرسوندن به دستم.
خیلی دوست دارم در مورد منطق روایی این جور فیلمها بحث کنم.
البته مطلبت رو اصلاً نخوندم و گذاشتم برای بعداً که فیلمرو دیدم..

به احتمال خیلی زیاد از فیلم خوشت میاد. از اون فیلماییه که همه چیشون سر جاشونه. یعنی حتی جای دو تا نما رو هم نمی تونی عوض کنی.

می خوای خودم یرات کپی کنم بدم بهت زودتر ببینی درباره پایانش حرف بزنیم؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد