پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

سه دقیقه

اگر فقط سه دقیقه تا پایان عمرت باقی مونده باشه، تو این سه دقیقه چیکار می کنی؟

نوعی عنکبوت سمی وجود داره با یه خال قرمز رنگ روی پشتش که اگر کسی رو نیش بزنه، ظرف سه دقیقه طرف کشته می شه.

حالا فرض کن الان، همین الان، یکی از این عنکبوت ها نیشت زدن. وقتی بهش نگاه می کنی می دونی فقط سه دقیقۀ دیگه زنده می مونی... چیکار می کنی؟ 

* لطفا از هر کی می تونی هم بپرس و جوابشو بهم بگو. مهمه!

نظرات 23 + ارسال نظر
پریسا شنبه 17 تیر 1391 ساعت 08:37

هیچی ب اندازه شعر گفتن بهم ارامش نمیده

شاید-ابر نیست سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 18:49

هیچی
دقیقن هیچی.
-وقتی مطمئن باشم تمومه-

آراد دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 17:00

شرمنده ! سیگار دستمه !

نامرد!

آراد شنبه 13 آذر 1389 ساعت 17:07

اول زنگ می زنم به تو و کلی فحشت میدم که نذاشتی بدون دونستن این مطلب که سه دقیقه بیشتر زنده هیستم از الباقی زندگیم (ولو 3 دقیقه لذت ببرم ) بعدشم فیس بوکم رو به روز می کنم ... احتمالا وصیت نامه ام رو میذارم تو پاکت و دستم میگیرم ... دست دیگه ام که یا سیگاره یا قلیون ...

قربونت، پس سه دقیقه ات تموم شد قلیونو پاس بده اینور بازار!

فیروزه شنبه 13 آذر 1389 ساعت 10:28

بستگی داره کجا باشم اگه مثلا تو هواپیما باشم دوست دارم بپرم بیرون سقوط آزاد البته با چتر نجات خدا رو چی دیدی شاید بدن من مقاومت کنه در مقابل سم
اگه کنار دریا باشم دوست دارم شنا کنم تو عمق دریا
اگر هم تو شهر باشم که کار زیادی نمی شه کرد به نگاهی به اطرافیان بسنده می کنم

شما فعلا از این سه دقیقه معافی... اصلا شما درس عبرتی هستی برای بقیه تا روی زمین بمونن و هوس فضا و عمق دریا و بالای کوه نکنن!!!

روزبه پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 03:54 http://hazrat-eshgh.com

دوست ندارم زیادی به این مسئله مهمی که گفتی فکر کنم واسه همین اون چیزی که الان به ذهنم رسید میگم.

آهنگ Sympathy از Rare Bird رو می ذارم و گوش می کنم و اگه شد یک سیگار روشن می کنم.

+ کلیشه وار ولی همینه!

یه فنجون قهوه هم بخوری تکمیله!

این دو تا آهنگو نشنیدم. واجب شدن داولودشون کنم ببینم چی هستن.

فرهاد چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 14:48 http://www.rahdari.ir

شنیدم سفر اون دنیا خیلی طولانی و پیچ در پیچه....من میرم گلاب به روتون دستشویی
سلام

خییییلی بی ادبی! یعنی تو هر شرایطی یه جواب مدل خودت پیدا می کنی که بدی!

محمد چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 13:16 http://mohamed.blogsky.com/

اگه هیچکار دیگه ای ازم برنیاد موبایلم رو برمیدارم و عکسای بچه هام رو برا بار آخر نیگاه میکنم.بعدشم سریع یه اس ام اس میزنم برا اولین شماره و میگم یه عنکبوت نیشم زده و خود کشی نکردما!
در ضمن یوزر و پسورد وبلاگم رو هم براش مینویسم تا بیاد به دوستام بگه نگران نباشن فقط مرده!)

چه متعهدانه!

جمله آخریتم باحال بود: فقط مرده!

نونوش یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 20:51

یه این فکر می کنم که میلیون ها تا از این ۳ دقیقه ها رو در طول زندگیم از دست دادم !
شاید تو این ۳ دقیقه قدر همه لحظه های عمرمو بدونم و به کسی که نزدیکم باشه بگم تا فرصت داره اون کارائی که دوست داره انجام بده یا بقیه رو بیشتر دووست داشته باشه یا با عشق ببشتری بزیه ( زیست کنه ینی ) از ما که گذشت ولی حداقل اون لذت ببره از باقی زندگیش

آفرین! خیلی باحال گفتی.

اولش فکر کردم آدم چند میلیون سه دقیقه می تونه تو عمرش داشته باشه. بعد حساب کردم دیدم هر ۵.۷ سال می شه سه میلیون دقیقه. یعنی اگه یکی ۵۰ سال زندگی کنه حدودا ۹ تا سه میلیون دقیقه داشته.

اون فعل بزیه که بکار بردی هم از اون افعالیه که هر سه میلیون دقیقه یکبار هم به زور بکار میاد!

حمیدرضا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 15:28

امروز فکر کردم به این قضیه.دیدم که بهتره تو این ۳ دقیقه من خودمو بکشم(ترجیحا خودمو از یک صخره ۴۰ متری پرت میکنم پایین).دیگه تو حسرت کله پاچه نمیمونم.هم تو رو ضایع کردم.هم عزراییلو دست انداختم.هم اون عنکبوته میفهمه واسه من لات بازی در نیاره اخه ضایع میشه میفهمه منو نتونسته بکشه.تازه چون از مرد عنکبوتی بدم میاد و احتمال داره من بشم مرد عنکبوتی خودمو راحت میکنم.نظرت چیه؟
خوب بیید؟

اگه صخره دور و برت نباشه چی؟ باید خودتو حلق آویز کنی... یا رگ دستتو بزنی که به هر حال بیشتر از۳ دقیقه زمان می بره.

ولی خدایی تا حالا این جواب به فکر کسی نرسیده بود!

سونیا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 17:16

راستی در مورد Truth or Dare که پرسیدین... این همون بازیه که کیت و سایر تو یکی از قسمت های لاست می کنن! یه بطری مشروب می ذارن جلوشون و اگه کاری را که یکیشون می گه کرده باشن از اون بطری یه کم می خورن! یادته؟
البته با این تفاوت که ما با آب معدنی بازی کردیم! :دی

۱- آره بعدش یادم اومد.
۲- شما خیلی بچه مثبت می باشید که با آب معدنی بازی می نمایید!
۳- تو یه فیلم دیگه هم بود. یادم نیست. شاید ماری آنتوانت یا غرور و تعصب. یکی از فیلم های این مدلی.

سونیا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 17:13

هوممم فکر کنم به یکی که دوسش دارم زنگ می زنم یا اس ام اس میدم! اگه وقت اضافه آوردم می زنم عنکبوترو له می کنم!
ولی خب می دونی اگه این عنکبوته نیشمون بزنه احتمالا تو اون سه دقیقه فکر نمی کنیم قراره بمیریم! جانور شناسی که نخوندیم! حتی اگه جانور شناسی هم خونده باشیم اون لحظه یادمون نمیاد که این همون عنکبوتس که...!

چقدر منطقی به قضیه نگاه کردی. حالا فرض کن یه بابایی کنارت بود می دونست این همون عنکبوته اس و همون اولش بهت می گه فقط سه دقیقه دیگه زنده ای.

مرسی از جواب.

حمیدرضا شنبه 6 آذر 1389 ساعت 14:14

من تو اون لحظه یک لیوان ایجو برمیدارم سیگارمو روشن میکنم.گوشیمو در میارم اهنگsummer wineنانسی سیناترارو میزارم تا بمیرم.ولی اگه میشداین وسط یک دست کله پاچه بزنم چی میشد.

چه رومانتیک!
دیگه ببخشید سه دقیقه وقت داری می خوای کله پاچه بزنی حتما بعدشم قلیون چاق کنی؟ نخیر. فقط سه دقیقه اس.
اما خوب گفتی. خوشم اومد.

همون جمعه 5 آذر 1389 ساعت 16:18

سلام چطوره؟
می دونم خیلی دلت برام تنگ شده بود،پس نمی خواد اینقدر ابراز احساسات کنی D:
من اگه 3 دقیقه وقت داشتم روی یه کاغذ همه ی اون چیزایی رو که بازماندگان این مرحوم مغفور لازمه بدونن از جمله علت مرگ، تعداد نماز قضاها و... رو می نوشتم و به لباسم سنجاق می کردم ...آخرشم می نوشتم کجایی مامان که پسرتو عنکبوت زد بعد از این همه خون دلی که برا بزرگ کردنش خوردی.

خیلی وقت بود نبودی.
جوابت باحال بود. حداقل سه دقیقه آخرت رو مفید می گذرونی!

گلناز پنج‌شنبه 4 آذر 1389 ساعت 15:38

سه دقیقه زمان خیلی کوتاهیه برای تصمیم گیری...ولی من فکر کنم برم روی یه تختی جایی دراز بکشم تا وقتی پیدام کردن خوشگل مرده باشم..نه کج و معوج و چشم از حدقه بیرون زده... و بعد به قسمتهای خوب زندگیم فکر کنم تا....شاید هم عنکبوتش گوزو از آب در اومد و ما نمردیم..

بی ادب! یعنی واقعا اگر چهار خط بنویسی باید تو خط چهارمش یک کلمه بی تربیتی بکار ببری؟!

فرزاد چهارشنبه 3 آذر 1389 ساعت 23:37

خودمو که نمی دوونم ولی فکر کنم تو اوون 3 دقیقه بهتره سفرنامه ترکیه رو کامل کنی .
دیگه سفرنامه قسطی ننویس ، میشه مثل قهوه تلخ هر وقت عشقش میکشه توزیع می کنه .

بابا قهوه تلخ که خوب توزیع می شه. هر هفته میاد تقریبا!

راست می گی. باید کاملش کنم. خیلی وقته می خوام تمومش کنم اما فرصت نمی شه. شایدم یه کم تنبلی باشه. به هر حال دو قسمت دیگه ازش مونده. یکیشو ظرف فردا پس فردا می نویسم. حالا ببین!

عمو چهارشنبه 3 آذر 1389 ساعت 13:12

این سه دقیقه وقت اضافه نداره؟ یا مثلا نمیشه با خوندن چهار تا حمدوقل هولله و فوت کردن دور سرمون با خدا پارتی بازی کنیمو اون سه دقیقه بشه سه هزار ساعت؟
تازه اگه پنجشنبه ها، پیش از ظهرها، پنج تا دعای فلان روبخونی ده هزار تا بلا ازت دفع میشه، هیچکدومش هم نیش اون عنکبوته نیست!!
ولی جدای از شوخی اگه من باشم میرم برای خودم میشینم روی مبل و پامو میندازم روی پام و یه نفس عیمق میکشم و به بهترین لحظات زندگیم فکر میکنم...

۳ دقیقه چیه که دیگه وقت اضافه هم داشته باشه. نخیر همینه. دقیقا ۱۸۰ ثانیه. هیچ کاریشم نمی شه کرد.

مرسی از جواب. شما در قرعه کشی شرکت داده می شوید!

محسن سه‌شنبه 2 آذر 1389 ساعت 15:15 http://after23.blogsky.com

فک کنم بهترین کاری که می تونم بکنم کشتن عنکبوته است.
می دونی اگه نکشمش خیلی مغموم می میریم.
اصلن چرا یک ستاد مبارزه با این نوع عنکبوت تشکیل نمی شه که نسل شونو از روی زمین بکنه؟
نیشتیمان می گه:
من کسی رو که در کنارمه و کاش کسی باشه که دوستش دارم رو بغل می کنم و بهش میگم که چقدر دوستت دارم.
بهش میگم:
یک:‌خب اگه مثلن یک رهگذر باشه نمیشه.
ذئ: خب اون داره جیغ میزنه و کمک می خواد بغل چی؟ دوستت دارمه چی؟
نتیجه نیشتیمان:
باید اگر کسی که در کنارته ندونه که سه دقیقه دیگه می میری رو در جریان بگذاری و سرش داد بزنی که خفه شو. کاری ازت بر نمیاد. جیغم نزن که کرم کردی. و بعدش.........
او را در اغوش بگیر و در آغوشش بمیر. عین فیلمام بگو بهش که:
دووو.....سس...ت دا.......ر....م.

هادی سه‌شنبه 2 آذر 1389 ساعت 09:02 http://playtime.blogsky.com

من که اون سه دقیقه یه بلای درست و حسابی سر اون عنکبوت میارم

monome سه‌شنبه 2 آذر 1389 ساعت 01:13 http://blood-cup.blogspot.com

نماز قضاهامو میخونم.
مهمه؟!ینی یکی از همونا نیشت زده؟ها؟
-----------------------------------------------
فیلم پارانرمال اکتیویتی 1 رو دیدی؟میتونی بگی واقعیه یا نه؟لطفاً اگه میتونی ببین و جوابشو بهم بگو.مهمه.

توی وبلاگ خودت جواب دادم.

باران نوامبر دوشنبه 1 آذر 1389 ساعت 21:25

به یه نفر که خیلی دوسش داشته باشم زنگ میزنمو میگم که خیلی دوسش دارم

:) دوشنبه 1 آذر 1389 ساعت 21:13

tavaloode madaretoon mobarak .

مرسی!

ترانه دوشنبه 1 آذر 1389 ساعت 19:14

دراز می کشم و به همه لحظه های خوبم فکر میکنم و قیافه لیو رو جلو چشمم تجسم می کنم تا بمیرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد