۱- هفتۀ پیش آقایون تصمیم گرفتن پرواز هفتگی برقرار کنن بین تهران و قاهره. اونم هفته ای ۲۸ تا پرواز! اگه یه روزی چنین اتفاقی بیفته (که بعید می دونم) و راه باز بشه و ویزا بدن، یکی از بزرگترین آرزوهام برآورده می شه... یعنی دیدن موزۀ قاهره، توت آنخ آمون، هرم خئوپس، رود نیل، درۀ پادشاهان، رامسس دوم،...
آخرین روزهایی که اردن کار می کردم تصمیم گرفتم از اونجا برم مصر (چون چسبیده بود به اردن) و بعدش برگردم ایران. توی آژانس رفتم، تور گرفتم، ۱۱ روزه ۸۹۵ دلار، پول هم درآوردم...اما نمی دونم چی شد لحظۀ آخر پشیمون شدم. از اون مواردی که اگه داری با چکش میخ می کوبی یادش بیفتی یکی هم محکم می کوبی تو سر خودت!
۲- ۶ تا طرح داده بودم شبکه ۵ که ۲ تاش تصویب اولیه رو گرفته. دیروز بهم گفتن تا کارهای اون 2 تا رو نهایی کنیم بیا ۲ تا طرح آماده رو بردار برو بساز. یه طرح دربارۀ الجزایره و اون یکی هند. اردن رو با هزار آیه الکرسی و حمد و قل هوالله رفتم... آخه الجزایر... کجا هست اصلا؟!
۳- یه مدته این کانال 20 ماهواره داره کارتون "حنا: دختری در مزرعه" رو نشون می ده. یه وقت هایی یه قسمت هاییش رو تماشا می کنم... یادمه اولین باری که حنا رو دیدم، به نظرم یه دختر بزرگ و خانوم بود. دفعه بعد شده بودیم همسن. بار سوم که تلویزیون پخش کرد ازش یه کم بزرگتر بودم... حالا که نگاه می کنم می بینم چقدر کوچولوئه این حنا!
می دونین کارتون محبوب دوران کودکی من چی بود؟ رامکال!
راستی اون پست سه شنبه رو که خوندم یادم اومد مامان من توی مدرسه راهنمائی دخترونه توی شهرک غرب معاون فرهنگیه! اگه موافق هستین هماهنگ کنید توی این مدرسه هم نمایش داده بشه
ما با هر چه بیشتر دیده شدن فیلم موافقیم. فیلم برای دانش آموزان سوم راهنمایی هم مناسبه، البته بیشتر هدف ما دبیرستان هاست.
اگه مایل باشن یه نسخه از فیلم رو براشون می فرستم تا به هر ترتیبی که مناسب تشخیص دادن عمل کنن.
لطفا اسم مدرسه رو برام بنویسین و شماره تلفن و اگر فکس دارن شماره فکسش رو.
کارتون مورد علاقه ی من یکی میو میو عوض میشه بود یکی هم یه کارتونی بود که اسمشو نمیدونم اما یه پسری بود که دنبال یه شهر گمشده میگشت یه عقاب طلایی هم داشت به گمونم
میو میو خیلی دخترونه بود. زیاد دوسش نداشتم... اما از کارتون هایی مثل خانواده دکتر ارنست خیلی خوشم میومد. هنوزم اگه یه جایی نشون بده نگاه می کنم.
اون یکی که گفتی رو اصلا یادم نمیاد... عقاب طلایی؟ نمی دونم.
میدونی کارتون محبوب من در دوران کودکی چی بود؟
هیچچی. چون در دوران کودکی من تلویزیون نبود. یعنی ما شهرستان بودیم و تلویزیون نبود. گاهی میومدیم تهرون پشت ویترین مغازه های تلویزیون فروشی که وای میستادیم گاهی یه چیزایی بود. اولین تصویری هم که دیدم از این خیمه شب بازیا بود. مبارک و حاجی و اینا. تازه اگه تصویرم می دیدم. آخه میدونی پنجاه نفر آدم دم ویترین جم شده بودن و منم که کوچیک بودم از لای پاهای اونا یه چیزایی می دیدم.
بی تربیت. منظورم تصویر تلویزیونه.
چه صحنه جالبی. یعنی اینکه ۵۰ نفر جمع می شدن دور یه مغازه و تلویزیون تماشا می کردن.
بعدتر همین اتفاق برای ویدئو افتاد. یکی یه شب ویدئو اجاره می کرد همه فامیل جمع می شدن خونه اش تماشا می کردن... بعد هم ماهواره و رسیور.
معلوم نیست مثلا ده سال دیگه چی میاد بیرون که یکی بخره همه جمع شن خونه اش تماشا کنن!
هر وختی دوس داشتی فقط کافیه زنگ خونه مونو بزنی.
امیدوارم به زودی...
ممکنه بعد از حتا یکیشم بیاد. ولی خیلی جملات آیریشین.
آخ که دلم چقد تنگ شده برا یه شب آیریشی!!!
khoshhalam ke dari be arezoohat miresi .talashet ghabele tahsine :)
هنوز خیلی مونده تا برسم... ولی دارم به شدت تلاش می کنم. امیدوارم خسته یا پشیمون نشم. چون واقعا سخته... ولی ارزشش رو داره.
اون دو تا برنامه که مال خودم نبود رو گذاشتم تو اولویت دوم. دارم سعی می کنم اول بتونم دو تا طرح خودمو اجرا کنم. یکیش همینجا فیلمبرداری می شه یکیش نیاز به سفری ده روزه به چین داره. امیدوارم خوب دربیاد...
سلام. بهتر بود میرفتین و بعد مثِ شریعتی در حاشیهی اهرام، اونجا که اجسادِ کارگران چال شده بود مینشستین و «آری اینچنین بود برادر»ی مینوشتین. 900 دلار ارزشش رو داشت.
کاملا حق با شماست! منم عین چی (چی؟!) پشیمونم!
من یه چیزی رو خیلی دیر فهمیدم. بگو چی رو؟
اینو که: اگه یه اتفاقی قراره توی زندگیت بیافته اجازه بده بیافته. چون ممکنه هرگز تکرار نشه.
اگر یه اتفاقی یک بار توی زندگیت افتاد، ممکنه دیگه تکرار نشه.
اگر یه اتفاقی دوبار در زندگیت افتاد به احتمال خیلی زیادی بازم اتفاق خواهد افتاد.
دیدی چقدر کلمات قصاری بود؟
عجب جملاتی! فکر کنم از اون چیزایی بود که بعد از دو سه تا آیریش میاد... نه؟!
اصلا این جملات ارزش یه پست جداگانه رو داره!
اون بخش مربوط به پشیمونیت اونقدر منو هنگ کرده که نمی تونم فعلن اظهار نظر کنم. اون لحضه آخره رو بیشتر بهش فکر کن ببین چه اتفاقی افتاده. روح فراعین مصر احتمالن در تو رسوخ کرده بوده. سعی کن جوابشو پیدا کنی. میشه یه سناریو براش نوشت.
در ضمن در طی سی سال گذشته این چیزی که گفتن تا حالا سی بار شده. ولی فقط با اولین پرواز یه عده رفتن و دومی نداشته. من فکر کنم هر یک از مقامات که خودشون هوس میکنن تصویبش میکنن. خودشونم اولین مسافراشن. بلافاصله که برمیگردن لغوش می کنن. راستی اگه جدی شد یه تور راه بندازیم. مام میایم.
یادمه اون موقع یهو حس کردم دارم خرج الکی می کنم... بعدن تر هم می شه رفت... نمی دونم بعدنی وجود داشته باشه یا نه، ولی الان افسوس می خورم که کاش رفته بودم.
منم فکر می کنم مقامات اینجور مصوبه ها رو برای خودشون درست می کنن. عین قوانین معافیت سربازی که یهو یه چیز عجیب غریبی درمیاد با یه شرایطی که تو ایران فقط برای ۵ نفر مصداق پیدا می کنه!!!
اگه بری الجزایر میتونی مصر هم بری. نزدیکشه. اونوقت یکی از آرزوهات براورده میشه
مصر رو که با پرواز امارات از دوبی هم می شه رفت. مشکل اینه که به ایرانی ها ویزای توریستی نمی دن. سفر حتما باید تجاری و کاری باشه (اونهم به دعوت یه شرکت مصری)
کارتون مورد علاقه من آنت و لوسین بود
من آخرشو دوست نداشتم. گریه دار بود!