این شعر (از فدریکو گارسیا لورکا، ترجمۀ احمد شاملو) رو روزی چندین بار می خونم. نمی دونم چرا انقدر ازش خوشم میاد. احساس خاصی دارم نسبت بهش:
So then I dreamt,
the song
I’ll never sing.
Song filled with lips
welling up from afar.
Song filled with hours,
counted off in the shade.
Song of the star alive
on the perpetual day.
چنین شد پس که من دیدم به رویا
ترانه یی را
که نخواهم سرود من هرگز.
ترانه ای پُر از لب ها
و راههای دوردست.
ترانۀ ساعات گمشده
در سایه های تار.
ترانۀ ستاره های زنده
بر روز جاودان.
سلام...روز خوش
این ترانه با صدای خود شاملو قشنگتر هم هست
آقای دهقانی من منتظر خبر شما هستم هنوز!
با صدای شاملو رو نشنیدم.
من هم منتظر خبر دوست عکاسی هستم که با چند مجله همکاری می کنه.
شعرش قشنگه اما ترجمه ش نه اصلش را خراب کرده
نظر منم همینه. اصلا یه جاهایی معنی رو خراب کرده.
welling up from afar
یعنی: که از دوردست ها سرچشمه می گیرد