پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

به مناسبت سیزدهمین سالگرد دوم خرداد

 می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند؟

 

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 خرداد 1389 ساعت 21:29

ای بابا بی خیال ... ما کی می خوایم بگیریم ... این خانه از بنیاد ویران است ...

MohammadAli یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 16:09

salam
man mikhastam ye film bebinam search kardam va etefaghi oomadam too sit shoma bad yezare gashtam chon manam ashegh e film hastam va too ghesmate film haye be yad moondanit jaye ye film ro khaily didam goftam behet begm bebinish nazaret raje be donya avaz mihe va esmesh in hast albate age ba IMDB ashna bashi mishnasish 7 film e donya SCHINDLER`S LIST ` hatman age nadidish bebin shahkare

سلام

ممنون از پیغامی که گذاشتین.

فهرست شیندلر یکی از آثار خوب تاریخ سینماست که ارزش های هنری بسیاری داره. مخصوصا سبک خاص تصویربرداری و نورپردازیش که یه کلاس درس کامله.

این فیلم رو سال 1994 دیدم و خیلی خوشم اومد. در این مدت سه چهار بار دیگه هم دیدمش و هر بار بیشتر دوستش داشتم.

قسمت فیلم های به یادماندنی وبلاگ من هم مربوط می شه به فیلم هایی که این روزها تماشا می کنم و اصلا قرار نیست به گذشته ها فلاش بک بزنم وگرنه در تاریخ سینما تا دلت بخواد فیلم به یادماندنی پیدا می شه.

کوروموزوم نا معلوم یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 12:16

سیزده سال پیششو که خوب یادم نمیاد فک کنم اول دبستان بودم فقط در این حد یادمه که بابام عکس خاتمیرو زده بود شیشه ی ماشینش اما پارسالشو خوب یادمه و هر وقت بهش فکر میکنم اعصابو روانم داغون میشه دیشب تو گوگل ریدر اتفاقا به پارسال فکر میکردم و این نوت رو گذاشتم:
امشب هیچ ناراحت نیستما اینو میگم چون چند روزه میخوام بگم که هر روز که میرم دانشگاه و فکر میکنم که چی بپوشم نگاهم به پیرهن سبزی میفته که پارسال این موقع ها هر روز باهاش میرفتم دانشگاه و دستی انگار چنگ میزنه به دلم...‏

سال ۷۶ نوزده سالم بود و دقیقا یادمه با چه شور و هیجانی توی ستاد تبلیغ می کردیم... اصلا امیدوار نبودیم اما بالاخره شد. چه جشنی گرفتیم بعدش. از اونسال به بعد هر سال توی مراسم سالگردش شرکت می کردیم...

پارسال هم پر از هیجان بودیم، هیجانی که به اون شکل سرکوب شد...

اما هم من می دونم، هم تو و هم تمام کسانی که پارسال این روزها با لباس و مچبند سبز بیرون می رفتن، که بالاخره یه روز به نتیجه می رسیم و اون روز قطعا زیاد دور نیست.

سحر نزدیک است...

ایوب یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 11:30

سلام حسام جان، اینجا فیلترینگ نمی ذاره کار کرد. اینو فقط تستی می فرستم. اگه اوم پیغام اصلیمو بذارم

سلام.

من فیلترم یا شما؟

حالا این که رسید پیغام اصلیت رو بفرست!

ر و ز ب ه یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 11:03

ما که دادم نمی تونستیم بزنیم.
چند تا فریاد کشیدیم اینجا چند تا باطوم نوش جونمون شد!

مگه بد شد؟ یه راهی رو باید چند ده سال می رفتیم تو یه روز چند ساله شو رفتیم!!

درسته.

امیدوارم خیلی زود نتیجه این فریادها و اون باطوم خوردن ها رو ببینیم...

محسن شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 23:53

این عسکتو دزدیدم گذاشتم توی فیس بوکم.

شما مجازین هر چی دوست دارین از اینجا بدزدین!

محسن شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 17:15 http://after23.blogsky.com

اصلن ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم.
یک دوی خرداد را نتونستن بهمون ببینن دو تا دوی خرداد درست کردیم. یعنی 22 در واقع دو تا دوی خرداده. تازه شایدم بیشتر.

تازه یه ۱۸ خرداد هم داریم (انتخابات سال ۸۰)

ر و ز ب ه شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 10:48 http://hazrat-eshgh.com

فریادی و دیگر هیچ.
چرا که امید آن چنان توانا نیست..
که پا بر سر یاس بتوان نهاد.

+ شما چه اندازه خوش به حالتون شد پارسال ۲ خرداد..

پارسال چرا خوش بحالمون شد؟

اینکه رفتیم اونجا اونهمه فریاد زدیم، امیدوار شدیم و بعدش اون اتفاقات افتاد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد