پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

سفر به نصف جهان

تعطیلی اشتباهی دانشگاه ها باعث شد ما سه رو بریم اصفهان! جمعه صبح زود راه افتادیم و ظهر رسیدیم. اصفهان نسبتاً خلوت بود و تونستیم تقریباً همه جا بریم: میدون نقش جهان، عالی قاپو، مسجد عباسی، چهل ستون، موزۀ تاریخ طبیعی، سی و سه پل، چهارباغ، پل خواجو، هشت بهشت، چایخانۀ سنتی هتل شاه عباس و کلیسای وانک. 

چایخانه سنتی هتل شاه عباس

من چون اصفهان رو بلد بودم و خب به هر حال یه رگم اصفهانیه (البته سه رگ دیگه هم دارم*) خیلی جاها رو پیاده رفتیم. چون مثلاً وقتی از در غربی میدون نقش جهان بیای بیرون با 5 دقیقه پیاده روی می رسی به در شرقی چهل ستون.

چیزی که توی اصفهان خیلی جلب توجه می کرد، حالا جدای از تمیزی شهر، باحال بودن مردمش بود که می دیدیم هر روز عصر اصفهانی ها میان کنار زاینده رود (که پر آب هم بود) بساط پهن می کنن و حرف می زنن. یعنی انقدر وقت دارن و انقدر حال و حوصله دارن که عصر فلاسک چایی برمی دارن و با یه کیسه تخمه می شینن توی پارک کنار رودخونه.  

من و دوستم، تری سراتوپس! (موزه تاریخ طبیعی)

به قول محسن در سفری که به سنندج با هم داشتیم انگار آدم توی شهرستان ها وقت زیاد هم میاره! برعکس تهرون که هر چی می دویی آخر هم نمی تونی به همه کارهات برسی و همیشه کارهای عقب افتاده داری.

حالا دربارۀ اصفهان تو وبلاگ سفرنامه هام بیشتر می نویسم.  

پل خواجو

 هر سه عکس از تینا 

* کسی می دونه سه رگ دیگۀ من به کجاها می رسه؟ 

نظرات 31 + ارسال نظر
ر و ز ب ه سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 17:22

اوووووه
سوژه ای بود.
خوب شد البته. بتولد من مصادف شد با اینکه آقایون مجبور شدن مامی رو زودتر آزاد کنن :دی

دورانی بود. حالا بهتره اون دوران و قیچی کنیم!
(چشمک)

امیدوارم شرایط طوری پیش بره که بشه از این سوژه ها توی فیلم ها و کتابا استفاده کرد... من هم چند تا از این داستان ها دارم.

فعلا باید قیچی شون کرد...

ر و ز ب ه سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 09:47

این رو جدی گفتم..
زندان قصر شیراز..
بیست و یک سال پیش...

سوژه ای می شه واسه خودش...

ر و ز ب ه دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 15:17

زندان.. . .

:)

حمیدرضا پنج‌شنبه 6 خرداد 1389 ساعت 21:02

حالا اگه دوباره اومدی خبر کن.فکر کنم تخچی نرفتی.زیرگذرش معروفه.دفعه بعد حتما برو.

نه اونجا رو بلد نبودیم. حتما دفعه بعد.

ر و ز ب ه پنج‌شنبه 6 خرداد 1389 ساعت 19:54

تا دلتون بخواد.
شیراز
نورآباد ممسنی
یزد

خودمونم تا همین هفت هشت سال پیش شونصد تا مکان عوض کرده بودیم واسه زندگی!!! یعنی به اجبار کوچ می کردین از این طرف به اون طرف!!

حالا رگ اصلیت کجاییه؟ یعنی خودت کجا دنیا اومدی؟

ر و ز ب ه سه‌شنبه 4 خرداد 1389 ساعت 13:26

یزد ؟؟
جاااان.
درود پسر خاله :دی
ما هم ی ِ زدی هستـــــما.
البته یه رگ!

مگه شمام چند رگه هستین؟!

محسن شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 17:17

عقب نیستم. از روی دستش نگاه کردم و نوشتم.

متقلب!

محسن شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 11:13

روس. من فکر میکنم یک رگ دیگه ات روسه.
جایزه بهم میدی؟

شما چقدر عقبین! ترانه دو روز پیش جواب درست رو گفت و برنده 10 عدد فیلم شد. قراره 10 تا فیلم از اثار سینمای کلاسیک انتخاب کنه و بعد امتحانا بهم بگه براش رایت کنم. حالا اگه دلش خواست ممکنه از شمام دعوت کنه همراش تماشا کنین!

ر و ز ب ه شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 10:46 http://hazrat-eshgh.com

نه حالا اون نوشته رو جدی نگیر.
شب بشینی سی و سه پل رو ببینی یه چیزه دیگه ست..
به ویژه اگه سازتم دستت باشه و بزنی!!

آستارا خوبه؟ شمالی ترین منطقه ایرانه دیگه؟!!!!! البته یه کم هم غرب چاشنیشه!
مرگ بر غرب!

بابا جواب که معلوم شد. ترانه گفت و جایزه رو برد!‌ تو کامنت های بالایی نگاه کن...

در ضمن، من ساز بلد نیستم بزنم که. یه زمانی ویولون می زدم اما انقدر تمرین نکردم همه چی یادم رفته فکر کنم...

سونیا جمعه 31 اردیبهشت 1389 ساعت 19:44 http://allalone.blogsky.com

اصفهان را خیلی دوست دارم، من بهش می گم پاریس ایران!
مخصوصا شبها تو سی و سه پل قدم زدن... خیلی آرامش داره!

شبهای سی و سه پل واقعا دیدنیه. آدم انرژی می گیره ازش. مخصوصا این دفعه که خیلی بهتر از دفعات قبل بود.

aavin جمعه 31 اردیبهشت 1389 ساعت 02:10 http://persiarome.blogspot.com

اصفهان واقعا شهر زیباییست...حیف که سفری که بار آخر رفتم کوتاه بود (۳ روز و ) خیلی جاهارو ندیدم! دوست دارم دفعه بعد ۱ هفته‌ای بمونم...برام جالبه که خیلی از ایتالیایی‌هایی‌ هم که ایران رفتند دیدم بین شهر‌هایی‌ که دوست داشتند اول از همه اصفهان رو می‌گند...:)

ما هم سه روز بودیم اما به غیر از منارجنبون (که دیگه نمی شه جنبوندش!) و دروازه شیراز (آتشکده) همه جا رفتیم. این بار هم اصفهان پر توریست بود که اکثرشون فرانسوی بودن (یا حداقل فرانسوی حرف می زدن)

ترانه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 18:22

بین این دو تا فقط روسیس!

آفرین! دقیقا!

مادر مادر مادرم روس بود!
پدر مادرم اهل ساری
مادر پدرم اهل اصفهان
پدر پدرم اهل یزد
خودمم که تهرون دنیا اومدم!

تو برنده شدی چون آخریش رو گفتی. جایزه ات ۱۰ تا فیلمه. تو فقط انتخاب کن! همون تاریخی که قراره همو ببینیم می دم بهت.

حمیدرضا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 12:44

بابا امدی شهر ما چرا بی خبر؟میگفتی میبردمت یه بریون بزنی حالشو ببری.
اینقدر که تو رفتی بالا فکر کنم مال طرفای گرینلند باشی.اصلا مطمینی وایکینگ نیستی.شایدم مال اسکیموهای قطب شمالی!

توی چهارباغ یه رستورانی بود به اسم هشت بهشت اونجا بریونی خوردیم... من نمی دونستم شما اصفهونی هستین!

همون پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 11:28

نظرت در مورد اصفهان-شیراز-شمال-آنکارا چیه...
البته ترجیح می دادم وسط جاده به دنیا بیام...اون وقت میشدم مرد جاده ها

والله ما هم یه چیزی تو همین مایه ها هستیم!

محمد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 08:44 http://mohamed.blogsky.com/

از اون بالاتر مطمنی جایی هست؟ فکر کنم قطب باشه ها!)

نه! یعنی بین قطب و این جمهوری های بالای ایران دیگه!

محسن پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 00:29 http://askamoon.blogsky.com

این عسکی که با کرگدن انداختی را چرا ننوشتی آفریقا؟ فک کردی ما بلانسبت خریم و نمی فهمیم که این عسک اصفهان نیست؟ فکر کردی ما اصفهان ندیده ایم؟
میگن اصفهان نصف جهان.
در مقابلش ترکا اومدن و برای عقب نبودن از قافله، گفتن:
اگر نباشد تبریز.
شعر از این درپیتی تر شنیدی؟ سیبریایی؟

اون که کرگدن نیست! یه نوع دایناسوره به اسم تری سراتوپس!

شعره هم خدایی خیلی در پیت بود!

محسن پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 00:25 http://askamoon.blogsky.com/1389/02/30/post-49/

آقا ما بگیم؟ شمال شمال شمال میشه سیبری. سیبری از نقاط سردسیر کرره زمین است که ما اصلن در آن جا خوش نیستیم. اگر اهل آن جا بودیم ناممان در گرما خوشست نبود.
در ضمن ما هم چن تا عسک از اصفهان داشتیم گذاشتیم توی وبلاق وزینمان یعنی عسکامون.
فک کردی فقط خودت عسک اصفهان داری؟

مگه اسم شما در گرما خوشست هست؟!

عکس ها رو هم دیدم. مرسی.

ترانه چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 19:14

حسام جان مطمئنی اون یکی به قطب شمال و اسکیمو ها نمی رسه؟

همون طرف هاس اتفاقا!

عمو چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 16:01

خب بابا جان پنجمیش همون شهریه که خودت توش بدنیا اومدی دیگه!

آهان! راست می گی. تهرون هم هست!

پس می شه: تهران، اصفهان، یزد، ساری و یکی دیگه. عجب اوضاعیه. همینه که اینجوری شدم دیگه...

فرهاد چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 14:47

من 5 شنبه جمعه و شنبه
هتل عباسی جشنواره بود

من جمعه و شنبه و یکشنبه. پس دو روز مشترک بودیم. چه حیف. ولی فکر کن یهو وسط محوطه هتل همدیگه رو می دیدیم. باحال می شد.

محمد چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 14:27 http://mohamed.blogsky.com/

من نمیگم که بخارا! سهراب میگه!
خب اون آدرسایی هم که دادی شاید یکی از جمهوریهای شمال ایرا باشه یکی از نسبات دیگه!

نه خیر. از اونام برو بالاتر!

عمو چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 12:00

حالا یه بارم که ما اول شدیم بجای تقدیر و تشکر و این حرفها اینجوری باید برخورد کنی؟؟!!
اصلا باید همون اول هرچارتاشو (البته در واقع پنج تاشو) میگفتم که مسابقه ات رو خراب کنم !!!

آخه شمام نمیای نمیای تا مسابقه می ذاریم میای همون اول جواب می دی بعد این شبهه بوجود میاد که ما پارتی بازی می کنیم تو جایزه دادن...

حالا چرا ۵ تا؟!

ر و ز ب ه چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 11:26

یه چیز من بگم؟!
هیچ زمان من از اصفهان "حالی" نمی بردم!!
نمی دونم چرا اصلن.
تنها دوست دارم تو "جلفا" گام بر دارم :دی
البته یه چیز دیگه هم تو دستم باشه و بنوشم!!

+ احتمالن بندرعباس! اراک! شیراز و ...

شما خیلی باکلاس تشریف دارین کلا!‌ منطقه جلفا خیلی جای باحالیه... ما یه نصف روز اونطرف ها بودیم اما چیزی دستمون نبود که بنوشیم!

+ نه! جنوب که اصلا! برو سمت شمال... یعنی شمال تر از شمال!

فرهاد چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 11:25

سلام
جالبه من هم اصفهان بودم و جالبتر اینکه همون جیی بودیم که عکس اول رو گرفتی:d

جدی؟ کاش می دونستیم همدیگه رو می دیدیم...
شما کی تا کی رفتین؟

نونوش چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 11:00

سلام...وقت بخیر
آقا حسام من نمونه عکسارو براتون میل کردم
لطفا منو در جریان بذارین
پیشاپیش ممنون از لطفتون

سلام.
حتما تا اوایل هفته دیگه بهتون خبر می دم.

منا چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 09:21 http://8daily.blogsky.com/

آقا اجازه ما بگیم به چهرتون میاد که یکی از رگاتون سر از شمال در بیاره

اینو که کروموزوم اول گفت!

تابحال اینا دراومده: اصفهان، یزد، ساری

یکی دیگه مونده که کلا بی ربطه به این سه تا!

محمد چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 08:50 http://mohamed.blogsky.com/

سلام رسیدن به خیر!
میبینم که از دیار ما می آیی!) صد بارم که اصفهان برم بازم دوسش دارم. واقعا نکته ی مشخص شهر همین خوش گذرونی ذاتی مردمشه! کلا همیشه تو پارکن! رودخونه خیلی براشون مهمه! من همیشه میگم اصفهان اروپای ایرانه!

عکسای تینا هم خیلی قشنگن ولی تو سومی جای خودش رو خیلی کوچولو گرفته این بغل! چقدر تو ظالمی !)

*شاید برا هممون بخارا باشه!

آره واقعا اصفهان اروپای ایرانه. خیلی تمیز و قشنگه هر چقدر آدم می گرده توش سیر نمی شه.

اینا عکس های تک نفره منه، عکس های کاملتر رو می ذارم توی فیس بوک.

حالا چرا بخارا؟

مرتضی چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 08:30

دو تاش که معلوم شد: اصفهان و ساری. یکی دیگه اش هم من می دونم. بگم؟!!!!! یزد.

مثل اینکه شناخت برو بکس کلا بالاست. یکی دیگه اش مونده ولی...

کوروموزوم نا معلوم چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 ساعت 01:19

اینکه تو شهرستانا آدم به شدت وقت زیاد میاررو به شدت قبول دارم + اینکه اصفهان زیاد به من خوش نگذشت یه باری که رفتم یادمه تمام دت مشغول نق زدن بودم.
آقا اگه بگیم جایزه داره؟یکیش که مال شماله!

درسته. یه رگ دیگه ام می رسه به ساری.

ترانه سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 22:07

واو! مثل این که خیلی خوش گذشته بهتون!

آره. جات خالی. ایشالله دقعه بعد با هم می ریم.

عمو سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 10:40

من بگم؟!!!

حالا واسه این پست سیخ شما اومدین اولین نظرو بذارین؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد