پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم Uncertainty (دیوید سیگل – ۲۰۰۹)

در اولین سکانس فیلم دختر و پسری جوان رو می بینیم که روی پل ایستادن و باید تصمیم مهمی بگیرن. چون به نتیجۀ کارشون مطمئن نیستن سکه می ندازن.

از اینجا به بعد به شکل موازی با دو داستان روبرو هستیم: اینکه سکه از کدوم طرف پایین بیاد. در حالت اول اونها سوار تاکسی می شن و روی صندلی عقب یه گوشی موبایل پیدا می کنن. گوشی موبایلی که ظاهراً حاوی یه sms بینهایت مهمه و خیلی ها دنبالشن و بخاطرش آدم می کشن. در حالت دوم اونها با ماشین خودشون به مهمونی می رن و شاهد اتفاقاتی هستیم که اونجا رخ می ده...

کارگردان سعی کرده شباهت داستانی و ساختاری این فیلم مستقل و کم خرج با Run Lola Run رو به حداقل برسونه که به نظر من موفق هم بوده. قسمت های اکشن فیلم به خوبی از کار دراومده و حس عدم اطمینان کاراکترها از تصمیم هایی که ناچارن به سرعت اتخاذ کنن رو به بیننده منتقل می کنه.

اینطور که خوندم برای فیلمنامه دیالوگی نوشته نشده و تمام صحبت های بین بازیگران به شکل بداهه گرفته شده. این کار به طبیعی تر صحبت کردن بازیگران کمک فراوانی کرده و حالت تصنعی بیان دیالوگ های نوشته شده توسط بازیگرانی که اغلبشون آماتور هستن رو کمتر کرده. اما از طرف دیگه کارگردان ناچار شده کات های بی موردی بزنه که مشخصه به علت عدم توانایی بازیگر در پیدا کردن جملۀ مناسب بوده.

در هر دو داستان بازیگران بازی های خیلی خوبی ارائه می دن و موسیقی و فیلمبرداری مناسب با فضای داستان پیش می ره. تنها نکته ای که قابل نقد کردنه، شکل پایان بندی داستان هاست که به نظر من می شد بیشتر روشون کار کرد.

Uncertainty دربارۀ تصمیم هایی هست که می گیریم و نتیجۀ اونها. اینکه چقدر به نتیجۀ تصمیم خودمون مطمئن هستیم و در شرایط تصمیم گیری سریع چطور عکس العمل نشون می دیم. دربارۀ اینکه هر تصمیم باعث بوجود اومدن راه های مختلفی می شه که به اتخاذ تصمیمات بعدی منجر می شه و ما رو در مسیر کاملاً جدیدی قرار می ده. 

شاید اگه روی این فیلم وقت، انرژی و هزینه بیشتری صرف می کردن تبدیل می شد به یکی از فیلم های مهم و نوآورانه سال.

امتیاز: ۶.۵ از ۱۰

نظرات 10 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 20:17

جواب سئوال عکسو چرا ندادی؟ شانسکی اینجوری شد؟

محسن سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 09:28

تو چطوری تونستی این عکسو بچسبونی سمت چپ متنت؟
تازه یک استیون سیگالی هم داریم که خاندان سیگال کلن عاق والدینش کردن از بس فیلمای درپیتی بازی مکنه که خاندان رو روسیاه کرده.

اون که آخرشه! مخصوصا فیلم های Under Siege که خیر سرش کلی توش ژانگولربازی هم در میاره!

آراس یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 14:55 http://kafecinema.blogfa.com/

قطعا هرت لاکر از لحاظ ساختار فیلم فوق العاده ای بود و من هم از برنده شدن این فیلم خیلی خوشحال شدم.اما برای ما که در ایران زندگی می کنیم، و هم آمریکا و هم عراق کشور های استراتژیک و خاصی برای ما هستند، مقاصد داستانی فیلم هم باید خیلی مهم باشه.
دوست دارم بدونم آیا در آمریکا، یعنی اصلا آکادمی اسکار، به یه فیلم انتقادی جایزه داده یا به فیلمی جانبدار کشور خودشون؟

به نظر من این فیلم هم از اون دسته فیلم هاست که یکی به نعل می زنه یکی به میخ. می شه هم برداشت انتقادی ازش کرد هم برداشت جانبدارانه.

اگه بخوام نمونه ایرانیش رو مثال بزنم می شه آژانس شیشه ای. این فیلم از کی حمایت کرده؟ طوری ساخته شده که می شه برداشت های مختلف کرد ازش.

هرت لاکر هم چیزی مثل همینه. کاترین بیگلو قطعا (با توجه به سوابق سیاسیش) با سیاست های جنگ طلبانه دولت بوش مخالفه و ازش انتقاد کرده. اما با سربازان آمریکایی (که جزئی از مردم کشور هستن) نه.

در واقع فیلم اینطور می گه که سربازان آمریکایی با وجود اینکه در فضای جنگی غیرمنتطقی و انتقادبرانگیزی به سر می برن، اما با اینحال کارهای درست و انسان دوستانه انجام می دن.

آراس یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 00:54 http://kafecinema.blogfa.com

سلام!من یه مطلب کوتاهی راجع به hurt locker نوشتم.دوست دارم هر وقت فرصتی دست داد یه سر بزنین تا نظر شما رو راجع به سوالام بدونم.
یعنی در حقیقت جواب سوال هام رو از نظر شما بدونم!

حتما میام.

محسن شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 15:49

خیلی دلش بخواد فامیل دانسیگل باشه. ولی در مورد این لویی ها یه چیزی شنیدم. میگن لویی چهاردهم گفت اسم من لویی هفدهمه یا برعکس.

سه تا لویی از کجا آورد این وسط؟

محسن شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 10:31

توی آی ام دی بی گشتم سیزده تا دیوید سیگل هست. که با عددهای لاتینی نشونشون میدن مثلن نوشته
David Siegel XIII

یعنی مثلا مثل لویی شونزدهم و چهاردهم؟

اما این یکی به خدا با دان سیگل نسبتی نداره!‌ خودش به من گفت!

محسن شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 10:25 http://filmamoon.blogsky.com

آرمین؟ آرمین مهدی بهشت؟ اگه اونو میگی فامیلمونه.

نکته همینه دیگه! فامیلتونه، پسرتون که نیست!

فرشته پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 10:19 http://freshblog.blogsky.com/

این فیلم رو که هنوز ندیدیم در مورد پست قبلی هم اگر می خوایی فیلمت رنگ و بوی ایرانی رو بده برو تو این آمپول زنی ها و درمانگاه هااااااااا فضای ایرونی رو خوب میرسونن... از شوخی گذشته دکتر جلیلی روانشناس کودک هستن که مطلبشون تقاطع شریعتی و مطهری است و دکوراسیون کامل بازی کودک رو هم دارن. من یه زمانی واسه زبان اونجا خیلی میرفتم برادرزاده اشون معبم زبان من بود. انسان بسیار فرهیخته و روشنفکری بود. می تونی امتحانش کنی ... توی تلوزیون هم زیاد برنامه داره.

مرسی از راهنمایی. تابحال چندین مطب بهمون معرفی شده که رفتیم و دیدیم. این رو هم حتما می بینیم.

محسن پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 09:20 http://after23.blogsky.com/

مگه همشهری اسمش با فامیل یکیه؟ مثلن من و توهمشهری هستیم ولی فامیلیمون یکی نیست.
من فکر کنم پسرشه. باید آی ام دی بی رو نگاه کنیم.

ولی مثلا شما و آرمین همشهری هستین فامیلی هاتونم یکیه!

محسن چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 11:22 http://filmamoon.blogsky.com

این دیوید نسبتی با دان فقید داره؟
اون سایت آواتار رو پیدا نکردی؟ میخوایم ببینیم اگه توی آواتار بازی میگردیم گریممون چه شکی میشد.

همشهریشونه!

آدرس اون سایت اینه:

http://www.avatarizeyourself.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد