پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم The Blind Side (جان لی هنکاک – ۲۰۰۹)

من شخصاً نه از فیلم های بیوگرافی زیاد خوشم میاد نه از فیلم های ورزشی، اونهم فوتبال آمریکایی. اما این یکی واقعاً فوق العاده اس. فیلمنامه، کارگردانی و بخصوص بازی ها آنچنان دقیقه که برای لحظه ای حوصلۀ آدم سر نمی ره.

داستان فیلم زندگی واقعی "مایکل اور" رو روایت می کنه. پسر سیاهپوست بی خانمانی که توسط یک خانوادۀ سفیدپوست به فرزندی پذیرفته می شه و این خانواده از هیچ تلاشی برای موفقیت و پیشرفت مایکل دریغ نمی کنن تا نهایت به یکی از معروفترین فوتبالیست های آمریکا تبدیل می شه. بازی ساندرا بولاک عالیه و کاملاً باورپذیر. هیچ بعید نیست اسکار امسال رو بخاطر همین فیلم به خونه ببره.

موضوعی که بعد از دیدن فیلم ذهنم رو مشغول کرد اینه که چقدر از این استعدادها – مثل مایکل – در خیابون های ما وجود دارن که در صورت فراهم بودن امکانات می تونن به پدیده هایی در زمینۀ هنری یا ورزشی تبدیل بشن. چه تعداد انسان مثل "لی آن" وجود دارن که با تمام وجود از یک نفر غریبه حمایت کنن؟ آیا خود ما حاضریم چنین کاری انجام بدیم؟ خیلی از ما حتی زورمون میاد لباس یا کفش کهنه ای که داریم رو ببخشیم به اینجور بچه ها.

البته بخشی از مشکل ما به طرف دیگه مربوط می شه. انقدر دروغ و کلک دیدیم از موسسه های خیریه یا فقیرنماهایی که دزد از آب دراومدن یا وضعشون به مراتب بهتر از ما بوده که به سختی بهشون اعتماد می کنیم. چند سال پیش آقای حاتمی کیا تعریف می کرد ماجرای پسر شیرینی فروشی که بساطش کف اتوبان پخش شده بود و زار زار گریه می کرد. ایشون هم ایستاد، نوازشش کرد و پول تمام شیرینی هاشو داد، حتی بیشتر... یه هفتۀ بعد دوست دیگه ای در همون اتوبان به همون بچه برخورده بود با داستانی مشابه! وقتی کسی مثل حاتمی کیا فریب بازی این بچه رو می خوره دیگه وضعیت ما مشخصه.

دوست دیگه ای هم ماجرای مردی رو تعریف می کرد که تصادف کرده بود و باید می رسوندنش بیمارستان. این دوست مجروح و همراهش رو سوار ماشین کرد، اما بعد از مدتی چاقو درآوردن گذاشتن زیر گلوش که ماشین رو تحویل بده و برو...

در ایران زیاد هستن کسانی که برای ساخت مدرسه یا بیمارستان مبالغی پرداخت می کنن، اما خیلی دلم می خواد بدونم آیا واقعاً اینکار رو بخاطر بچه ها انجام می دن یا بخاطر خودشون که مثلاً ثواب کنن برن بهشت؟

در هر حال امیدوارم هر کدوم از ما کارهایی انجام بدیم که اگر شده یکبار در زندگی لبخندی مثل لبخند رضایتمندانه ای که در پلان انتهایی فیلم بر لبان ساندرا بولاک نشسته بود رو تجربه کنیم. لبخند رضایت از انجام عمل خیر.

امتیاز: ۸ از ۱۰

نظرات 19 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 03:10

من همین الان فیلمو دیدم و تو نت سرچ نقدشو رفتم و که از اینجا سر در آوردم ... اول اینکه همه کار کردی جز نقد فیلم (ترجمه ، فلسفه بافی ، نظرات شخصی (فکر کردم اومدم پیج فیس بوکت)
صادقانه بگم ، از چند تا علامتی که تو نوشته هات دیدم حالم از افکارت بهم خورد ....

مجیور شدم چندباری جمله کذاییتو که از ثواب و کمک به بچه های بیسواد نوشته بودی رو بخونم تا به عمق فاجعه پی ببرم ... میخواستم در این مورد بحث کنیم ولی میبنیم نه اینجا جاشه و نه شما آدمش ( حداقل اینطور حدس میزنم ، بی ادبی نباشه)

سعید عزیز سلام،

نه من منتقد سینما هستم و نه وبلاگم چنین بلاگی. تنها درباره بعضی فیلم هایی که می بینم چند خطی می نویسم و اونهم بیشتر نه نقد فیلم که افکاری که بعد از دیدن فیلم از ذهنم عبور می کنه. ممکنه این افکار به مذاق بعضی ها خوش بیاد و بعضی هام نه.

من از کسانی که بعد از سرچ کردن نقد فیلم ها به وبلاگ من می رسن معذرت خواهی می کنم، این تقصیر من نیست تقصیر رنکینگ گوگل هست که وبلاگ های پربازدیدکننده رو بالاتر نمایش می ده حتی اگر موضوعش با موضوع سرچ خیلی مرتبط نباشه.

آراس سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 07:35

فیلم Blind side "بر اساس" یه داستان واقعیه.یعنی می تونه خیلی جاها دقیقا منطبق بر وضعیت مایکل واقعی نباشه.
شرایط (مالی و اجتماعی) خانواده ی میزبان مایکل به نظر من متفاوت ؛ یا حداقل به کلی اغراق شده ی چیزی بود که در واقعیت پیش اومده.
ضمن اینکه چند بار (در تمرین و مسابقه) مثلا هی مایکل خوب بازی نکنه و با چند جمله که بهش گفته میشه، یا اتفاقا در راند آخر مسابقه یه دفه یاد خاطراتی بیفته و تصمیم بگیره دیگه خوب بازی کنه و تیمش برنده شه، تا حد زیادی کلیشه و از اون مهم تر، غیر قابل باور - برای من- ه!

به هر حال برای تبدیل یه داستان واقعی به فیلم باید - به قول مارکز - نمک فلفلش رو بیشتر کرد دیگه!

محسن پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 14:13

آیریش همیشه هست.

به به!

محسن چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 15:44

ول کن آنی تینگز یا سیبل رو. خودتو میگم.

من و ترانه انقدر این مدلی تایپ کردیم عادت کردم، ساری!

من که آره! راستی فردا شب آیریش هم هست؟!

محسن چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 11:29

یعنی ممکنه که به فیلم تو بدن و .... سخنرانی و سبز و ... اینا؟

انی تینگز پاسیبل!

ترانه دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 17:31

به احتمال 99 درصد همون اواتار می گیره. تازه اسکار از گلدن گلاب هم تجاری تره.

احتمالش هست. اما بعضی وقت ها داوران اسکار می خوان ثابت کنن نظرشون با نظر داوران گلدن گلاب فرق داره و جایزه رو به فیلم دیگه ای می دن.

ترانه دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 14:58

گلدن گلاب رو دیدی؟ بهترین فیلم آواتار شد! آپ هم کاندید موزیک متن و انیمیشن بود که گرفت. بابا پیکسار دیگه کوتاه نمیاد!

آره. بهترین فیلم درام رو آواتار گرفت و بهترین فیلم کمدی رو Hangover. باید ببینیم اسکار رو کی می گیره.

م.پارسا دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 11:06 http://kafecinema.blogfa.com

آقاسلام علیکم!
عرض کنم علت جلو بودن تاریخ ها اینه که من یه مدتی فرصتی دست داد تا هی بنویسم!برا همین تاریخ ها اینجوری مرتب شدند!
من البته وارد حیطه ی شما به عنوان نقد فیلم یا چیزی شبیه اون نمی شم.فقط راجع به فیلم چند خطی می نویسم برای دوستانی که اینجارو می خونند!

انقدر نوشتی که از تاریخ جلو زدی یه ماه!

به نظر من خیلی خوب می نویسی و وبلاگت مرجع خیلی خوبی خواهد بود برای کسانی که دنبال نقد فیلم هستن.

کوروموزوم نا معلوم دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 04:55

اه من اونروز این فیلمرو دیدم اما نخریدمش چه حیف!
در مورد قسمت دوم نوشته منم خیلی حرصم میگیره به کسی کمک کنم بعد حس کنم که از حس انسان دوستیم سو استفاده شده برای همین معمولا اینجور کمکای خودمو اطرافیانمو یا برای جمعیت امام علی میبرم یا مستقیم میبرم یه پرورشگاه نزدیک خونمون.

بهترین راه کمک کردن ارسال مستقیم به نیازمندان واقعیه. ما هم همیشه همینکارو می کنیم.

فرشته دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 04:16 http://freshblog.blogsky.com

من عاشق بازی سندرا بولاک هستم واقعا بازیش تو هر فیلمی که بوده بینظیر بوده و من دوست داشتم. این فیلم رو می شه دانلود کرد حسام؟

راستی من توی شرکتی بودم که ماه رمضون کلی به ما روغن و برنج و حبوبات و تن ماهی و ... دادن اینقدر زیاد بود که کارمندان بیخیال دیر شدن پرداخت حقوق شده بودن !!!! یه روز یه منشی فضول توی شرکت بود که تحقیق به عمل اورده شد که زن مدیر عامل شرکت در تعاونی مستضعفین کار می کنه و تمام این ها رو از اونجا کش رفته و دادن به کارمندان این شرکت. این خانوم برای ما این امر رو ثابت کرد و حتی به ما آدرس رو داد که برین خانوم رو در حال جمع آوری کمک های مردمی در ستاد ببینید... چند تا از کارمندها بسیج شدن و رفتن دیدن بله!!!

حالا شما قضاوت کنین که کی مستضعف بود !!! من که توی اون شرکت نموندم یعنی نتونستم !!!! بدون استعفاء و حساب کتاب اومدم بیرون.

توی خیلی از شرکت ها مشابه این اتفاق افتاده، مشابهش رو شنیده بودم.

این رو هم می شه داونلود کرد، همه جا هست!

محسن یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 23:37 http://after23.blogsky.com/

این اسمی که تو اینجوری نوشتی کابوس منم هست. انیمیشنم که میگم چیزی در قدر و قواره آپه.

شما کلا سلیقه سینماییتون خوبه.

م.پارسا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 18:06 http://kafecinema.blogfa.com

اااااااااااوه!هششششت از ده؟!‌
این سعادت نصیب کم فیلمی شده!
پس حتما ببینم!

حتما ببینش. من به هر فیلمی ۸ نمی دم که!

ر و ز ب ه یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 14:21

شما جایزه "خدمت به خلق" رو از دستان چارلی چاپلین فقید می گیرید :دی

ممنون.

:)

محسن یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 08:36

اون که محشره. باید دید چه فیلمی رو دوست داره. تا جایی که یادمه فیلمهای رومنس رو دوست داره. اونم بدون حضور کلیه عناصری که اسم بردی.

هر چی که شامل اون موضوعات نباشه رو دوست داره. کابوسش هم دیدن یه همچین فیلمیه:

اسکندر کوچولو و دوستان در فضا (انیمیشن)!

ر و ز ب ه یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 03:55

من چند تا پرسش داشتم.
حسام جان اون یادداشت هایی بود که آموزشی می ذاشتی خیلی خوبه تلاش کن بیشترش کنی ملت استفاده کنن :دی

من که زیادی استفاه می کردم. چون سینما رو به طور حرفه ای نمی بینم دوست دارم بیشتر درک کنم خود به خود اگه بیشتر درک کنم لذت بردن از فیلم دیدن هم بیشتر میشه.

برای نمونه. من تو فیلم برداری یا تدوین مشکل دارم. متوجه یه فیلمبرداری خوب یا بد نمیشم!
دو حالت داره. اگه خیلی بد باشه که خوب همه می فهمن!
اگه خیلی خوب باشه هم همه می فهمن!

پس اون ریزه کاری هاست که به خورده توش لنگم.
تو تدوین و سایر عوامل برای یک فیلم هم همین طور.

در کل یک سلسله آموزش های ابتدایی گمونم نیاز باشه واسه هر فیلم دیدنیو اگه بخوای بیشتر لذت ببری.

کتابی فیلمی چیزی در این زمینه آشنا نداری؟
اگرم به زبان خودت می نویسی که چه بهتر.

امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.

ممنون.

حتما اینکارو می کنم. الان چون فصل جوایز سینمایی هست بیشتر درباره فیلم های مهمی که می بینم می نویسم اما بعدش مطمئنا مباحث تئوریک رو هم ادامه می دم.

خود من بیشتر نکات مربوط به مسائل فنی رو از طریق فیلم دیدن یاد گرفتم. هر چی بیشتر ببینی بیشتر متوجه می شی. البته یه دوره چند ماهه هم پیش آقای حاتمی کیا بودم که بصورت آموزش فیلم در برابر کامپیوتر با هم بودیم! یعنی من بهش کامپیوتر یاد می دادم اون مباحث تئوریک فیلم رو!

به زودی شنیده ها و تجربیات خودم در این زمینه رو اینجا به اشتراک خواهم گذاشت.

aavin یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 03:32 http://persiarome.persianblog.ir/

با حرفت کاملا موافقم..اما حالا می‌خوام بهت بگم که این فقط مال ایران نیست..من از این ماجراها اینجا هم دیدم..حدود دو سال پیش یه دفعه تو خیابون نزدیک دانشگاه یه آقایی با یه بطری یک لیتری اومد جلو گفت که بنزین موتورش تموم شده و ۱ یورو می‌خواد که بنزین بزنه بره خونه..من با دو تا از دوستهای ایتالیایی م بودم،من واقعا دلم سوخت می‌خواستم کمکش کنم اما نگاه کردم ببینم اونا چیکار می‌کنن،دیدم اونا پول ندادن بهش. منم ندادم..اما بعدش ناراحت شدم که گناه داشت چرا ندادم ۱ یورو که چیزی نیست!....دقیقا چند روز بعدش دوباره همون اقارو دیدم نزدیک دانشگاه با بطری به دست که داشت واسه چند نفر همون داستان رو تعریف میکرد! حداقل نکرده بود بره یه جای دیگه....آره حسام جان،این جریانات فقط مال ایران نیست!

چه جالب!

یکی از دوستام توی کانادا هم یه بار می گفت با خانومش سوار مترو بودن یه خانوم خیلی شیکی نشسته بود کنارشون. توی یه ایستگاه می پرسه ببخشید شما یه دلار پول خرد دارین؟ اینام می گردن پیدا می کنن می دن بهش. اونم می گیره و می گه ممنونم پول قهوه ام دراومد!!!

محسن شنبه 26 دی 1388 ساعت 23:31 http://axamoon.blogsky.com

منم از فیلمای ورزشی خوشم نمیاد. آنونس اینو دیدم. هرچقدرم که خوب باشه بازم نمیتونم ببینمش.
فیلمای حیوون دارم دوست ندارم. البته حالا کمتر فیلم حیوون دار درست میشه. البته انیمیشن حسابش جداست.

آخه توی این یکی ورزش در حاشیه اس و اصل داستان درباره لی آن، زنی که مسئولیت مایکل رو بر عهده می گیره اس.

باز پارامترهای شما محدوده: ورزشی و حیوون دار. مال آذر خیلیه: فضایی، تخیلی، وجود هر نوع بچه، حیوون دار، ورزشی، تاریخی و کلا انیمیشنی!!!

عمویی دیگر شنبه 26 دی 1388 ساعت 16:47

این فیلمها هنوز dvdrip شون نیومده چه جوری میبینی . dvdscrمیبینی.؟

DVDscr نسخه ای هست که تهیه کننده بدبخت برای داوران اسکار فرستاده. مدام هم زیرنویس میاد که For Awards Consideration Only و این حرفها. اما خب لطف کردن دادن بیرون! درسته که DVDrip نیست اما خب نسخه داوراس دیگه. مگه ما چیمون از داورهای اسکار کمتره؟!!!

محمد شنبه 26 دی 1388 ساعت 14:48 http://mohamed.blogsky.com/

آدمای بیچاره تو این دور وزمونه فقط باید مواظب باشن حقشون خورده نشه ! باور کن اگه حقشون رو بهشون بدن دیگه نیازمند واقعی نمیمونه!
من زیاد به کارای خیری که به صورت فله ای باشه اعتقاد ندارم.آدم اگه واقعا میخواد کار خیر کنه باید روش تمرکز کنه وگرنه تو اکثر مواقع وقت و پول و انرژی زیادی هدر میره!
این فیلم رو هم حتما باید با کمک پست قبلیت ببینم.)

منم به کار خیر فله ای معتقد نیستم. فکر می کنم اگر یه نفر رو درست و حسابی سیر کنیم بهتره تا به ۱۰۰ نفر یکی یه لقمه غذا برسونیم بخورن!

اینو که ببین، Lovely Bones رو هم ببین. فکر کنم خوشت بیاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد