پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر انیمیشن 9 (شین اکر – ۲۰۰۹)

مخاطبین یک فیلم بلند انیمیشن چه کسانی هستن؟

شاید تا همین چند سال پیش جواب دادن به این سوال خیلی ساده بود: کودکان. اما از وقتی کمپانی هایی مثل دریم ورکس وارد صنعت انیمیشن شدن، پاسخ این سوال کمی پیچیده شد. انیمیشن هایی مثل Sherek یا Prince of Egypt نه فقط برای کودکان که با هدف جذب تماشاگران بزرگسال به سالن های سینما ساخته شدن.

در حالیکه می شه انیمیشن های والت دیسنی و پیکسار رو با خیال راحت و بدون نگرانی برای بچه ها نمایش داد. انیمیشن هایی مثل Corpse Bride، Coraline یا اخیراً انیمیشن 9 رو باید با دقت بیشتری برای تماشای بچه ها انتخاب کرد.

مخاطبین 9 چه کسانی هستن؟ دختر بچه ها؟ به هیچ وجه! پسر بچه ها؟ شاید. بزرگترها؟ احتمالا.

داستان 9 در آینده ای می گذره که انگار چندان هم دور نیست. زمانی که ماشین ها و سلاح های کشتار جمعی اختراع شده توسط انسان ها علیه سازندگانشون قیام و اون ها رو نابود کردن. حالا تنها امید انسان ها به تعدادی روبات کوچک (به نام های ۱ تا ۹) هست که قراره ماشین ها رو نابود کنن و صلح رو به زمین برگردونن...

موقع تماشای این فیلم بی اختیار یاد WALL-E افتادم. وقتی شاهکاری مثل اون وجود داره، آیا دیگه نیازی به ساختن فیلمی با چنین داستانی هست؟ WALL-E همه چیز داشت. لطافت، جزئیات هوشمندانه و انتخاب ژانر مناسب برای روایت داستان. اما اینجا چی؟

در انیمیشن 9 چیزی به جز سکانس های اکشن، تریلر و بعضاً ترسناک نمی بینیم. هیجان انگیزترین قسمت های فیلم صحنه های مربوط به جنگ بین روبات هاست که با وجود انیمیشن فوق العاده و افکت صوتی عالی، برای من زیاد جذاب نبود. فکر نمی کنم حتی پسربچه هایی که به بازی های ویدئویی با کیفیت بالای انیمیشن عادت دارن از چنین فیلمی خوششون بیاد.

تا قبل از دیدن این فیلم فکر می کردم 9 یکی از کاندیداهای قطعی اسکار ۲۰۱۰ هست. اگر امسال ۳ فیلم بعنوان نامزد بهترین انیمیشن معرفی بشن، بعید می دونم 9 جایی بینشون داشته باشه. اما اگه ۵ فیلم معرفی بشن، شاید.

امتیاز: ۶ از ۱۰

نظرات 6 + ارسال نظر
johnharker پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 12:59

فکر کنم این کار ارزش یک بار دیدنو داشت
نکات ریزه زیادی داشت مثلا در اخر منو به یاد این دیدگاه مسیحی ها که همیشه یک عده باید قربانی بشند تا گناه بقیه بریزه انداخت ویا اینکه الان تو غرب این اعتقاد هست که اگر منجیهم کار اشتباهی کنه مساله ای نیست مثل صحنه ای که باعث کشته شدن دوستش شد
اما در کل متاسفانه یک سری از کلیشه های همیشگی باعث شده که فیلم کلی تنزل کنه به نظر م در شرایط موجود روح انیمیشن باید شادتر از این حرفها باشه

می دونی اصلا انگار بعضی فیلم ها ساخته می شن که دیدگاه های خاصی رو به جامعه غرب تزریق کنن. مثل این فیلم، یا Knowing. اما اگر قراره طرز فکری رو به کودکان آمریکایی منتقل کنن بهتره اینکارو با لطافت بیشتری انجام بدن...
یکی از بهترین نمونه ها سری فیلم های کاملا سفارشی جنگ ستارگان هست که جرج لوکاس به بهترین شکل ممکن خرج کردن دولت برای تحقیقات فضایی رو در اذهان عمومی جا انداخت.

همون شنبه 25 مهر 1388 ساعت 21:08

یه چیز دیگه هم در مورد فرق انیمیشن 2D و 3D هست، اگه توجه کرده باشی در مواردی که بحث عواطف انسانی و پیام ها اخلاقی هست بیشتر از 2D استفاده میشه(باز هم همون انیمه و... رو مثال میزنم) و اگر از 3D استفاده میشه معمولا روی شخصیت های تخیلی و حیوانات اجرا میشه تا باورپذیرتر باشه مثل شرک و کنگفو پاندا و یا روبات مثل WALL-E چون روابط پیچیده رو یا باید با زبان ساده بیان کرد یا طنز و تخیل...و روی شخصیت های انیمیشن انسان 3D زیاد نمیشه مانور داد... خود بازیگر واقعی هم در فیلم واقعی گاهی از پسش بر نمیاد چه برسه به انیمیشن.

یه وقتایی استثناء هم پیدا می شه. مثل انیمیشن سه بعدی The Polar Express که چهره آدم ها به خوبی بیانگر احساساتشون بود. یا اخیرا فیلم Ratattoiile که می شد از چهره تک تک کاراکترها عواطفشون رو خوند.
من خودم انیمیشن سه بعدی رو به دو بعدی ترجیح می دم (البته حساب انیمه های ژاپنی جداست). مثلا Finding Nemo رو هر چند بار ببینم سیر نمی شم!

همون شنبه 25 مهر 1388 ساعت 20:23

انیمیشن برای اینکه جذاب باشه یا باید داستانش جدید و شاید یه کم خنده دار باشه مثل کنگفو پاندا!!! یا اگه هم نیست از جلوه های ویژه معتی دار مثل اون چیزی که در انیمه های ژاپنی هست استفاده بشه.وگرنه از جلوه های پیچیده ی تکنیکال چیزی در نمیاد...این 9 که داستانش واقعا تکراری هستش.

باهات موافقم بالکل.

محمد شنبه 25 مهر 1388 ساعت 17:52 http://mohamed.blogsky.com/

مطمین باش اگه یه روزی این سلاحها بر علیه سازندگانشون قیام کنن هممون کشته میشیم. یعنی خشک و تر میسوزن. از دست اون روباتهای کوچکم کاری بر نمیاد.
این داستانهای تکراری نجات یا نابودی انسانها مثل این که تموم شدنی نیست.

این موضوع که یه روزی ماشین ها و روبات ها انقدر هوشمند می شن که علیه سازندگانشون قیام می کنن رو تابحال توی چندین فیلم دیدم. اولین و بهترینش ۲۰۰۱: اودیسه فضایی (کوبریک) بود. Eagle Eye فیلم خوش ساختی بود و I, Robot هم بد نبود. این یکی هم همون موضوعه اما انیمیشن.

یاد یه جوک هالیوودی افتادم:

یارو می ره پیش یه تهیه کننده ای می گه من یه فیلمنامه نوشتم توپ! تابحال هیچ فیلمی مثل این ساخته نشده.
تهیه کننده می پرسه سوژه چیه؟
می گه داستان یه پسر فقیر و یه دختر ثروتمند که عاشق هم می شن، پدر دختره مخالفه و...
تهیه کننده می گه این که تابحال 100 دفعه ساخته شده!
یارو می گه فرقش اینه که تمام این ماجراها روی کره ماه اتفاق میفته!

اینجا هم همینه. داستان همونه، قالب فرق داره!

ترانه شنبه 25 مهر 1388 ساعت 16:47 http://taranehmb.blogsky.com

یعنی این 9 رو که انقدر منتظرش بودم جایی توی اسکار نداره؟ :((

البته خوب این طوری دوباره شانس آپ 90 درصد شد. به نظرت 9 بهتر بود یا کورالاین؟

همونطور که نوشتم اگه ۳ تا فیلم کاندید بشن ۹ جایی نداره، اما اگه ۵ تا بشن شاید.
در مجموع کورالاین خیلی بهتر بود. ۹ رو برات کپی کردم میارم دفعه بعد. هری پاتر ۶ رو هم اگه ندیدی بگو برات بزنم.

محسن شنبه 25 مهر 1388 ساعت 10:24 http://axamoon.blogsky.com

اون گردآلوه هاله نوره؟

آره، هاله نور رو دیده، رای ما رو ندیده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد