پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

تارانتینو: نابغه یا دیوانه؟

سال ۱۹۹۲ "سگ های انباری" رو با چشم هایی از حدقه بیرون زده تماشا کردم. اینهمه خشونت رو در هیچ فیلمی ندیده بودم. اسم کوئنتین تارانتینو تا دو سال بعد برام تداعی کنندۀ سینمای خشن بود.

سال ۱۹۹۴ "پالپ فیکشن" رو دیدم و با تمام وجود لذت بردم. داستانی پیچیده و تو در تو، با پایانی اعجاب برانگیز. تارانتینو سبکی جدید رو معرفی کرده بود که به سرعت در دنیای سینما به تارانتینوئیسم معروف شد. به شدت منتظر فیلم های بعدیش بودم و می خواستم بدونم این اعجوبۀ عالم سینما (که تنها از روی تماشای فیلم های فراوان فیلمسازی رو یاد گرفته) چه ایده های دیگه ای در سر داره.

سال ۱۹۹۵ یک فیلم چهار اپیزودی به نام "چهار اتاق" ساخته شد که تارانتینو کارگردانی یکی از اپیزودهاش رو برعهده داشت. اما به نظرم بدترین و بی معنی ترین اپیزود این فیلم، اپیزود آخر (ساختۀ تارانتینو) بود. روبرت رودریگز (شاگرد تارانتینو) داستانی به مراتب بهتر و ساختاری جذابتر ارائه داده بود.

با دیدن "جکی براون" (۱۹۹۷) کاملاً از تارانتینو ناامید شدم. از هیچ چیز این فیلم لذت نبردم. شیش سال طول کشید تا تارانتینو فیلم بعدیش رو بسازه: Kill Bill. داستانی هیجان انگیز و ادای دینی به سینمای رزمی... این فیلم تا حدی انتظارم رو برآورده کرد اما باز هم از اون نابغۀ عالم سینما خبری نبود. همون سال (۲۰۰۳) فیلم هایی به مراتب بهتر به نمایش دراومده بود.

سال ۲۰۰۷ تارانتینو به همراه روبرت رودریگز فیلم های "گریند هاوس" رو کارگردانی کرد که باز هم به نظر من اپیزود مربوط به رودریگز به مراتب بهتر بود و اپیزود مربوط به تارانتینو (Death Proof) غیرقابل تحمل!

این روزها فیلم جدید این نابغه (یا دیوانه ای که همۀ ما رو سر کار گذاشته) روی پردۀ سینماهاست: Inglorious Bastards. از تریلرهای فیلم چیزی دستگیرم نمی شه اما منتظرم فیلم رو ببینم تا بتونم با اطمینان بیشتر به نتیجه برسم... آیا پالپ فیکشن یک اتفاق بود؟ یا هنوز هم تارانتینو ایده های جدیدی برای ما داره؟

نظرات 5 + ارسال نظر
احسان جمعه 13 شهریور 1388 ساعت 19:27

خوب اینو هم دیدیم به سلامتی... واقعا فیلم های تارانتینو روی پرده سینما هم حالی داره... مثلا وقت مغز یارو میپاشه در و دیوار...
این فیلمش رو هم ببین و شک نکن که یه آس دیگه رو کرده. یه کم با فیلم های قبلیش متفاوته و فکر کنم طنزش بیشتره اما کاملا میخکوب کننده است و مثل همیشه غیر قابل پیش بینی. ۲.۵ ساعت فیلم ساخته واقعا حلالش باشه این پولی که بهش دادیم سینما.

شنیده بودم که طنز این فیلم یه کم بیشتره و دقیقا بخاطر همین متفاوت بودن با کارهای قبلیش خیلی علاقمند به دیدنش هستم.

ر و ز ب ه چهارشنبه 11 شهریور 1388 ساعت 14:30

زمانی اسم تارانتینو رو می شنوم یاد واژه مستحجن و چیزه! f..uck می افتم!

شاید بیشتر که چه عرض کنم کل فیلمنامه تارانتینو با این واژه ساخته میشه!
من یه صحنه ای رو از قصه های عامه پشند رو هیچ زمان یادم نمی ره اونم لحظه حرف زدن تو ماشین و شلیک کردن به اون آقاهه.
خیلی برام جالب بود و دوست داشتنی.
به کل انتظار همه چیز رو داشتم جز این..

واسه همینه و همین ویژگی هاست که شاید زیادی تارانتینو به گروهی نزدیک بشه.

به کل من چشم به راه این لعنتی ها بی آبرو هستم (شاید بیشتر نه به خاطر تارانتینو بیشتر به خاطر جناب پیت)

این صحنه یکی از بهترین سکانس هاییه که تابحال دیده ام. از ابتدای سکانس (که جان تراولتا و لارنس فیشبورن دارن ساندویچ می خورن و در راهرو با هم حرف می زنن) تا پایان کشت و کشتار همه اش غافلگیر کننده اس!

محسن یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 20:16 http://after23.blogsky.com/

بیل را بکش هم غیر خطی بود.
دیوید لینچ اصلن خطی و غیر خطی نداره. همه اش سخته.

البته صرف غیرخطی بودن یک داستان به معنای خوب بودنش نیست. باید ساختار هم با فیلمنامه همخونی داشته باشه. مثلا فیلم های کارگردان مکزیکی - اینیاریتو - هم داستان های غیرخطی دارن.

فرشته یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 19:25 http://freshblog.blogsky.com

من فیلم هاشو دیدم و از دید من اصلا خشن نیستن ... فقط به خودش جرات داده یا بهتر بگم این ریسک رو قبول کرده که صحنه های واقعی رو فیلم برداری کنه و تماشاچی اگه دوست داره می تونه ببینه!
فیلم های به مراتب خشن تری هم از فیلم های تارانتینو هست که واقعا با دیدن صحنه ها دل ضعفه می گیریم.
پرویز دوایی ها هم اگه می تونن فیلمی بسازن و کارگردانی کنن بیام نظر بدن!‌

فیلم Inglorious Bastards اینجا اومده و خیلی تبلیغ می کنه نقش آفرینی برد پیت حتما فروش گیشه رو دو برابر می کنه فکر می کنم داستان مربوط به زمان هیتلر و کابینه اون باشه که برد پیت یکی از افسران اونه!‌

این فیلمشو ببینیم بعد راجب به کارهاش بیشتر بحث می کنیم !

دقیقا من هم چون به شدت منتظر این فیلمش هستم این پست رو درباره اش نوشتم.

با نظرت موافقم، تارانتینو صحنه های واقعی رو نمایش می ده. مثل اون صحنه ای توی پالپ فیکشن که جان تراولتا در حال حرف زدن و بطور ناگهانی به گروگانی که توی ماشینشونه شلیک می کنه.

پرویز دوایی از بزرگترین منتقدان سینمای ایرانه و اصولا دلیل نداره فقط فیلمسازها درباره فیلم نظر بدن! منتقدین سینمایی با تحلیل هاشون سینما رو به سمتی که بخوان پیش می برن و از جریانات اثرگذار هنری هستن.

محسن یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 11:38 http://after23.blogsky.com

من تارانتینو را برای نو آوری اش و این که با پالپ فیکشن یک ساختار شکنی کرد را دوست دارم. متخصص تولید فیلم هایی است با سناریو غیر خطی. خیلی از منتقدین کلاسیک دوستش ندارند. از جمله پرویز دوایی که فکر کنم سایه اش رو با تیر میزنه.

تارانتینو تابحال هفت فیلم ساخته که تنها در یکی از اونها (پالپ فیکشن) از سناریوی غیرخطی استفاده کرده... آیا این دلیل می شه که اون رو متخصص سناریوی غیرخطی بنامیم؟ فیلم های دیوید لینچ که سناریوهای به مراتب پیچیده تری دارن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد