پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

مدرنیزه شدن آزمایشگاه ها

اصولاً آزمایشگاه رفتن و نمونه دادن جزو کارهای پر سوژه اس که می شه از هر لحظه اش چند تا مطلب درآورد برای پست های افکار بعد از نیمه شب. اما این دفعه از همه جالبتر مدرنیزه شدن روش نظارت بر نمونه گیری بود که می خوام درباره اش بنویسم.

دفعه اول (۶ سال پیش) که رفتیم نمونه (گلاب به روتون) ادرار بدیم (برای عدم اعتیاد)، ده تا ده تا صدامون می کردن توی یه اتاق. یه لیوان پلاستیکی (شبیه همین هایی که توش آب طالبی می خوریم) دادن دستمون گفتن اینو پر کنین! اتاقه یه اتاق معمولی بود با پنجره ای بزرگ و نمایی دلگشا به سمت پارک سازمان آب (خیابون فاطمی). دور تا دور اتاق آینه کار گذاشته بودن و یه آقایی با روپوش پزشکی وایساده بود اونجا تا ما رو در حین پر کردن لیوان ها چک کنه تا مطمئن بشه کار کار خودمونه و مثلا از توی جیبمون درنمیاریم بریزیم توی لیوان!

نمی دونم این آقا به بقیه می گه شغلم چیه، اما فکر می کنم صبح ها ساعت ۷ از خواب بیدار می شه، صبحانه می خوره، میاد سر کار و تا عصر وظیفه اش اینه که به فلان مردم زل بزنه و چک کنه که کسی (مثل انتخابات اخیر) توش تقلب نکنه.

این دفعه اما شیوه چک کردن مدرن شده بود:

لیوان که همون لیوان بود. صدام کردن توی یه اتاق. شبیه این توالت های سرپایی خارجی که توی فیلم ها هست! گفتن برو اونجا و لیوان رو پر کن. رفتم دیدم بالای کاسه توالت یه دوربین مداربسته کار گذاشتن با قابلیت زوم و چرخش ۳۶۰ درجه! تازه فهمیدم اون آقای محترمی که از صبح پشت کامپیوتر نشسته و به صفحه مانیتور زل زده بود داشته به چی نگاه می کرده!

حالا نمی دونم این آقا ناهارش رو هم پشت میز می خوره یا نه؟

پیش دوستاش که از خاطرات سر کارش حرف می زنه چی تعریف می کنه؟

اسم این شغل چیه؟

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم-یادگار شنبه 10 مرداد 1388 ساعت 03:14 http://maryam-yadegar.blogspot.com

آقا ما همونیم که شما رو با آقا احسان ..آقا احسان رو با شما اشتباهی گرفتیم تو وبلاگ آقا محمد.. بعد هی منتظر شدیم یه پست جدید بزارین آخه از شما چه پنهون -روم به دیوار- خجالت می کشیدیم اینجا کامنت بزاریم از بس که مردونه بود.. ولی دیدیم شما خیال آپ فرمودن ندارید چشممونو بستیم و اومدیم فقط برای عرض ادب و ارادت:)
باعث افتخارمه اگه به ویلاگ من سر بزنین .

والله طبق قانون پلان های روزانه هر کس مجازه توی پست های افکار بعد از نیمه شب هر چی دلش می خواد بنویسه برای همین هم ما توی اینجور پست ها یه کم بی ادب می شیم!
قصد آپ کردن هم داریم اما وقتشو نداریم...دو هفته دیگه عروسیمونه آخه!
به وبلاگتون هم هر از گاهی سر می زدم (از طریق وبلاگ محمد دیده بودم) اما معمولا کامنت نمی ذارم، هر چند که فکر می کنم یکی دوباری کامنت هم گذاشته باشم.

فرشته جمعه 9 مرداد 1388 ساعت 06:35 http://freshblog.blogsky.com/

از کجا معلوم این شاش چک! خانومه یا آقا؟ بعد در ضمن یوتیوب رو یه سرچ کن شاید رویه آزمایش ات اونجا پیدا کنی!!!!

برای آقایون که آزمایش ادرار راحت تر از خانومهاست که!!!

آره خب تا حدی راحت تره، البته خانوم ها معمولا مشکل ندارن و همیشه برای آزمایش دادن حاضرن... حالا ما باید کلی زور بزنیم تا چند قطره بیاد!

احسان چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 17:13 http://nagofteh-ha.blogsky.com

شغل شریف این آقا هست: شاش چک! اینجا بهش میگن PissChecker ....

ما که رفتیم آزمایش بدیم، جیبامونم گشتن. انگار داریم میریم سوار هواپیما بشیم. بعدش هم نمیدونم اینجور وقت ها چرا هیچی نمیاد.. از صبحش هی آب میخوری. وقتش که میرسه انگار نه انگار. یادمه آزمایشی که برای ازدواج دادم، یک سوم لیوان پر شده بود یارو میگفت کمه آقا!! پرش کن ممکنه نتونن آزمایش کنن.

حالا برعکس این دفعه من از دیشبش دستشویی نرفتم که خیر سرم صبح مشکل نداشته باشم... رفتم تو که هم آزمایش بدم هم خودمو راحت کنم. تا چند قطره اومد گفتم آخیش، یارو از اتاق بغل داد زد آقا بسه!
انقدر دلم می خواست لیوان که خوبه یه پارچ پر کنم براش، پرسیدم مطمئنین براتون کافیه؟ بازم هست ها! یارو گفت آره آقا بسه! من گفتم آخه دیدم بقیه بیشتر پر کردن بذارین یه کم دیگم براتون پر کنم... یارو گفت نخیر اقا بسه بیارش!
منم هیچی دیگه قیچی کردم بردم دادم بهش، گفتم بفرمائین خدمت شما! (آدم نمی دونه چی بگه اینجور مواقع)

سعید چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 10:34 http://minaminoo.blogfa.com

احتمالا باید از نظر سازمانی و تشکیلاتی اسم این شغل "ناظر آزمایش عدم اعتیاد" باشد. به همین سادگی.
ولی از منظر شوخی جای اسم گذاری باز است.
----------
حسام عزیز کامنتم بهانه ای بود برای عرض ارادت مجدد

شایدم باشه ناظر کنترل کیفیت!
------
ما هم خیلی ارادت داریم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 مرداد 1388 ساعت 02:22

اولن به این کار میگن سیرآفاق و انفس. و کننده آن یعنی کارمندش را می گویند، متسیر بر وزن متصور. آفاق و انفسش رو دیگه نمیگن. این متسیر یعنی کسی که سیر می کند ولی نمی کند. سیرش هم خیالی نیست و واقعنی است.
ولی اصل قضیه رو بگو که جواب آزمایشت چی شد؟ سربلندمون کردی یا نه به بلای خانمان برانداز اعتیاد گرفتار آمده ای. اگر هم جواب نگرفتی بدان که آن مسئول آزمایشگاه به جبران آن عمل شنیعی که با میزش کردی یک استامینوفن کدیئن می اندازه توی لیوانت و ......... کارت زاره.
خودم خوبم. بدون آزمایش با پارتی بازی کار رو تموم کردم. هیچ کسم نفهمید که من بالاخره بلای خانمان سوز دارم یا ندارم.
در ضمن من نفهمیدم که فلان مردم یعنی کجای مردم؟ ممکنه بیشتر توضیح بدین؟
این عکسم با موبایل گرفتی؟ آدمای دیگه کجان؟ نمیشد عکس این فلان مردم را می انداختی که ما مجبور نباشیم به مخیله خودمان فشار بیاوریم که یعنی کجای مردم؟
ممنون میشم.

شما ماشالله انقدر سوال داری که اینجوری دورادور نمی شه جواب داد، باید حضورا خدمت برسیم توضیحات لازمه رو ارائه بدیم.
جواب آزمایش هم گرفتم نوشته از نظر اعتیاد به تریاک فعلا منفی می باشد. حالا نمی دونم چه لزومی داشت انقدر روی کلمه فعلا تاکید کنن... هم بولد کردن هم آندرلاین!

محمد سه‌شنبه 6 مرداد 1388 ساعت 18:32 http://mohamed.blogsky.com/

حسام سوژه ای که نوشتی آخرشه!
یادمه منم که 7 سال پیش برا تست اعتیاد یا عدم اعتیاد رفته بودم یه آینه ی قدی گذاشته بودن و ما رو 5 تا 5 تا میفرستادن تو. نوبت من که شد دیدم چهار تا نره غول دیگه هم کنارم وایسادن. هی به هم تعارف کردیم که اقا شما اول بفرمایید .ولی بعد که حوصلمون سر رفت با هم کار رو شروع کردیم. یه لحظه حس کنجکاویم گل کرد یه نیگاه به بغل انداختم. دیدم یا حق! عجب بند و بساطیه! اونقدر با اون چهار تا خندیدیم که نگو!!!
برا استخدام هم یه بار تست دادم که یه سرباز اون شغل شریف رو به عهده داشت و لی تک نفره بود.

به نظر من اسم اون شغل : ناظر کیفی مسایل خاصه! حق سختی کار هم باید بهش بدن چون فرض کن یارو یه ادم معمولی باشه و بعد روزی 50 تا چیز ببخشید گردن کلفت بیان اونجا.بیچاره یارو دیگه تا شب دپرس میشه! هی یه نیگاه به خودش میکنه یه نیگاه به اونا!)))))

حالا من دفعه اول که رفته بودم هر چی به خودم فشار می آوردم هیچی نمیومد. صدای شر شر بقیه رو می شنیدم که داشتن به سرعت لیوانشونو پر می کردن مال من مونده بود... بعدش تمرکز گرفتم آقا یهو اومد... لیوانه نیمه شد، پر شد، لبریز شد... بعد هم لیوانو کشیدم کنار پاشید به آینه های روبرو!!!
بعد هم لیوان پر رو با احتیاط گذاشتم روی میز یارو گفتم بفرمایین، خدمت شما! اما همین که لیوانو گذاشتم انقدر پر بود سرریز کرد ریخت روی دفتر دستک یارو!!! انقدر خجالت کشیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد