توی بحث های انتخاباتی هر وقت کسی می گه "ما یکبار دوران خاتمی سعی کردیم به دموکراسی برسیم ولی نشد (یا نذاشتن)، پس چرا باید دوباره سعی کنیم؟"، یاد اون کارتون پلنگ صورتی میفتم که می خواست از خیابون رد بشه اما هر بار یه اتفاقی می افتاد نمی تونست...
توی عالم بچگی پیش خودم فکر می کردم خب یه بار این راهو امتحان کرد نشد، چرا دوباره همونو امتحان نمی کنه؟ مثلا یه تخته الوار انداخت بین دو تا ساختمون تا رد بشه بره اونور، عدل همون موقع یه پرنده نشست سر راهش و نذاشت بره. خب چرا دوباره سعی نکرد؟
این روزها فکر می کنم طراحان پلنگ صورتی بیخود اینا رو نساخته بودن، انگار واقعا آدم هایی هستن که بعد از یکبار تلاش و نتجیه نگرفتن، بالکل می کشن کنار و دیگه هیچ رقمه حاضر نیستن برای رسیدن به هدفشون تلاش کنن.
من که فکر نکنم که ما کمتر از پلنگ صورتی باشیم تازه اون صورتی بود ما که سبز هستیم و سبز هم می اندیشیم
متاسفانه بعضی ها هستن که اینجوری فکر می کنن...
درود بر شلمان ....
:)
کارتونهایی که در کودکی به ما نشون می دادن باعث شد ما اینجوری بشیم وای به حال بچه های الآن که با دی جی مون و ... می خوان بزرگ شن! به نظرت چه اتفاقی برای انتخابات اون سالها می افته؟؟
می شن شبیه آدم های کارتون Wall-E!
ملت ایران این کار را به قول تو می کند. مثلن وقتی بعد از آقای خاتمی قرار شد دکتر معین ادامه دهنده راه او باشد آمدند و گفتند بیاییم به این چهره ای که هیچ کس او را نمی شناسد رای بدهیم ببینیم این چه کار می کنه.
حالا هم شاید بسیاری از جوانان میرحسین را نشناسند و به امید این که ببینیم این چه کار می کنه به او رای می دهند ولی عمر من که از پنجاه بیش است در زمانی که هم سن جوانان امروزی بودم هشت سال مدیریت او را دیدم و در طی این هشت سال از تنها کسی که آزرده نشدم و مانند دیگران به او نگاه نکردم میرحسین بود.
یادم نیست پلنگ صورتی بالاخره رد شد رفت اونور خیابون یا نه! آخرش مهمه!
آخرش رد شد ولی با کلی مصیبت و دست و پا شکستن. فکر کنم سرنوشت ما هم همینه!