پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

سوال!

آیا حاضری به خاطر موقعیت و شرایط به احتمال قوی بهتر آینده، موقعیت نسبتاً خوب فعلی رو کاملا رها کنی؟

نظرات 16 + ارسال نظر
ترانه چهارشنبه 21 اسفند 1387 ساعت 20:53

فرض کن دیگه به اونم مطمئن نباشم! دیگه نورالانور میشه! ولی آره. تصمیم دارم با گام هایی بلند به سمت آینده ای روشن بروم! احتمالا امروز انشا نداشتیم حس توصیفیم گل کرده. حالا جدی شمال می بینیمتون؟

موقع برداشتن گام های بلند خیلی مراقب خودت باش!
برای جواب سوالت هم به کامنت محسن مراجعه نمایید...!

محسن چهارشنبه 21 اسفند 1387 ساعت 19:01 http://after23.blogsky.com/

ایشالله.

ما که از اول تا آخر تعطیلات شمال هستیم، حتما می بینیمتون دیگه؟

d@vood چهارشنبه 21 اسفند 1387 ساعت 12:54 http://www.khak57.blogfa.com

بستگی دارد به زمان و موقعیت ...
یعنی وقتی جوانی جواب یه چیز است
وقتی متاهلی ولی بچه نداری یه چیز است و وقتی پیر و از کارافتاده می شوی یک چیز
و البته پارامترهای دیگر هم بیاید وسط همین خود من مطمئنا تصمیمهای کاملا متضاد و متفاوتی را خواهم گرفت ..درکل می توان جواب داد در لحظه ای که این سوال برایت پیش می آید در چه میزان درجه جذب ریسک قرار داری!
البته بنده در حال حاضر شرایط احتمال قوی آینده را قبول می کنم .یا بخت و یا اقبال.
زیر باران هم بیا...

مرسی از نظرت.
ما که انقدر اومدیم زیر بارون وایسادیم خبری نبود موش آبکشیده شدیم!
الان میام...

محسن سه‌شنبه 20 اسفند 1387 ساعت 20:38 http://after23.blogsky.com

دلم برات تنگ شده. نخسوزن اون ور تونل کندوان.

ما نیز چنین!
عید اونور کندوان می بینیمتون دیگه؟ به صرف انواع محصولات فرهنگی و قلیان سه میوه!

فرزاد سه‌شنبه 20 اسفند 1387 ساعت 16:38

سلام
اتفاقا یه همچین شرایطی چند وقت پیش برای من اتفاق افتاد . با اینکه می دونستم سنگین تر شدن کارم خیلی بیبشتر از اضافه شدن حقوقمه ، موقعیت جدید رو قبول کردم .
الان هم فعلا راضیم هر چند که هر از گاهی یه خبر یا یه شایعه باعث میشه جمله معروف " عجب غلطی کردم " تو ذهنم نقش ببنده یا اینکه بعضی شبها کابوس کارهای روز بعد رو ببینم ولی از کارم احساس رضایت بیشتری دارم و با علاقه بیشتری میرم سر کار .

سلام.
قبول کردن یه همچین شرایطی ریسک بزرگیه و دل و جراتی می خواد که هر کسی نداره.
از اینکه از موقعیت جدیدت راضی هستی خیلی خوشحال شدم.

محسن سه‌شنبه 20 اسفند 1387 ساعت 08:36 http://after23.blogsky.com

آزادیش به کنار منم قبول دارم ولی اون افکاری که در طول روز پیش میاد در شب میشه خواب. و الا بلانسبت و زبانم لال و روم به دیوار میخوای بگی که افکار نیمه شبی شینع هم در طول روز پیش میاد؟ هیهات من افکارالشنیع من طول الروز

افکار شنیع که همیشه هست!‌ حالا آدم در یک مواقعی (مثل روز تولدش که می تونه هر غلطی بکنه، یا بعد از تونل کندوان که همه چی آزاده) به زبون میاره!

فرشته سه‌شنبه 20 اسفند 1387 ساعت 06:29 http://freshblog.blogsky.com

من خودم از شرایط خودم توی ایران خیلی راضی نبودم. در مورد موقعیت شغلی و یا مالی حرف نمی زنم . توی ایران خیلی حوصله ام سر میرفت و واقعا احساس خفگی میکردم ... الآن که به تهران فکر میکنم حاکستری میبینمش ... من مطمئنم که می شه زندگی بهتری رو برای خودمون اینجا فراهم کنیم حسام.... چه کسی پنیر مرا جابجا کرد رو حتما بخوون فکر نمی کنم بیشتر از ۵۰ صفحه و بیشتر از ۱۵۰۰ تومان باشه! فوق العاده است.

من داستان شما رو کاملا می دونم.
ما همین الانش هم تهرون رو خاکستری می بینیم... خیابون های خاکستری، ماشین های خاکستری، ساختمون های خاکستری و حتی آدم های خاکستری...
حداقل کاش سیاه و سفید بودن! به هر حال از خاکستری بهتره!

محسن دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 23:28 http://filmamoon.blogsky.com

سن. وقتی مسن می شوی از احتمال دوری می کنی و به قطعیت بیشتر فکر می کنی.
احتمال نسبت به نسبتن از بار منفی بیشتری برخورداره. حالا هست و وجود داره ولی آینده بود و نبودش با کرام الکاتبین است. تازه اونم احتمال.
من در یک قرعه کشی دو نفره که قرار باشه توش یک نفر انتخاب شه دومی هستم. چه برسه به این که احتمالی و آینده ای و اینا نسبتن فعلی که هست و وجود داره رو رها کنم.
تازه من که وقت ندارم که. تا بیام از آن آینده نورانی و تابناک و پراز انوار و اینا بهره ببرم از مصادیق بارز ناگهان بانگی برآمد خواجه مردمیشم.
بهرحال نام این قضیه من محافظه کاری است که در سنین بالاتر بیشتر خودشو نشون میده. منم یکی از اون سنین بالاتری ها هستم.
در ضمن من هرچه فکر کردم که این سئوال چه ربطی به افکار بعداز نیمه شب داشت عقلم به چیزی قد نداد. افکار بعداز نیمه شب معمولن شنیع هستند و این اصلن شنیع و از مصادیق بارز اشاعه بی ناموسی نبود.

افکار نیمه شبی لزوما شنیع نیستن، بیشتر حالت آزادانه دارن و به موضوعاتی می پردازن که در طول روز پیش میاد...

سعید دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 15:47 http://minaminoo.blogfa.com

سلام مجدد
اگر شرایط خیلی بهتر باشه ، آزمایشش میکنم ولی حتما و حتما و حتما راههایی را برای بازگشت هم پشت سرم باز نگه میدارم.
بازهم تکرار میکنم شخصیت ادمها و خصوصا سن خیلی تعیین کننده است.
مرحمت زیاد

ممنون از توضیحتون.

لاله دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 08:00 http://barani.ca

به نظر من آدم شرایط خوب رو دسته بندی میکنه. یعنی شرایط خوب اجتماعی. جایگاه شغلی از نظر پست و ... درآمد . برایند همه اینا میشه رضایت از زندگی. خب گاهی وقتها ممکن یکی یا دوتا از این ها حتی در سطح عالی باشه ولی میدونی همه اینا روی هم رفته اونی نیست که انتظارش رو داری و تو رو راضی نمیکنه. بنابر این روی موقعیت پیش اومده فکر میکنی و اگه بدونی اون حس رضایت رو در آینده برات ایجاد می کنه خوب هزینه اش رو میدی که همون رها کردن شرایط نسبتا مناسب فعلیه.

کاملا درسته. انجام بعضی کارها و رسیدن به بعضی چیزها مستلزم هزینه های جانبیه که ممکنه به شکل رها کردن شرایط فعلی یا حتی به قیمت خراب کردن پل های پشت سر تموم بشه.

احسان دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 01:48

از یکی بپرس که این کارو نکرده باشه. ما شرایطمون از خیلی لحاظ خوب بود. شاید بگم اگه یک نفر دیگه شرایط ما رو داشت این کار رو نمی کرد. اما ما به اون دلیل ولش کردیم که می دونستیم این چیزهایی که ما بهش دل خوش کردیم خیلی واقعی نیستن. الان هم پشیمون نیستیم.

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد رو بخون!!! اگه خوندی هم دوباره بخون.... کمکت میم کنه!

مطمئنا اگه کسی شرایط قبلی شما رو داشت هیچوقت به فکر تغییر نمی افتاد.

از مجموع جواب هایی که اینجا هست دارم به این نتیجه می رسم که همونطور که گفتن اینجور ریسک ها رو در یک شرایط خاص سنی می شه انجام داد و بعد از اون ریسک پذیری آدم میاد پایین... بنابراین هر چه زودتر، بهتر.

با اینکه درباره اش زیاد شنیدم اما هنوز این کتابو نخوندم.

محسن دوشنبه 19 اسفند 1387 ساعت 01:03 http://after23.blogsky.com

نه.

چرا؟

پت یکشنبه 18 اسفند 1387 ساعت 22:57 http://iampat.blogfa.com

حسام خان سوال خیلی سختی پرسیدی
من یک با این کار را کرده ام. قمار کردم، همه دورو بری هام بهم می گویند قمار باز.
خوب 2-3 سال سرمایه گذاری کرد. و آخرش هم شکست خوردم. اما من آدمی هستم که قمار را دوست دارم و به همین دلیل لذت می برم. همون طور که بقیه گفتند و خودت هم جواب دادی بستگی به خیلی چیزها داره. فقط حواست باشه همه پلها و همه راه ها را خراب نکن. یا پل برای بازگشت نگهدار و یا راه برای دور زدن
موفق باشی

ممنون از توضیحاتت...

ترانه یکشنبه 18 اسفند 1387 ساعت 19:07

بی برو برگرد اگه واقعا هدف برتر بسیار بزرگی در آینده باشه می کنم. شکی درش نیست

چقدر خوبه که انقدر مطمئنی.

فرشته یکشنبه 18 اسفند 1387 ساعت 11:33 http://freshblog.blogsky.com

من و احسان این کار رو کردیم.

شما از موقعیت قبلیتون چند درصد راضی بودین؟

سعید یکشنبه 18 اسفند 1387 ساعت 10:32 http://minaminoo.blogfa.com

سلام
سوال سختی است که بسیار پارامتریک است و به تعداد آدمها جواب و شرط و شروط دارد. اگر جوانتر(یعنی بین20 تا30سال) بودم(حالا دارم 45 ساله میشم!) حتما و بدون معطلی رها میکردم ولی هر سال که بر سن آدم افزوده میشود آدم محافظه کارتر میشود و ریسک پذیری اش کمتر میشود و لذا در این سن فعلی شاید بیشتر ترجیح میدهم وضعیت با ثبات تر و بدون ریسکی داشته باشم.
حالا پیشنهاد شما چی هست؟!! اگر نون خوبی توش باشه جای بحث بیشتری داره!!!!!!!!

فرض کن موقعیت جدید از همه جهات (مالی، اجتماعی،...) خیلی خیلی بهتر از موقعیت فعلی باشه.
چیکار می کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد