پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

برنامه ریزی

یکی از خصوصیات بارز ما ایرانی ها اینه که هیچوقت برای کارهامون برنامه ریزی نداریم. مثلاً نمی دونیم امشب قراره چیکار کنیم، یا پنجشنبه شب رو با کی و کجا بگذرونیم... هفتۀ بعد و عید و پنج سال و ده سال دیگه که هیچ! اصلاً انگار تمام برنامه های ما فی البداهه بوجود میان:

مسافرت: فردا صبح داریم می ریم چالوس، پایه ای؟!

مهمونی: امشب چیکاره ای؟ پاشو بیا اینجا!

کار: می تونی امروز اضافه کاری تا ۱۰ شب وایسی؟!

پامنقلی: آقا بیا با هم یه بیزینس جدید راه بندازیم!

تفریحی: سوار ماشین بشیم بریم بیرون یه جایی! (یه جایی= رستوران، پارک، سینما، یا خود خیابون!)

اینکه چرا برای زندگیمون برنامه ریزی نداریم برمی گرده به سیستم حکومتی مملکت از چند صد سال پیش به اینور و ثابت نبودن شرایط اجتماعی و فرهنگی... که من الان باهاش کاری ندارم! (ولی بعداً درباره اش می نویسم)

حرف من اینه که فرض کن توی این شرایط  می خوای برای خودت برنامه بچینی که مثلاً طی یکسال آینده فلان کارها رو انجام بدی و دو سال دیگه به فلان جا برسی. تازه اینجاس که خیلی ها شروع می کنن به مسخره کردن و حرف مفت زدن! آدم چیزهایی می شنوه که نمی دونه از کجای طرف خارج شده... از روی حسادت بوده یا از هردمبیل بودن زندگی خودش!

در چنین شرایطی تنها چاره اینه که بی خیال تمسخر و ریشخندها بشی و به هیچیت نباشه که چی می گن. اگه واقعاً می خوای به هدفت برسی، کارتو بکن، ککت هم نگزه!

به قول جناب سروان دوران خدمت مقدس سربازیم (که خیر سرم خریدمش و فقط سه هفته رفتم... از اون ۲۱ روز هم ۶ روزش تعطیل شد!) بهترین کار اینه که صبح به صبح یه قرص "به تخمم" بندازیم بالا و بعد بزنیم بیرون! هر کی هر چی می خواد بگه بگه، تو کاری رو انجام بده که بهش اعتقاد داری.

کلاً می گم...

نظرات 8 + ارسال نظر
علی جمعه 27 دی 1387 ساعت 01:56

نمی دونم چرا از مطالب وبلاگت اینطور حس می کنم یه جورایی خودت را از دیگران بالاتر می دونی انگار بقیه رو به جاییت حساب نمی کنی بهرحال موفق باشی

نه به خدا ما بقیه رو به جاییمون حساب می کنیم!

:)

من معمولا سینمایی می نویسم، مگر مواقعی که دیگه خیلی بهم فشار بیاد!
در ضمن این مملکت ملت رو طوری بار آورده که توش اگه از خودت تعریف نکنی و خودت رو (با دلیل یا بی دلیل) بالاتر از بقیه ندونی کلاهت حسابی پس معرکه اس!

محمد چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 08:52 http://mohamed.blogsky.com

اون یه نفر رو خوب میشناسم!)

!Maybe

محمد سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 18:01 http://mohamed.blogsky.com/

چه موضوع خوبی رو انتخاب کردی.من که خیلی حرف دارم.
واقعا فکر نکنم کسی رو پیدا کنی که این موضوع رو تجربه نکرده باشه! باور کن نظر من اینه که بالای 60 الی 70 درصد بچه هایی که دور و برت میبینی ناخواسته اند. یعنی میبینی یارو 4 تا بچه داره ولی باهاش که حرف میزنی میگه 3 تاش ناخواسته بوده! خب میخوای این بچه چی بشه! اصلا وجودش با بی برنامگی عجینه! تو خونشه! هیچ کاری هم نمیشه کرد. حالا این یه نمونه از بی برنامگی زندگیامونه! همه کارامون هیاتیه ! خیلیهامون فقط بلدیم پول جمع کنیم اما دریغ از یه برنامه برای خرج کردنش! خیلیهامون هم اصلا برنامه ای برا پول دراوردن نداریم ! هر چیزی که به نوعی با برنامه ریزی ربط داره تو اینجا عقیم میمونه!
حسام بازم این موضوع رو ادامه بده! خیلی خوبه ! اتفاقا منم میخواستم بنویسم راجع بهش. حالا انگار اینجا رو با وبلاگ خودم اشتباه گرفتم و ببخشید پر حرفی کردم.

مثل اینکه شما هم مثل من دلت از بی برنامگی همه چیز و همه کس خیلی پره!
درباره بچه ها خیلی حرفت جالب بود که بی برنامه دنیا میان. من تابحال فقط یک نفر رو دیدم که بچه اش رو دقیقا حساب شده و با برنامه (حتی از روی کتاب و اینکه اگه بچه در چه تاریخی دنیا بیاد خصوصیات اخلاقی مورد نظرش رو پیدا می کنه) دست بکار شد!

ترانه شنبه 21 دی 1387 ساعت 18:02

این که خوبه. ما می خوایم بریم سینما مثلا. تازه اونجا که می رسیم یا می فهمیم اون روز شهادته یا اصلا نمی دونیم چه فیلمی بریم! ما معمولا از اسم فیلم یک فیلم رو تماشا می کنیم. در ضمن فردا گلدن گلابه.ساعت 4"30 از ام4 ,تکرار 11:30 از ام4

فیلمای ایرانی که ماشالله همه شبیه همدیگن، اصلا فرقی نمی کنه مثلا چارچنگولی رو ببینی یا زن دوم یا انعکاس!
جایزه های گلدن گلاب رو که بدن تا حد زیادی برندگان اسکار هم مشخص می شن.

ترانه شنبه 21 دی 1387 ساعت 11:10

چند تا جا انداختی:

فیلمی:کاری نداری بیا اینجا فیلم ببینیم.
اسکاری:من نمی تونم اسکارو ببینم.برام ضبط می کنی؟(فرض کن اون شب مهمونی باشی)
درسی:میای با هم درس بخونیم؟
شطرنجی:حوصلم سر رفته میای پای اینترنت شطرنج بازی کنیم؟(تو مثلا اداره ای)

ضدحالی:وبلاگ خوبی دارید.موفق و سربلند باشید!

دیدی بعضی ها می خوان فیلم بخرن چطوری انتخاب می کنن؟ تند تند عکس روی جلدش رو نگاه می کنن و از هرکدوم که خوششون اومد برمی دارن! تازه بعدش هم غر می زنن که چه فیلم مزخرفی بود!!!

مهدیه شنبه 21 دی 1387 ساعت 01:57 http://badoom.blogsky.com

سلام
فکر کنید ایران الان چی بود اگر همه با برنامه زندگیشون رو پیش می بردن. می دونستن تا کی کار، کی و کجا برای تفریح،‌کی درس و...
به دیگران کار ندارم ولی خودم باید برنامه ریزی رو تو زندگیم جدیتر بگیرم

سلام
جالبه خیلی از مدیرانی که دلشون می خواد ما برای وظایف روزانه مون برنامه داشته باشیم، دوست ندارن برای زندگیمون هم برنامه ریزی کنیم!!!

فرشته جمعه 20 دی 1387 ساعت 02:38 http://freshblog.blogsky.com

می خوایی اسم وبلاگ سابقمو بدم بهت؟؟
خیلی هوایی شدی ها ... حالا حالاها راه در پیش داری از الآن خلاص نکن!
حرفات بوی مهاجرت می دن...

اوا این حرفا چیه خواهر؟! چرا تهمت می زنی؟!

احسان پنج‌شنبه 19 دی 1387 ساعت 13:05 http://nagofteh-ha.blogsky.com

بسم الله الرحمن الرحیم!
ما برگشتیم.
غرض از مزاحمت این بود که بگم من زنده ام! اگه چیزی نمی نویسم به خاطر اینه که فارسی یادم رفته!! اما چون همه درطول این مدت اصرار کردن مجبورم که بنویسم....

جونم برات بگه که من نمی فهمم درباره چی حرف می زنی!؟ اخه اینجا از بس کارشون روی برنامه است که برای توالت رفتن هم توی Outlook یک قرار ثبت می کنن... نزدیکش هم که میشه مرتب الارم میده که "شاش دیر نشه... شاش دیر نشه..." و اگه محل ندی بعد از چند دقیقه میگه "ریخت! ریخت".

اما مثال ایرانیش در تایید فرمایشات شما اینه که ما یک روز با دوستمون نشستیم... تا ساعت 3 صبح... فردا صبحش که کارمون تموم شد فهمیدیم دیشب قانون عوض شده بوده!!!

به وبلاگ ما هم سر بزنین!

مزین فرمودین!
من برات ایمیل زدم خیر سرت فقط یه عکس نیمه لخت برام فرستادی!
الان میام سر می زنم بهت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد