پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

خداحافظ احسان، خداحافظ فرشته

دیگه عادت کردم. دیگه طبیعی شده...

عادت کردم به اینکه هر سال از تعداد دوستام چند تا کم بشه. به اینکه خداحافظی کنیم، به این امید که دوباره یه روز همدیگه رو می بینیم ولی هیچوقت این اتفاق نیفته. اگر هم بعد از پنج یا ده سال همدیگه رو ببینیم انقدر همه چیز تغییر کرده که برقراری ارتباط – مثل گذشته – خیلی سخت یا کلاً محاله.

واقعیت اینه که شرایط فعلی و چشم انداز آیندۀ ایران برای کسانی مثل احسان به هیچ عنوان راضی کننده نیست. اونها می دونن با تخصص، مهارت و پشتکاری که دارن می تونن در یک سرزمین دیگه زندگی راحت تر و بهتری داشته باشن. اونها حاضرن تمام سختی های مهاجرت رو تحمل کنن و به آینده ای روشن تر امیدوار باشن.

برای "احسان"هایی که مهاجرت رو انتخاب می کنن دوری از خانواده، دوری از فرهنگ و مردم کشوری که ناخواسته بهشون خو گرفتن، تطبیق خودشون با شرایط جدید زندگی و کار، چندان هم دشوار نیست... چون پشت تمام این سختی ها هدف بزرگتری قرار داره: رسیدن به رضایت خاطر.

من این حس رو می شناسم... اینکه یه روز صبح از خواب بیدار بشی و تازه بفهمی چیکار کردی! تازه بفهمی از تمام کسانی که دوستشون داری هزاران کیلومتر دور هستی. تازه متوجه بشی از لحظه ای که پاتو از در بیرون می ذاری باید به زبون دیگه ای حرف بزنی که زبون مادریت نیست. باید خودت رو با فرهنگی تطبیق بدی که بهش تعلق نداری...

امروز عصر که موبایلم زنگ خورد و اسم "احسان" افتاد روش، یه جورایی مطمئن بودم قراره چه خبری رو بشنوم: "ویزامون اومد". همیشه همین دو کلمه بکار برده می شه، تکراریه، ولی باز هم چیزی از تاثیرش کم نمی کنه...

با شناخت سیزده ساله ای که از احسان دارم، مطمئنم هر جا که باشه موفق می شه و پیشرفت می کنه... خصوصاً اینکه پشتیبانی مثل فرشته کنارشه. امیدوارم در سرزمین جدید به اون چیزی که دنبالش هستین برسین.

خداحافظ احسان، خداحافظ فرشته...

نظرات 9 + ارسال نظر
فرشته شنبه 25 آبان 1387 ساعت 16:20 http://freshblog.blogsky.com

ممنون از دوستانی که برامون ارزوی بهروزی کردن ... از صمیم قلب برای همشون آرزوی داشتن و رسیدن به رویاشون رو می کنم ... برای گلناز دوست داشتنی. محمد.محسن. اراد و تینای عزیز...
تشکر مخصوص هم از رزیتا جون که هنوز ندیدمش... درسته که با رفتن از ایران ممکنه دوستانی مثل حسام رو نبینیم اما این باعث نمیشه که اونا رو فراموش کنیم.... دوستانی هم مانند رزیتا عزیز رو هم به لیست دوستان خوبمون اضافه خواهیم کرد...

رزیتا سه‌شنبه 21 آبان 1387 ساعت 04:08

بر خلاف همه که دارن از شما خداحافظی میکنن، احسان و فرشته عزیز سلام،
خیلی خیلی خوش آمدید. از لحاظ زمانی خیلی خوب وقتیه! هم بهاره و همه جا پر از گله و هم کریسمس نزدیکه و یه جورایی هال و هوای عید خودمون رو داره!
در ضمن می خواستم بگم که ما تمام سعیمون رو میکنیم که شما در اینجا زیاد احساس غربت نکنید. امیدوارم سفر راحت و خوبی داشته باشید.

من هم از طرف خودم هم از طرف احسان و فرشته از شما تشکر می کنم.

آراد دوشنبه 20 آبان 1387 ساعت 17:23

خداحافظ ....
احسان...
هر جا که باشی ... کهکشان در ذهن تو می گنجه ...
قرارمون آخر هر هفته کمرد ... بالای پشت بوم ... جلو دوربین حسام....

تینا شنبه 18 آبان 1387 ساعت 23:44 http://redlife.blogsky.com

امیدوارم هر جا که هستید به اون چیزی که همیشه در فکر داشتید و در واقع به هر هدف با ارزشی که دارید , برسید.
و راهتون انقدر هموار پیش بره که حتی کوچک ترین لحظه ای هم به سختی های اون فکر نکنید...و از همه مهم تر در کنار همدیگه
موفق , خوش و سلامت باشید.

محسن شنبه 18 آبان 1387 ساعت 22:46 http://after23.blogsky.com

با جوابی که به محمد دادی در مورد موفقیت موافقم ولی یک فقط و فقط هم خودم به آن اضافه می کنم.
فقط و فقط اگر احساس می کنند که می توانند برای دهکده جهانی مفید باشند. خود من که هیچ وقت این حس را نداشته ام. وقتی که در اینجا هم احساس غربت می کنم وای به حال اونور آب.
میدونی من حافظ رامتاسفانه از سعدی بیشتر دوست دارم.
همین امشب هم یکی از دوستان من به فرانسه پر کشید. راه اندازی وبلاق وزین فیلمهایی که می بینیم را او برای اولین بار مطرح کرد. همین که آن را ساختم خودش یکبار نوشت و دیگر ننوشت. و من هم بزرگوارانه او را خلع عضویت کردم.
آرمین را می گویم.
باید گاهی بروم و توی یاهو سیصدو شصت ببینمش.
این یعنی تمام سهم من از او.
مرده شور هم کلاسی های فرانسوی اش را ببرد که هر روز می توانند او را ببینید. آن هم زنده.

احسان شنبه 18 آبان 1387 ساعت 17:47 http://nagofteh-ha.blogsky.com

داداش شرمندمون کردی! یک کاری کردی که دیگه نتونم مسخره بازی درآرم و چیزی بنویسم!
پیشاپیش از همه کسانی که در این وبلاگ به ما تبریک می گن و لطف می کنن سپاسگذاری می کنم!

تو اگه بخوای می تونی برای هر چیزی یه جواب مسخره پیدا کنی و بنویسی! از تو هر چیزی بر میاد!

گلناز شنبه 18 آبان 1387 ساعت 13:22

احسان و فرشته عزیز براتون آرزوی موفقیت میکنم.امیدوارم به اون چیزهایی که میخواین برسین.

محمد شنبه 18 آبان 1387 ساعت 08:57 http://mohamed.blogsky.com

حسام تو وبلاگ احسان براش ارزوی موفقیت کردم و گفتم خوشحالم . ولی اگه راستش رو بخوای هر بار که یکی از دوستام ازم دور میشه یه حس خاصی میاد سراغم. اگه همینطور پیش بره دیگه همه ی دوستای خوبمون ازمون دور میشن. باورت میشه من هنوز حداقل هفته ای یک یا دو دفعه خواب امین رو میبینم. امین درست شب عروسی من پرواز کرد و رفت.
احسان هر جا باشه موفق میشه . شک ندارم. اصلا هم با مهاجرت مخالف نیستم . یعنی به نظر من تا چند وقت دیگه که عمر ما هم قد میده یواش یواش مفهوم وطن کم رنگ میشه و همه باید به زمین کوچک فکر کنیم.
در آخر فقط میتونم بگم ایران هنوز هم جایی برای خوش گذراندن لحظات و پیشرفت دارد.هنوز هم...

من اتفاقا کاملا با مهاجرت موافقم! وقتی کسی مطمئنه می تونه با تخصصی که داره جای دیگه ای زندگی بهتری داشته باشه چرا باید خودش رو به مرزهای فیزیکی محدود کنه؟

فرشته جمعه 17 آبان 1387 ساعت 20:38 http://freshblog.blogsky.com

سلام حسام....

من تو رو با احسان شناختم و بعدش هم خودت رو شناختم.

بارها و بارها در سرزمین مادریم احساس غربت کردم و در شرایطی قرار گرفتم که احساس می کردم هیچ کس حرفم رو نمی فهمه و هر چه فریاد می زنم هیچ کس نمیشنوه...

دلم میخواد جایی زندگی کنم که احساس غربت نکنم و مردمش دروغ نگن...

به امید روزهای بهروزی برای تو و تینای عزیز...

خداحافظ حسام...........................

امیدوارم در سرزمین جدید به چیزهایی که دوست دارین برسین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد