راهروی بیمارستان – روز – داخلی
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لولۀ مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی... اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانۀ مرد می گذارد.
دکتر: هه! شوخی کردم... زنت همون اولش مُرد!
سلام راستش من هم فیلمنامه نویسی میکنم هم کارگردانی اگه فیلمنامه خوب سراغ دارین بهم بگین تا اونو به تصویر بکشم با اسم خودتون و یک کپی رو ازش براتون میفرستم با تشکر زاگرس احدی
سلام.
فیلمنامه که زیاد دارم، اما دو تا هست که خودم خیلی زیاد دوستشون دارم. یکی به اسم عبور از سایه ها و یکی دیگه به اسم یک درجه لعنتی. اولی حدود ۳۰ دقیقه و دومی حدود ۱۴ دقیقه هست. البته با اسم من و داشتن کپی کافی نیست، چون من فیلمنامه هامو می فروشم! اگه خریدار هستین بگین که صحبت کنیم.
سلام برادر
خیلی مخلصیم
با اجازتون میخوام این فیلمنامه رو به تصویر بکشم اگر مایل باشین یه کپی براتون بفرسم
سلام.
مشکلی نیست، به شرطی که در تیتراژ (یا هر جای دیگه) نام نویسنده فیلمنامه رو ذکر کنید.
در ضمن در صورتیکه به ساخت فیلم کوتاه علاقه مند هستید من فیلمنامه های متعدد و بهتری دارم که شاید به کارت بیاد.
خوب خدایش بعضی وقتها مردن از اینجور موندن بهتر است هم برای شخصی که خدای ناکرده این اتفاق براش افتاده و هم برای اطرافیان اگر من باشم که حاضرم بمیرم و اینجوری مایه عذاب خودم و دیگران نشوم !!!
اینجور مواقع خودکشی کردن بهتر از زنده موندنه، مثل فیلم Mar Adentro (آلخاندرو آمنابار). دیدین؟
دکتره فکر جالبی کرده. اینجاست که مرده از مرگ زنش نه تنها ناراحت نمیشه که کلی هم خوشحال می شه !
سلام حسام جان
تبریک فراوان هم به شما هم تینا جان! وقتی شنیدم خیلی خوشحال و سورپریز شدم!
با آرزوی لحظه لحظه هایی شاد در تمام طول زندگیتون در کنار همدیگه.
ببخشید که اینقدر دیر تبریک گفتم. خیلی سرم شلوغ بود و اصلا وقت تو اینترنت امدم هم حتی نداشتم.
امروز که بعد از مدتها امدم باز هم از وب لاگت کلی لذت بردم و کلی خندیدم !!! مرسی! همیشه همینطور شاد و موفق باشی.
سلام.
مرسی از تبریک.
حالا این خانم مهدیه خانم از کجای این پست استنباط کردند که این آقا سر خانمش هوو آورده؟ فیلم نامه که بعد از خبر دوم دکتر کات خورده و ما هیچ وقت نمیفهمیم فیلمساز اگر میخواست چگونه قسمت دوم را می ساخت. ای کاش شما ا زخوانندگان این وبلاق وزین می خواستید که در قالب یک فیلمنامه قسمت دوم را بنویسند. الله و اکبر از این بدبینی ویژه خانم ها به مرد جماعت.
از قول بنده به خدمت خانم مهدیه عرض کنید که قصاص قبل از جنایت عین جنایت است. لطفن.
عرضتان را رساندیم، تا جواب چه باشد...
دکتره رو بگو آقا وخانومشو ول کنِ
چه فیلمنامه happy ending ای بود. البته از این جهت که خانومه خوب زجر می کشید تفلک با اون وضع، هم باید غصه حال خودش رو می خورد هم می دید که شوهرش سرش هوو آورده. اه اه
جریان همون بالا پشت بوم رفتنه. این فیلمنامه کوتاه با اون فیلم کوتاه پست قبلیت فرق می کنه؟؟!!
معلومه که فرق می کنه! اینا دست گرمیه که بعضی وقتا همینجوری می نویسم!
سلام
واقعا آخرش خیلی خوشحال شدم که مرد را بدبخت نکردی و عاقبت به خیر شد.
همیشه اینجور فیلمنامه ها که آخرش با خبرهایی خوشحال کننده ای مشابه نوشته شما تموم میشه خیلی کیف داره (البته باید مواظب باشم همسرم این کامنت را نبینه !!! که احتمالا من قطع نخاع میشم و چشمام هم تخلیه میشه)
امیدوارم به همین قطعی نخاع و تخلیه چشم ختم بشه!
نکنه میخوای اینو بسازی؟
نه بابا، اونو که نمی ذارم اینجا!
دم غسال خانه بهشت زهرا- روز-خارجی
مرد: کاشکی همون جوری که اولش دکتر گفته بود بودی. کاش .....
همهمه جمعیت: بمیرم الهی ببین چه ضجه ای میزنه...
مامور بهشت زهرا: آقا اشتباه شده. آقا تبریک میگم. این یک مرده دیگه است. زن شما نیست. زن شما توی بیمارستان به هوش اومده. و مدام میگه: شوهرم. شوهرم کجاست؟
مرد: بهش بگین بیاد سر قبر من. ... ضجه..... و بعدش...
همهمه جمعیت: بمیرم الهی از خوشحالی سکته کرد..
شما هم حرف هایی برای گفتن دارین ها!!!