پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

افکار بعد از نامزدی...

۱- من برگشتم، بعد از ۱۰ روز.
۲- پنجشنبه همۀ کارها درست طبق برنامه پیش رفت و همه چیز به خوبی برگزار شد. نامزد شدیم، با دختر قرمز.
۳- از همۀ کسانی که اومدن ممنون. بعضی ها هم خیلی کمک کردن و بدون وجودشون مطمئناً به مشکل برمی خوردیم... خصوصا مهدی آروم و محسن م. ب. در مجموع حدود ۳۰۰۰ تا عکس از مراسم گرفته شده. یعنی بطور متوسط هر ۶ ثانیه یک عکس!
۴- ۱۰ روزه فیلم ندیدم، در عوض تا دلتون بخواد قلیون کشیدیم حالشو بردیم اساسی!
۵- نه از المپیک خبر دارم و نه از وضعیت اوستیای جنوبی در گرجستان! فقط می دونم فیلم
Tropic Thunder پرفروش ترین فیلم روزه و Dark Knight هم از رتبۀ اول IMDB به سوم تنزل پیدا کرده.
۶- نورپردازی برج میلاد خیلی باحال شده. ما همینجور که فیلم نامزدی تدوین می کنیم از پنجره به برج هم یه نگاه میندازیم صفا می کنیم.
۷- دیشب توی کوچۀ ما تولد گرفته بودن برای امام زمان، آهنگ "چه جوری" (محسن و سعید پانتر) گذاشته بودن وسط کوچه ملت و حاج آقاها با هم می رقصیدن چه جور! اون خانومه هم هی می گفت "تو به من می گی چه جوری؟!"
۸- این هفته تعطیلات تابستانی سایپا هست و باید استراحت کنیم تا دوباره از هفته دیگه بریم خیر سرمون براتون ماشین طراحی کنیم شما سوار بشین حال کنین.
۹- چند شب پیش یکی از فامیل ها که تازه ازدواج کرده بود با همسرش اومده بودن باغ که معرفیش کنه. ما هم نمی دونم چرا افتاده بودیم روی مود خنده ، انقدر مسخره بازی درآوردیم... دیگه هر کاری بلد بودیم کردیم! نمی دونم چرا آدم بعضی وقتا اینطوری می شه!
۱۰- فعلا همین، تا بعدا!