نمای نقطه نظر (Point of View / به اختصار POV) نمایی است که صحنه را از دریچۀ دید یا نقطه نظر یکی از شخصیت های فیلم نشان می دهد. (فرهنگ واژگان سینمایی، پرویز دوایی)
اولین POV:
روبن مامولیان یکی از اولین کسانی بود که از این نما استفاده کرد؛ بخش زیادی از فیلم "دکتر جکیل و مستر هاید" (۱۹۳۲) از دریچۀ چشم دکتر جکیل فیلمبرداری شده.
قواعد کلاسیک:
یک) این نما معمولاً بین دو نمای دیگه – به این ترتیب – بکار می ره: ۱- نمایی نزدیک از چهرۀ شخصیت فیلم که به نقطه ای خیره شده، ۲- نمای نقطه نظر ۳- مجدداً نمایی نزدیک از عکس العمل شخصیت فیلم به چیزی که دیده.
دو) برای فیلمبرداری نمای POV معمولاً دوربین رو درست در مسیر دید کاراکتر مورد نظر (در همون ارتفاع و فاصله) قرار می دن و از صحنه فیلمبرداری می کنن.
سه) این نما معمولاً برای نشون دادن صحنه از دید شخصیت اصلی یا قهرمان فیلم بکار می ره. استفاده از نمای POV حس همراهی رو در بیننده تقویت می کنه، چون می تونه خودش رو بجای قهرمان فیلم فرض کنه.
ساختار جدید:
در فرم های مدرن که فیلمساز قواعد کلاسیک رو به هم می ریزه، کاربرد نمای POV هم تغییرات زیادی کرده. آلفرد هیچکاک از اولین کسانی بود که قاعدۀ "نمای نقطه نظر بجای قهرمان فیلم" رو به هم زد و در فیلم پرندگان (۱۹۶۳) از دریچۀ چشم پرنده ها به صحنه نگاه کرد.
نمایش POV شخصیت منفی فیلم یا موجودی که از محل اختفای خودش به کاراکترهای فیلم نگاه می کنه، تاثیر زیادی در ایجاد حس دلهره داره و در بعضی فیلم های ترسناک مورد استفاده قرار می گیره. مثل نمای POV کوسه از عمق آب به آدم هایی که در حال شنا هستن در فیلم آرواره ها (اسپیلبرگ – ۱۹۷۵).
در بعضی فیلم ها دوربین از دید یک شخص ناظر به صحنه نگاه می کنه و نماهای POV طولانی نمایش داده می شه، مثل سکانس دوم Saving Private Ryan (اسپیلبرگ، ۱۹۹۸)، جایی که سربازان آمریکایی در ساحل نرماندی پیاده می شن و آلمان ها اونها رو به رگبار می بندن.
برخی مواقع کارگردان با استفاده از قواعد کلاسیک کاربرد POV ما را فریب می ده، بدین شکل که بازیگر وارد نمایی می شه که فکر می کنیم نمای نقطه نظر خودشه! تیم برتون بارها این کارو انجام داده و ما رو غافلگیر کرده.
تاثیرگذارترین POV:
یکی از بهترین استفاده ها از نمای نقطه نظر رو در فیلم لئون (لوک بسون – ۱۹۹۵) دیده ام:
در پایان فیلم، لئون (ژین رنو) به سمت راهروی خروجی حرکت می کنه، غافل از اینکه استانسفیلد (گری اولدمن) از پشت سر اونو هدف گرفته. نمایی نزدیک از چهرۀ لئون می بینیم که با آخرین توانی که براش باقی مونده خودشو به سمت در می کشونه. این نما قطع می شه به نمای نقطه نظر لئون که به سمت جلو در حال حرکته، ناگهان تغییر محسوسی در نور صحنه ایجاد می شه، دوربین (لئون) می ایسته، سپس خیلی آروم روی زمین فرود میاد. نمای بعد، نمایی متوسط از لئون هست که غرق در خون روی زمین افتاده.
لوک بسون با این ترفند بطور غیرمستقیم، به بهترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن گلوله خوردن کاراکتر اصلی فیلم رو به تصویر می کشه.
اسم این تکنیک را نمی دانستم اما حسش کرده بودم در فیلم در کام جنون که همه در آن به نوعی دچار جنون هستند دوربین هم جنون دارد و بسیار به هراس فیلم اضافه می کند البته نمی دانم از این تکنیک استفاده کرده است یا نه ولی فکر کنم همین باشد.
به هر حال از اینکه اطلاعات خوبی را شسته و رفته و ساده در اختیار ما می گذاری متشکریم
کاش تو این بخش یه قسمتی رو هم به نقاشی اختصاص میدادی ...حداقل ما هم یه فیضی می بردیم.
من از نقاشی هیچ سر رشته ای ندارم که درباره اش بنویسم، اگه از POV در نقاشی هم استفاده می شه بنویس ما فیض ببریم!
بهترین POV مال خودم بود در داستان عجیب و باور نکردنی دانشکده کامپیوتر... وقتی داشتم میرفتم که انگشتم رو بکنم توی ..... واقعا صحنه نفس گیری بود... همه در اون لحظه فکر می کردن اگه انگشتش نره اون جایی که باید بره... چی میشه!؟!؟
یعنی واقعا نمی دونی چی می شه؟!
خوب یه فیلم تاثیر گذاری مثال می زدی که من دیده باشم! ولی توضیح هایی که دادی گیرا بود (شایدم من گیراییم خوبه!!!!) فهمیدم این بحث تئوریکو.
در خوب بودن گیرایی شما که شکی نیست، لئون هم خیلی فیلم معروفیه، اگه ندیدی حتما گیر بیار ببین.
توی فیلم جایی برای پیرمردها نیست هم وقتی خاویرباردم در تعقیب شکارچی بود بارها از این نقطه دید به صحنه نگاه میشد که وحشت را دو چندان می کرد. مخصوصن که میدانستی چقدر بیرحم است.
کاربرد این تکنیک توی این فیلم فوق العاده بود. البته چون خیلی نزدیک به امروز دیدمش یادمه.