پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

مزایای برف را بنویسید (شرح، شکل، محاسبه)

زمستان یکی از فصول سال می باشد که چیزی در حدود ۸۹ روز است. وقتی زمستان می آید هوا سرد می گردد و از آسمان یه چیزای سفید رنگی می بارد که بعضی ها بهش می گن برف. این برف قرار است برای ما برکت بیاورد اما نمی دانیم چرا هروقت می آید با خودش ترافیک و لغزندگی و گل و شُل هم می آورد.

شهردار ما که یک آقای کچل خوش اخلاق است قول داده بود بارش برف باعث ترافیک نشود، اما پارسال آبجی خانوم ما به همراه آقاشون ساعت ۷ عصر یه تک پا از خانه بیرون رفتن و خوردن به ترافیک... فردا صبحش برگشتن!

ما فکر می کنیم اگر دو سال و نیم پیش ملت به این آقای کچل خوش اخلاق رای داده بودند الان مثل ** پشیمان نبودیم که چرا این ***  ***  ******** انتخاب شده و داره مملکت رو به ** ****! (جاهای خالی را به میل خودتان پر کنید)

یکی از مزایای برف زمستان این است که رارنده تاکسی ها کرایه هایشان را n برابر می کنند و حالشو می برن! پریروز ریفیق ما می خواست از میدان ولی عصر برود تجریش مجبور شد ۶۰۰۰ تومن کرایه بدهد! یک مورد دیگر درباره تاکسی ها هم این است که در زمستان وقتی آدم در تاکسی بخاری دار می نشیند دیگر هیچ رقمه دلش نمی خواهد به مقصد برسد.

ما برف بازی را دوست نداریم چون برفی می شویم، اما از اینکه کنار خیابان بایستیم و زمین خوردن مردم را تماشا کنیم خیلی خوشمان می آید. آن زمان که صدا و سیما بودیم پیاده روهای خیابان ولی عصر – روبروی جام جم – جون می داد برای اینکار! یه بار یه آقاهه با *** خورد زمین بنده خدا استخون لگنش شکست... ما اول خندیدیم بعد فهمیدیم موضوع جدی است خجالت کشیدیم برگشتیم داخل سازمان.

از دیگر مزایای برف این است که گاهی اوقات مدارس را تعطیل می کنند و ما در خانه می مانیم و عمو پورنگ می بینیم. البته این ****های **** انقدر دیر اعلام می کنند که باید تا مدرسه برویم تا بفهمیم امروز تعطیل بوده است! کاش زودتر می گفتند که از زیر لاحاف گرممان بیرون نمی آمدیم.

یک نکتۀ دیگه اینکه دانشمندای خارجی می گن به خاطر افزایش تصاعد گازهای گلخانه ای ناشی از سوخت فسیلی دمای کرۀ زمین به تدریج بالاتر می ره و تا ۲۰۰ سال دیگه، برف بی معنی خواهد شد. ما که نیستیم، خوش به حال آدمای اون موقع، همیشه هوا بهاره. راستی گفتم بهاره، یاد دختر خاله جانمان افتادیم که او هم برف را دوست ندارد.

آهان یه چیز دیگه... ما یک دوستی داریم که اهل آمستردام است و می گوید یک اصطلاحی دارند که می گویند: Spit an Ice!، شانون می گوید در زمستان هوا انقدر سرد می شود که اگر تف بندازی تا برسه زمین یخ می زنه. من فکر می کردم فقط پیاده روهای تهرون مملو از تف های رنگارنگ هست اما ظاهراً هلندی ها هم تف آبدار میندازن حالشو می برن اسیدی.

یک ضرب المثل هم یادمان آمد که می گوید هر که بامش بیش، برفش بیشتر؛ یعنی هر چی پولدارتر باشی بدبخت تری. ما این موضوع را قبلاً از برنامه های صدا و سیما هم فهمیده بودیم خودمان.

تمام شد!

نظرات 7 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 18 دی 1386 ساعت 11:29 http://freshblog.blogsky.com

نظر منو در مورد برف توی وبم گذاشتم ... اونجا میتونی بخوونی... ولی خداییش عجب برف سیریشیه امروز داره برف میاد.

فرهاد دوشنبه 17 دی 1386 ساعت 10:39 http://www.rahdari.ir

الان که دارم این کامنت رو می نویسم کرمان داره اولین برف زمستونی بعد از 2 سال می یاد...
باید اعتراف کنم دیدن برف و خیابونای برفی زیباترین تصویر در ذهن منه......
البته برف یک اشکال بزرگ هم دارد...باید در حین رانندگی حواست به باسن ماشینت و باسن ماشینش باشد...(خواستم با ادب تر از بقیه باشم)

شما که ماشالله End ادبی!

گلناز یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 11:56

انقدر برف برف کردین...حالا بیایین ۲ روزه داره برف میادمثل....
البته من که بدم نمیاد تازه تعطیل هم شدم!! بازم بگین برف بده.در ضمن اون ضرب المثل هم نه هلندی نه سوئدی...بلژیکیه!

ما این جنبه برف را خیلی هم دوست داریم اتفاقا:
امروز مدارس دبستان و راهنمایی تهران و گروه شرکت های سایپا تعطیل بودن! ما هم ماندیم در خانه و عمو پورنگ تماشا نمودیم.

محسن یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 10:26 http://after23.blogsky.com

من فکر میکنم با این اوضاع و احوال و قامنت ها شما بهتر بود قتگوری بلاقتان را بعد از نیمه شب میگذاشتید. و اینهم قامنت ما:
ما امروز که برف آمده بود خواستیم که بیاییم بیرون و برویم سر کار در تمام طول مسیرمان راحت بودیم الا همان اول توی حیاط خانه مان از همان پله اول حیاط یک پایمان رفت هوا و نزدیک بود بلا نسبت با *** -ماتحت- زمین بخوریم. ولی پای دیگرمان ماتحت مبارکمان را از شکستگی حتمی نجات داد و استوار و پابرجا تمامی هیکل نحیفمان را از بلایای طبیعی برخواسته از برف نجات داد. ماتحت مبارکمان تا عمر داریم باید مدیون آن یکی پایمان باشد. در ضمن ما از برف تا وختی خوشمان می آید که مجبور نباشیم از خانه بیرون برویم اگر هم بیرون برویم ترجیح میدهیم با زنجیر بیرون برویم.
در ضمن خوانستیم خدمت خانم گلناز عرض کنیم که شما دیگر چرا؟ شما که همین پارسال تا صبح توی خیابان ماندید. البته نا گفته نماند که ما معمولن وختی دچار یک مشکل میشویم بعد ها هر وخت یادمان می افتد به آن میخندیم. اینهم ار عجایب ماست.
یکی دیگر از مزایای برف معایب آن است که وختی می بارد دیش ما-منظور دیش روی پشت بام است- پر از برف میشود و مدام باید برویم و برفش را پارو کنیم. پیشنهاد میکنیم یک سیستمی مانند این سیستمهایی که زیر ظروف غذا را گرم نگاه میدارد اختراع شود که زیر دیشمان -منظور دیش روی پشت بام است- بگذاریم که برف را آب کند.
این بود خاطرات و مزایای برف ما.

ما خیلی مودبانه نوشتیم نمی دانیم چرا ملت یهو همه بی ادب شدند و کامنت های بی تربیتی نوشتند.
ما هم مثل شما برف را از پشت شیشه و در حین نوشیدن قهوه ترک بسیار دوست می داریم. حالا شما نمی شد امروز سر کار نروید؟ مملکت که تعطیل نمی شد یک روز نمی رفتید سر کار.
این بار پای شما از ماتحتتان مراقبت نمود، یک زمانی هم پیش خواهد آمد که ماتحت مبارک باعث نجات پا و دست و چه بسا جان شما شود... شاید هم تا بحال پیش آمده باشد؟
برای دیش هم اگر ترک را بگیرید با این برف ها تصویرش خراب نمی شود. هات برد و عرب ست هستند که سیگنال نمی دهند.

احسان شنبه 15 دی 1386 ساعت 19:51 http://nagofteh-ha.blogsky.com

۱- معادل اون ضرب المثل سوئدی میشه: اگه بشاشی یخ می زنه ( من هم روم باز شد!!).
۲- به نظرمن برف رابطه مستقیم داره با لیاقت. واقعا مردم یک کشور باید لیاقت نعمت آسمانی را داشته باشند!!!

مورد اول کاملا صحیحه. البته بعضی ها این اصطلاح رو به گونه دیگری بکار می برند که می گه: اگه چوب بکنی توی ماتحتت آلاسکا می شه! در ضمن این ضرب المثل هلندی بود نه سوئدی!

اما درباره مورد دوم مثال نقض خیلی زیاده. مثلا در مغولستان برف زیاد میاد و در انگلستان خیلی کم (بیشتر بارون می باره). اما این به معنی این نیست که مغول ها لیاقتشون بیشتر از انگلیسی هاس!

پریزاد شنبه 15 دی 1386 ساعت 10:18

خیلی جالب نوشته اید.خوشمان آمد.ولی ما بسبار بسبار برف بازی را دوست می داریم نقطه

ما هم برف بازی را دوست داریم، به شرطی که برفی نشویم!

گلناز جمعه 14 دی 1386 ساعت 22:57

گفتی برف دلم تنگ شد واسه اون موقع هایی که سعادت آباد بودیم و برف تهرون هم خیلی بیشتر از حالا بود.تا کمر برف میومد و میرفتیم با یه سینی توی کوجه ها و تپه های پشت خونمون (که الان شده اتوبان یادگار) برف بازی میکردیم..چه حالی میداد.الان که نسبت به اون موقع ها برف نیست چس برفه....(من مثل تو دیگه سانسور نکردم).در هر صورت زنده باد برف و برف بازی و تعطیلی و ...فقط ترافیکش بده که خیابون ها مثل گه میشه(ببخشید من امروز بیتربیت شدم هر جا رو خواستی سانسور کن).قربون دایی

شما همیشه همینقدر بی ادب هستید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد