پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

مصاحبه

اول از همه خودتو خیلی کوتاه معرفی کن!
حسام دهقانی، ۳۰ ساله، مهندس سخت افزار.

شغل؟
کارشناس IT در مرکز تحقیقات سایپا.

تو هم بعنوان مهندس کامپیوتر فعالیت داشتی و هم بعنوان کارگردان فیلم های کوتاه.
در مقاطع مختلف بین این دو نوع کار سوئیچ کردم. دو نوع کاری که یکیش مربوط به رشته ام می شه و اون یکی به علاقۀ شخصی. جالب اینکه این دو کار کاملاً با هم در تضاد هستن: رشتۀ خودم فقط با منظق و فرمول های ثابت سر و کار داره، اما در کارهای هنری تنها چیزی که معنی نداره عقل و منطقه!

از آخرین فیلم کوتاهی که ساختی بیشتر از سه سال می گذره، قصد نداری دیگه فیلم کوتاه کار کنی؟
من از سال ۷۷ تا ۸۳ در ۱۵ پروژه فیلم  کوتاه بعنوان نویسنده و کارگردان همکاری داشته ام؛ از انیمیشن و کلیپ گرفته تا مستند و داستانی. اگر بخوام فیلم کوتاه دیگه ای کار کنم، مایلم پروژه ای باشه که منو بطور کامل جذب خودش بکنه. در ضمن باید شرایطش هم فراهم باشه.

منظورت از "شرایط" بودجه است؟!
بودجه و فیلمنامه!

یعنی هیچکدوم از فیلمنامه هایی که اخیراً نوشتی این ویژگی رو ندارن؟
فیلمنامه ای دارم به نام "عبور از سایه ها". این پروژه تا مرحلۀ انتخاب بازیگر هم پیش رفت اما به دلیل مشکلات فنی متوقف شد. حدود ۷۰ درصد داستان داخل یه ماشین می گذره که با سه سرنشین توی یه جادۀ جنگلی خارج شهر در حال حرکته. علاوه بر این، بارون و رعد و برق هم داریم که مجموع اینها تصویربرداری رو عملاً غیرممکن می کنه. اگر راه حلی برای تصویربرداری این سکانس پیدا بشه مطمئن باش کار ظرف دو هفته کلید می خوره!

ظاهراً زیاد فیلم می بینی!
تا جایی که بتونم!

تا حالا چند تا فیلم دیدی؟
حساب دقیقش رو که ندارم. اما از ۱۵ سال پیش که منظم تر شده، هر ماه حدوداً ۲۰ تا می بینم.

چرا بعضی ها نمی تونن از دیدن فیلم های خوب تاریخ سینما لذت ببرن؟ مشکل کجاس؟
سه تا مشکل اصلی هست: ۱- پیشداوری ۲- فیلم دیدن به قصد مقایسه ۳- کم فیلم دیدن.
ببین، بذار یه مثال بزنم: بچه هایی که به دیدن کارتون های عجیب غریب جنگی/فضایی جدید عادت کردن، دیگه نمی تونن با کارتون هایی مثل آنت و لوسین یا چوبین ارتباط برقرار کنن. اونها به این جنس انیمیشن عادت کردن و دیگه انیمیشنی مثل فانتازیا (که سنگ بنای تمام کارتون های امروزیه) براشون بی معنیه.
این موضوع درمورد فیلم های ترسناک، اکشن، درام و ... هم صادقه. کسانی که به فیلم های ترسناک و فجیع امروزی مثل
Hostel و Saw عادت کردن دیگه قادر نیستن با فیلم هایی مثل "شمال از شمالغربی" یا "بچۀ رزمری" ارتباط برقرار کنن.
مقایسه فیلم ها با همدیگه هم کار درستی نیست. ما که در حال داوری توی جشنواره نیستیم. بعضی ها به محض تموم شدن یه فیلم می گن خوب بودها، اما فلان فیلم بهتر بود!

من چند ماه پیش یه مطلبی توی وبلاگم نوشته بودم با عنوان "چگونه از فیلم دیدن لذت ببریم؟" و توضیح دادم که برای لذت بردن از یه فیلم چه کارهایی باید و چه کارهایی نباید کرد! توصیه می کنم این مطلب رو یه بار دیگه بخونین!

خودت چه نوع فیلم هایی رو بیشتر می پسندی؟
من همه جور فیلمی نگاه می کنم و اصلاً به دسته بندی فیلم ها اعتقادی ندارم. فیلم خوب، خوبه... چه قدیمی چه جدید، چه اکشن چه کمدی.

بهترین فیلمی که تا بحال دیدی؟
فیلم خوب که زیاد دیده ام. توی وبلاگم یه بخشی هست به اسم "فیلم های به یادماندنی". یه سر بهش بزن تا ببینی اخیراْ از چه فیلم هایی بیشتر خوشم اومده!

مشکل سینمای ایران در چیه؟
فیلمنامه. در واقع ما اصلاً فیلمنامه نویس حرفه ای نداریم و اغلب کارگردان ها خودشون فیلمنامه هم می نویسن. اگر فیلمنامۀ خوبی هم دیده می شه به نحوی از فیلم های خارجی کپی برداری شده.

حالا چند تا سوال غیرسینمایی... بزرگترین معضل جامعۀ ایران در حال حاضر؟
قانون اساسی و نفت!

قصد مهاجرت نداری؟
راستش خودم هم جواب این سوال رو نمی دونم! گاهی فکر می کنم الان که می تونم و امکانش هست برای مهاجرت به یه کشور خارجی اقدام کنم. ببین، من چندین ماه اونجا زندگی کردم و می دونم که شرایط زندگی در کشورهای خارجی – هر جا که باشه – با ایران خیلی متفاوته. امنیت، آرامش خاطر، اطمینان به آینده و احترام اجتماعی فقط چند تا از مواردیه که در کشورهای دیگه وجود داره و در ایران کاملاً بی معنیه. اگر کسی این تفاوت ها رو ندونه، زندگی در ایران براش سخت نیست. اما اگر کسی به این چیزها اهمیت بده اونوقت زندگی اینجا براش می شه جهنم!
فکر می کنم بالاخره یه روزی اینکارو می کنم، حالا کی و کجا؟ هنوز نمی دونم!

نظرت دربارۀ وبلاگ هایی که به تو و دوستات فحش می دن چیه؟
از اینکه بعضی ها این همه وقت و فکر و انرژی رو صرف توهین به دیگران می کنن تعجب می کنم. به نظر من انرژی های منفی خیلی زیادی باید درون یک آدم نهفته باشه که بتونه آگاهانه اون رو صرف ناراحت کردن دیگران بکنه. اگر کسی با توهین و فحش دادن خالی می شه خب بذار ادامه بده، واقعاً چه اهمیتی داره؟

اگر خاتمی برای نمایندگی مجلس کاندید بشه بهش رای می دی؟
شخصیت خاتمی خیلی بزرگتر از اینه که بخواد نامزد نمایندگی مجلس بشه و من امیدوارم اینکارو نکنه. اما اگر خودش به این نتیجه برسه که با بدست گرفتن ریاست مجلس می شه به روند اصلاحات کمک کرد، مطمئناً بهش رای می دم و مثل دوره های قبل عضو ستاد انتخاباتیش می شم.
متاسفانه زمانی که خاتمی رئیس جمهور بود، خیلی ها به جای حمایت از تصمیمات و برنامه هاش مدام غُر می زدن و قبولش نداشتن. بعضی از همون آدم ها حالا شدن طرفدار خاتمی و از اینکه مثلاً یه بار فلان جا دیدنش خوشحالن! به نظر من اینجور افراد فقط برای ژست گرفتن، اون موقع باهاش مخالفت می کردن و حالا هم شدن طرفدار.
اصلاحات به کسانی نیاز داره که قلباً بهش معتقد باشن، نه اینکه بخوان با موافقت یا مخالفت خودشونو روشنفکر نشون بدن.

و آخرین سوال: شباهت زرّافه و کامپیوتر در چیه؟
(چند ثانیه فکر) به هر دوتاشون وقتی دستور می دی نمی تونی مطمئن باشی که همون کارو انجام می دن یا نه!

مصاحبه از نیلوفر