پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم Closer (مایک نیکولز)

شاید در نگاه اول این فیلم هیچ نکتۀ خاصی برای جلب توجه نداشته باشه؛ نه کارگردان خیلی معروف و نه داستان مهیج. معروفترین ساخته های قبلی مایک نیکولز اینان: چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟، کچ-22، فارغ التحصیل، گرگ و رنگ های اصلی.

 

Closer داستان چهار نفر غریبه اس که بطور تصادفی وارد زندگی همدیگه می شن و روابطی بینشون شکل می گیره. روابط وقتی پیچیده می شه که این دو زوج همدیگه رو می بینن و فکر خیانت به سرشون می افته...

 

خب تا اینجا هیچ چیز جذابی وجود نداره. اما وقتی به بازیگرهای فیلم می رسیم، قضیه یه کم فرق می کنه: جولیا رابرتز، ناتالی پورتمن، کلایو اوون و جود لاو. در واقع فیلم همین چهار بازیگر رو داره و کل داستان هم با همین ها پیش می ره.

 

شاید از این فیلم هر کسی خوشش نیاد؛ فیلمی که مقطعی از زندگی چهار نفر رو روایت می کنه و هیچ حادثه ای هم توش اتفاق نمی افته. اما فیلم، فیلم هنرمندانه ای است . جدا از نحوۀ روایت داستان، کارگردانی، رنگ بندی، تدوین و فیلمبرداری بسیار زیبا، مهمترین مشخصۀ فیلم بازی هاشه. به نظر من هر چهار بازیگر، بهترین بازی های دوران کاریشون تابحال رو توی این فیلم انجام دادن، خصوصاً ناتالی پورتمن و کلایو اوون.

 

حرف های زیادی در فیلم زده می شه که هر کسی می تونه برداشت خودشو داشته باشه، اما شاید حرف اصلی فیلم این باشه: عشق اونیه که بهت قدرت بخشیدن بده؛ اگه نتونی گناه طرف مقابل رو ببخشی عاشق نیستی و اگه واقعاً عاشق باشی می تونی از بزرگترین گناه هم بگذری.

شکل گرفتن یک رابطه، عشق در نگاه اول، هوس، خیانت، دروغ، تنهایی، جدایی، بخشش و پایان یک عشق از جمله موقعیت هاییه که در این فیلم شکل می گیره.

 

این فیلم در مراسم گلدن گلاب سال 2005 برای بهترین فیلم، فیلمنامه، کارگردانی، بازیگر دوم زن (ناتالی پورتمن)، دوم مرد (کلایو اوون) کاندید شد که هر دو بازیگر جایزه رو گرفتن و همین دو نفر برای اسکار همون سال هم کاندید شده بودن.

نظرات 9 + ارسال نظر
Mahdi جمعه 15 بهمن 1400 ساعت 23:52

چرا هیچکس به دیالوگ‌ ها اشاره نمیکنه؟ به نظر من دیالوگ های فیلم فوق‌العاده ن بعدش بازی هارو قرار میدم

mahyar شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 15:46

سلام ، به نظر من closer فیلم عمیقی بود. تحلیل هایی که ازش در وبسایت های مختلف خوندم حق مطلب رو ادا نکرده بود و خیلی به جزئیات و ریزه کاری های فیلم توجه نشده بود. در طول فیلم دیدگاه های متفاوتی درباره عشق بیان میشه که هرکدوم از دیدگاه ها میتونه درست باشه. برای اینکه کامنت طولانی نشه به یه ریزه کاری ظریف در طول فیلم که دیدگاه دن و امثال دن رو درباره عشق نشون میده بسنده میکنم . جایی دن به انا میگه "I love you, but now I must piss". شاید از نگاه کسایی که فیلم رو تنها به عنوان سرگرمی میبینند و به لایه های فیلمی که براش هزینه هنگفتی شده توجه نمیکنند خیلی اینجور ریزه کاری ها اهمیتی نداشته باشه ولی همین یک دیالوگ دن این معنی رو میده که اشخاصی مثل دن شاید در لحظه نسبت به کسی تعلق خاطر پیدا کنند ولی بعد از گذشت یه مدت عشق براشون بی معنا میشه . مثل piss (امیدوارم سانسور نشه کامنت حالا بخاطر این یه کلمه)
ضمنا جایی از یادداشت بالا نوشته شده بود که عاشق اگر عاشق باشه از همه اشتباهات معشوق میگذره . در اینباره باید بگم که اشتباه بله ولی خیانت داستانش با اشتباه فرق میکنه
ممنون که اجازه میدید کامنت منتشر بشه

مهدی یکشنبه 20 بهمن 1398 ساعت 19:59

فیلم جالبی بود

عمویی دیگر چهارشنبه 7 مهر 1389 ساعت 22:27

با تاخیر . من از فیلم خوشم نیومد اصلا این یارو کاراش بیخود پیچیده است . یعنی فکر میکنه اگر روایت ساده باشه کلاس کار میاد پایین . اون ویرجینیا ولف همین طور بود یعنی بیخود پیچیده بود . کلا فیلم هم حرف خاصی برای گفتن نداشت نه روایت خوبی داشت نه پیام آنچنانی. مثلا من که به لاست این ترنزلیشن 8.5 میدم به این 5 میدم

۵ که دیگه خیلی کمه! حداقل بخاطر بازی های خوب هر چهار نفر ۶ بده خیرش رو ببینی!

فیلم چیزیه که کاملا سلیقه ایه، مثل موسیقی. این سلیقه ای بودن در مورد فیلم هایی که داستان (یا بهتر بگم قصه) خاصی ندارن و ماجراجویانه نیستن و قراره مدت زمانی از زندگی معمولی یک یا چند نفر رو روایت کنن بیشتر نمود پیدا می کنه. یعنی بیننده ای ازش لذت می بره که خودش یا اطرافیانش در شرایط خاص کاراکترهای فیلم قرار گرفته باشن و از نزدیک لمسش کرده باشن.

گلناز یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 15:16

اینجور فیلم ها سلیقه ای هست . مثلا من خودم عاشق نوشته های زویا پیرزاد هستم ولی خیلی ها خوششون نمیاد چون کلا اتفاق خیلی خاصی توی کل داستان نمی افته .فقط یه تیکه از زندگی ادم ها رو روایت میکنه.. خیلی ها دوست دارن وقتی کتاب میخونن یا فیلم میبینن حتما شاهد یه ماجراهایی هم باشن.

نسرین جمعه 29 تیر 1386 ساعت 01:12

شما این فیلما رو از کجا گیر میارین آخه؟ من از نوع بازی جولیا رابرتز خیلی خوشم میاد و تمام فیلماشو دیدم بجز این یکیو!!!

من این فیلم رو از خود مایک گرفتم!!!

آرمین پنج‌شنبه 28 تیر 1386 ساعت 11:59

بیخیال! مایک نیکولز معروف نیس؟ به نظر من که نیکولز یه کارگردان آدم حسابیه! همون graduate کافیه که یک کارگردان بزرگ به حسابش بیاریم.
و این فیلم Closer که چقدر فیلم دوست داشتنییه. و صد البته قسمت عمده اش بخاطر بازی هاشه و مخصوصا پورتمن و کلایو اوونش.
این متن اولین بار بصورت تئاتر اجرا شده و اگه اشتباه نکنم خود نیکولز هم تئاترشو کارگردانی کرده بود.

مایک نیکولز رو جماعت فیلمباز کاملا می شناسن. اما برای خیلی ها آشنا نیست. اغلب آدم ها اسپیلبرگ و جیمز کامرون و جرج لوکاس رو می شناسن اما بزرگانی مثل نیکولز یا ادوارد زوئیک برای خیلی ها ناآشنا هستند. من هم بیشتر برای اونا نوشتم... شما که ماشالله صد برابر ما فیلمباز هستی!

بابک پنج‌شنبه 28 تیر 1386 ساعت 00:13

من دیشب این فیلم رو دیدم و با اولین جستجو مطلب شما رو درباره این فیلم پیدا کردم. من هم با نظر شما موافقم که فیلم بسیار قوی و خوش ساختی است اما برای کسانی مناسبه که زبان انگلیسی قوی داشته باشند یا اینکه حتما فیلم را با زیرنویس فارسی ببینند. مگرنه هیچ چیزی از داستان سر در نمی آورند!!!

محسن مهدی بهشت سه‌شنبه 26 تیر 1386 ساعت 23:29 http://filmamoon.blogsky.com/

پسر عاشقی خیلی خوبه. البته همش باید فداکاری باشه. کمم نه که زیاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد