پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

فیلم های به یاد ماندنی - افسانه دو خواهر (جی وون کیم)

این اواخر فیلم های ترسناک معمایی طرفدارهای زیادی پیدا کرده و هر سال انواع و اقسام اینجور فیلم ها ساخته می شن. در هر فیلم موضوعی برای ایجاد فضای وحشت وجود داره؛ از جن و شیطان گرفته تا قاتل دیوانه. اغلب اینجور فیلم ها خوب شروع می شن، فضای معماگونۀ خوبی رو ایجاد می کنن ولی هر چی به پایان نزدیکتر می شیم فیلم ضعیف تر می شه و نهایتاً هم به بدترین شکل ممکن تموم می شن! در واقع، باز شدن گرۀ معمایی فیلم به ساده ترین و دم دستی ترین شکل ممکن صورت می گیره و توی ذوق می زنه.

 

از فیلم های معمایی خوبی که این اواخر دیدم می تونم از Grudge و سری فیلم های Saw نام ببرم. در این ژانر فیلم مزخرف هم انقدر زیاده که لزومی به نام بردن نداره، اما فقط برای ضایع کردن شیامالان (کارگردان "حس ششم") هم که شده از فیلم جدیدش به اسم Lady in the Water اسم می برم!

 

"افسانۀ دو خواهر" (نام اصلی: Janghwa, Hongryeon) رو تا بحال پنج بار دیدم و هر دفعه هم بیشتر لذت بردم. این فیلم محصول 2003 کشور کره جنوبی به کارگردانی Ji-Woon Kim هست، کارگردان نسبتاً جوانی که با این فیلم 11 جایزۀ بین المللی بدست آورده.

 

 "افسانۀ دو خواهر" در فضایی کاملاً رئال شروع می شه: دو خواهر نوجوان از یک مرکز روانپزشکی به خونه برمی گردن؛ خونه ای که در اون علاوه بر پدر، نامادری بدجنس شون هم زندگی می کنن. دخترها مدام با نامادری مشاجره دارن و نامادری، دختر کوچکتر رو به اشکال مختلف اذیت می کنه و شکنجه می ده. توی خونه تنها خواهر بزرگتر هست که از اون حمایت می کنه و همیشه در آخرین لحظه به کمکش میاد. پدر نقشی کاملاً خنثی داره و در این مسائل دخالت نمی کنه...

 

به تدریج حوادث عجیب و ترسناکی در خانه اتفاق می افته. هر روز تنش بیشتر می شه تا نهایتاً...

اگه کسی دوست نداره داستان رو بدونه، پاراگراف بعدی رو نخونه.

 

 نهایتاً معلوم می شه که از ابتدای فیلم، تنها دختر بزرگ و پدر در خانه وجود داشتن. خواهر کوچکتر مدتی پیش مرده و نامادری بدذاتی هم در کار نیست. تمام اینها تصورات ذهنی دختر هست، اون هم به خاطر عذاب وجدانی که در قبال کشته شدن خواهر کوچکش حس می کنه: وقتی خواهرش داشت به طرز فجیعی کشته می شد و به کمک احتیاج داشت، به خاطر یک غرور بیجا به صدای فریادش توجه نمی کنه و باعث می شه به شکلی دردناک کشته بشه... در واقع خواهر بزرگتر برای از بین بردن حس عذاب وجدانش، دو شخصیت پیدا می کنه: یکی شخصیت نامادری بدذاتی که می خواد به خواهر کوچکتر صدمه بزنه و دیگری شخصیت خودش که نقش حامی رو بازی می کنه.

 

فیلمنامه – که بر اساس یک افسانه قدیمی کره ای نوشته شده – فوق العاده است و طوری پیش می ره که بیننده تا آخرین لحظه هر حدسی می زنه به غیر از چیزی رو که نهایتاً می بینه.

بعد از فیلمنامه، کارگردانی و بازی ها از دیگر نقاط قوت فیلم به حساب میان؛ خصوصاً بازی خواهر کوچکتر (Geun-Yeung Mun) که تقریباً دیالوگی هم نداره و باید تنها با چشم ها و حالات مختلف صورت حس رو منتقل کنه.

 

این فیلم از معدود فیلم های معماییه که کاملاً مشخصه براش زحمت کشیده شده. همه چیز سر جای خودشه و برای هر حادثۀ عجیبی که در طول فیلم رخ می ده در پایان توضیحی کاملاً منطقی وجود داره.

 

مطمئناً بیننده تا مدتها بعد از دیدن این فیلم به صحنه هایی که در طول فیلم دیده فکر می کنه و اون ها رو با واقعیت دردناکی که در پایان کشف کرده تطبیق می ده.

 

"افسانۀ دو خواهر" یک فیلم معمایی/تریلر روانشناسانه است که به شکلی کاملاً حرفه ای ساخته شده و دوستداران اینجور فیلم ها رو به شدت راضی می کنه.

نظرات 9 + ارسال نظر
ماهی جمعه 29 بهمن 1400 ساعت 03:56

الان که اینجام 14 سال و 11 ماه از نوشته شدن این مطلب می گذره
فیلم رو دیدم و عاشقش شدم اما نظر ها برام عجیب و جالبند!
کدوم یکی از ما فکر می کردیم بشه از توی خونه و با نت رایگان فیلم دید ! دنیا جای جالبیه رازمیز و غیر قابل پیش بینی

فرهاد شنبه 1 اردیبهشت 1386 ساعت 08:17 http://choone.blogfa.com

من که فیلمو ندیدم...ولی از موضوش خیلی خیلی خوشم اومد...راستی ما که اینجا میدون انقلاب نداریم چه طوری می تونیم فیلم رو تهیه کنیم...

من یه وب سایت مطمئن و خوب می شناسم که به شهرستان هم ارسال می کنن. لیست خیلی کاملی داره و من هم از همینا فیلم می گیرم. به فیلمای میدون انقلاب خیلی اعتباری نیست.
در ضمن، شما لب تر کن، خودم برات می گیرم و پست می کنم داش فرهاد!

ماکان جمعه 31 فروردین 1386 ساعت 15:06 http://www.makanmehr.blogfa.com

من مقصودم رو از مقایسه کازابلانکا و اخراجی ها نوشته بودم. گویا سطر آخر رو نخوانده اید. سینمای هند در دنیا مورد توجه است.
مخالف سینمای تجاری هم نیستم. این رو توی پست های مختلفم می تونید بخونید.
موضوع فقط خودشیفتگی ده نمکی است و بس.
چند پست از وبلاگتون رو هم خوندم و علاقه تون به سینما تحسین می کنم. موفق باشید.

حسام جمعه 31 فروردین 1386 ساعت 13:39

چه جالب! همشهری کاوه رو معمولا می خونم. بچه با عشقیه. مثه خودت. خدا رو چه دیدی شاید یه روز نشستیم با هم فیلم دیدیم و حالشو بردیم. راستی تو احتمالا داداش حمید دهقانی نیستی؟ همون که عمران می خوند دانشگاه اصفهان بعد واسه سینما خوندن انصراف داد رفت سربازی؟ اینقدر دنیا کوچیک شده که اگه بگی آره زیادم تعجب نمی کنم. از بس از این آشنایی های جالب تو وب برام اتفاق افتاده. لینک هم دادم که داشته باشمت..

کاوه یکی از کارگردانای خیلی خوب فیلم کوتاهه که امیدوارم روزی اولین فیلم بلندش رو هم بسازه.
خوشبختانه برادر ندارم!
من هم دارمت!

محسن جمعه 31 فروردین 1386 ساعت 10:35 http://filmamoon.blogsky.com/

من این فیلم را ندیده ام. اون پاراگراف را هم خاندم. شاید اگر نمینوشتی که نخانم میخاندم و رد میشدم ولی از همه چیزایی که تا حالا نوشتی بیشتر توی ذهنم نشسته. باید صبرکنم که یادم بره بعد فیلم رو ببینم.
در ضمن با اینکه هیچ ربطی هم به فیلم نداره باید بگم که دلم هم برات خیلی تنگ شده.

تینا پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 16:51

فیلم خیلی قشنگیه ولی من پیشنهاد می کنم که اگر تصمیم دارید این فیلم رو ببینید 1- حتما" با زیر نوس فارسی ببینید 2-تخمه و ... رو دور کنید 3- از چند روز قبل شروع کنید به خوردن کنجد و کشمش . و یا در غیر این صورت یک نفر رو که حداقل 5 بار این فیلم رو دیده دعوت کنید که نزدیکتون باشه , چون هم موقع دیدن و هم بعد از فیلم لازمتون میشه.

گیلناز پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 13:24 http://www.hichvahame.persianblog.com

سلام داداش حسام...چه جالبه این فیلمه دلم خیلی خواست...آخه من عاشق فیلم های معماییو ختی ترسناکم که حتی باعث شه شب نخوابم(:

شما این فیلم ها رو از کجا گیر میارین آخه؟؟؟...راستی در مورد شیامالان هم کاملن با هاتون موافقم...از این آخریه وحتی the village هم اصلن خوشم نیومد...البته the village حداقل یه ایده و سوال جالب رو در مورد گریز از مدرنیته و زندگی شهری ایجاد می کرد اما این آخریه که اصلن...

گیر آوردن فیلم بر دو روش می باشد: ۱- معامله پایاپای (فیلم در برابر فیلم!) ۲- خرید از فیلمفروش!
به نظر من شیامالان فیلم به فیلم داره بدتر می شه. ای کاش سیر فیلمسازیش برعکس بود و از مثلا Lady in the Water می رسید به Village و Signs و ... ،The Sixth Sense.

میثم پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 11:32 http:// mmd137.blogfa.com

لطفامرالینک واجازه لینک راهم به مابدهید

حسام فروزان پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 11:04 http://foroozan.govashir.net/

اقا سلام عرض شد. ما به چند دلیل از شما و وبلاگ شما خوشمان آمد. یکی اینکه هم اسم ما هستید! یکی دیگر اینکه دوست مهندس راهداری هستید از قرار. و دیگر اینکه ظاهرا عشق فیلم هستید و تازه اینطور که دارم کم کم می فهمم فیلمهایی که من هم دوست شان دارم درباره شان نوشته اید. خلاصه که لینک می دهم و بازهم می آیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد