پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم 300 (زاک اسنایدر)

از دو زاویه می شه به این فیلم نگاه کرد: از دید یک غیر ایرانی و از دید یک ایرانی.

اگر کسی بتونه از دید یه غیر ایرانی و فقط بعنوان یک فیلم 300 رو ببینه از این فیلم خوشش میاد؛ 300 یک فیلم هیجان انگیز با جلوه های ویژه منحصر بفرد و افکت های صوتی فوق العاده اس.

فکر می کنم داستان فیلم رو دیگه همه می دونن، خیلی خلاصه می نویسم:

"خشایارشا با سپاهی عظیم به یونان لشگرکشی می کنه و لیونایدوس پادشاه اسپارتی با تنها 300 نفر مقابل ارتش ایران می ایسته و با نقشه ای ماهرانه موفق می شه تعداد خیلی زیادی از ایرانی ها رو بکشه و چندین روز مقاومت کنه. نهایتاً با خیانت یکی از اسپارتی ها مغلوب خشایارشا می شه."

داستان این جنگ که به ترموفیل معروفه در کتب تاریخی زیادی روایت شده و همه هم (تقریباً) به یک شکل هستن: لشگر عظیم پارسیان (تعداد متغیر بین 250 هزار تا بیش از دو میلیون نفر)، نقشۀ هوشمندانۀ لیونایدوس (وادار کردن ارتش ایران به عبور از یک دالان باریک)، مقاومت چند روزه (بین دو تا ده روز) و نهایتاً کشته شدن همۀ اسپارتی ها و پیروزی خشایارشا.خشایارشا و لیونایدوس

صحنه های جنگ خیلی خوب طراحی شده و فیلمبرداری زیبایی هم داره که در بعضی صحنه ها شبیه به ماتریکس می شه. موسیقی کاملاً با فیلم همخونی داره و طراحی صحنه و لباس هم قابل قبوله.

بنابراین با فیلم هیجان انگیزی طرف هستیم که قراره دو ساعت سرمونو گرم کنه. همین!

اما اگه از دید یه ایرانی به فیلم نگاه کنیم موضوع شکل دیگه ای می گیره. دچار احساسات ملی می شیم و حس می کنیم بهمون توهین شده. دلیلش هم اینه که ما به بعضی مسائل حساسیت داریم و با دیدن این فیلم احساس می کنیم دارن ما رو طور دیگه ای نشون می دن. اونوقته که عصبانی می شیم، طومار تهیه می کنیم، امضاء جمع می کنیم و هزار تا کار دیگه که ای داد چرا ما رو اینطوری نشون دادین؟

قبل از هر چیز بگم که:

-          این فیلم بر اساس داستان های مصور فرانک میلر (کارگردان "شهر گناه") ساخته شده که 15 سال پیش منتشر می شد.

-          در سال 1962 فیلمی ساخته شده به نام The 300 Spartans که دقیقاً داستان همین جنگ رو به تصویر کشیده، اما اون موقع هیچ اعتراضی صورت نگرفته.

 

و اما یک سری نکات:

1- چرا پیک ایرانی که از جانب خشایارشا اومده سیاه پوسته؟ چرا هیات ایرانی همه لباسی شبیه عربها (یا تروریست های امروزی) پوشیدن؟

2- پیک به لیونایدوس: "چطور این زن به خودش اجازه می ده با مردها صحبت کنه؟". این جمله یعنی در ایران باستان زنان چنین حقی نداشتن، در صورتی که حداقل در اون زمان به هیچ وجه اینطور نبود. حتی کوروش بعد از مرگ تنها همسرش پانته آ هیچوقت دوباره ازدواج نکرد.

3- لیونایدوس یک جایی از سپاه ایران به عنوان "بزرگترین ارتش دنیا" نام می بره.

4- یکی از سربازان اسپارتی با دیدن کشتی ایرانی ها: "این دریای ماست سگ های کثیف" (بی ادب!)جلوه های ویژه

5- سربازان ایرانی همه لباسی شبیه لباس عربها پوشیدن! ارتش جاویدان سپاه ایران ماسک های ترسناک زده و از فیل و کرگدن استفاده می کنن!

6- خشایارشا مثل غول می مونه: هیکل گنده، صدای کلفت، کلۀ طاس و مهمتر از همه اینکه مثل همجنس بازها کلی حلقه و زنجیر به صورت و سینه اش آویزون کرده. شکل حرف زدن و حالاتش هم همین رو القا می کنه.

7- در کمپ ایرانی ها، تمام زن ها لختن، به بدنشون زنجیر آویزون کردن و همجنس بازی می کنن! این در صورتیه که همجنس بازی (به گفته خود هرودوت) از یونان به ایران وارد شد و "عشق افلاطونی" از اصطلاحات خود یونانی هاست. اصلاً اصطلاح لسبین از جزیره ای در یونان به نام لسبیانوس گرفته شده.

8- در آخرین لحظه باز هم خشایارشا به لیونایدوس فرصت می ده که تسلیم بشن، بهش قول می ده که کاری باهاش نداره و حتی می ذاره پادشاه باقی بمونه. خود خرش قبول نمی کنه. به درک!

 

البته نکاتی هم هست که شاید اگه از دید یک یونانی به فیلم نگاه کنیم اذیتمون کنه:

 

1- راوی در ابتدای فیلم می گه در یونان قدیم، بعد از به دنیا اومدن هر پسر اونو بررسی می کردن و اگه به نظرشون به قدر کافی قوی نبود بلافاصله می کشتنش. بعد هم یه دره نشون می ده که پر از جمجمۀ نوزادان هست.

2- لیونایدوس: "اهالی آتن یک سری فیلسوف و پسرباز هستن"!

3- اسپارتی ها به شکلی وحشیانه و غیرمنطقی پیک و هیات ایرانی رو می کشن و اصلا همین موضوع انگیزۀ لشگرکشی خشایارشا می شه.

4- در این فیلم فساد تمام یونان رو برداشته. به غیر از خود شاه بقیه یا خیانتکار هستن یا رشوه بگیر و یا ترسو! سران مذهبی شون که دیگه آخر رشوه و فسادن!

5- مشاور شاه اسپارت به ملکه: "حیاط جای مناسبی برای زن شوهردار نیست"!

 

و دو تا نکتۀ آخر:

1- لیونایدوس وسط میدون جنگ توی اون برهوت، سیب از کجا گیر آورد اونجور ریلکس گاز می زد می خورد؟!

2- چرا توی فیلم های قدیمی محوطه های باستانی اون موقع هم باستانی بودن؟!

 

من با این طرز فکر که این فیلم به سفارش دولت آمریکا بر ضد ایرانی ها ساخته شده مخالفم. دیگه این فکر تا جایی پیش رفته که شاه محمدی (از مدیران شبکه یک) گفته در این فیلم یونانی ها نماد آمریکایی ها هستن!

به نظر من 300 فقط یک فیلمه. فیلمی که در اون – این بار – نقش منفی با ایرانی هاست. همونجور که در گلادیاتور ژرمن ها و رومن ها نقش منفی بودن، در شجاع قلب (برادر مل گیبسون!) انگلیسی ها و فرانسوی ها و در با گرگها می رقصد و سیریانا خود دولت آمریکا.

نمی تونیم بشینیم و توقع داشته باشیم همه جا از ما تعریف کنن. این هم بخشی از بازیه. ما از خودمون نگیم، بقیه می گن و به اون شکلی می گن که دوست دارن. اگه از این می ترسیم که این فیلم باعث بشه نظر مردم دنیا نسبت به ایرانی ها منفی (یا منفی تر؟!) بشه، ایراد از خودمونه. باید یاد بگیریم خودمونو، فرهنگمونو، تاریخمونو و دست آوردهامونو به بقیه بشناسونیم. به خدا خیلی عقبیم...

نظرات 5 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 29 فروردین 1386 ساعت 13:11 http://rahdari.ir

نقد منصفانه ای بود...منم باهات موافقم که تا موقع ای که ما تمدن خودمون رو درست معرفی نکنیم همین آش و همین کاسه است...هنوز سران مملکتی تمدن قبل اسلام رو اصلا قبول ندارن...

البته ساخته شدن این فیلم یه حسن هم داشت و اون هم اینکه کسانی که تا همین چند سال پیش می خواستن تخت جمشید رو آتیش بزنن و سعی می کردن تاریخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران رو نفی کنن حالا به راحتی از هخامنشیان و کوروش و داریوش اسم می برن. کسانی که حتی پخش سرود ای ایران رو منافی اسلام می دونستن و تخت جمشید رو از تلویزیون نشون نمی دادن حالا میزگرد می ذارن و به این نتیجه می رسن که ذوالقرنین قرآن که یکی از پیامبران بوده همون کوروش کبیره!

محسن سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 18:59 http://filmamoon.blogsky.com/

خیالم راحت شد. همه اش میخاستم قبل از دیدن فیلم نقدش را بنویسم. کاری که کمتر کسی تا حالا کرده یا نکرده. البته چیزی هم خاهم نبشت ولی علی الحساب لینکشو گذاشتم توی لینکای روزانه ام تا آنهایی که میخان نقد فیلمو ببینن ببینن.

سمانه سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 13:41

واقعا خوشحالم که یه جایی یه نقد غیر ایرونی درباره این فیلم خواندم. چون در این که فیلم سرگرم کننده با جلوه های ویژه منحصر به فرد و افکت های صوتی فوق العاده است شکی نیست که تمام اینها ارزشمند هستند. نکاتی که اشاره کردی خیلی جالب بود البته خودم به چندتاش رسیده بودم ولی چه میشه کرد، زمان مبیره تا ما توی فیلمبازی به پای شما برسیم قربان!!! به نظرم خشایارشاه تو این فیلم یه جورایی بین المللی بود چون از هر قوم و ملتی یه چیزی بهش آویزون بود البته مدل آرایش ناخن هاش و ابرو ها کاملا مدل دخترهای ایرونی خودمون بود. اگر شک دارین با یه کم دقت بیشتر به افراد تو خیابون برطرف میشه.
واقعا چرابا این که میترسیم نظر مردم دنیا نسبت به ما منفی بشه باز هم هیچ کاری نمی کنیم که خلافش ثابت بشه.
300 یه فیلم بود ساخته شد براش تبلیغ کردن و فروشش را هم کرد حالا نمیدونم واقعا اگر تمام شبکه های تلویزیونی ما 24 ساعته برنامه هایی درباره نقد و تحلیل این فیلم نشون بدهند تمام مشکلات ما حل میشه!!!

شوهر جان دوشنبه 27 فروردین 1386 ساعت 17:50 http://pws.blogsky.com

سلام

خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

اگه همین حالا هم که به من سر بزنی دیگه دیر شده. پس خداحافظ ...!

روزبهان برمکی دوشنبه 27 فروردین 1386 ساعت 16:13 http://secularism.blogsky.com

اگر زندگیهایمان سوختن و ساختن است،
لااقل چراغ باشیم،
یک چراغ نفتی قدیمی مثلاً،
از همانها که مدام دود میکند و اشک چشم را روان،
چرا که آئین چراغ،
هرچه باشد خاموشی نیست.

درود بر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد