پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

فیلم های به یاد ماندنی - آپوکالیپتو (مل گیبسون)

هیچ نیروی خارجی قادر نیست تمدنی را نابود کند، مگر اینکه آن تمدن از درون ویران شده باشد.

(ویل دورانت)

این جمله قبل از شروع فیلم بر پرده نقش می بندد و به سادگی گویای تمام داستان است. داستان آخرین سال های زندگی تمدن بزرگی به نام مایا که تا 500 سال پیش در آمریکای مرکزی (گواتمالا) زندگی می کردند. آنها معابد بزرگی ساخته بودند، زبان و خط خاص خود را داشتند و شکارچیان ماهری بودند.

پس از کشف قارۀ آمریکا و ورود اسپانیاییها به سرزمین جدید، قوم مایا (مانند اینکاها که در پرو ساکن بودند) به تدریج نابود شدند و از بین رفتند. اسپانیاییها و پرتغالی ها به بهانۀ واکسیناسیون، اغلب سرخ پوستان  را عقیم کردند و سعی نمودند نسل شان را منقرض کنند... که موفق هم شدند.

فیلم با زندگی سادۀ یکی از قبلیه های مایا شروع می شود که مورد هجوم یک قبلیۀ وحشی قرار می گیرد. آنها مردان و زنان را برای قربانی کردن به معابد خود می برند اما یکی از مردان (به نام جگوار) موفق می شود فرار کند. باقی فیلم فرار جگوار و تعقیب او توسط مردان قبلیۀ دیگر است...

من اصلاً متوجه گذشت دو ساعت و نیم زمان فیلم نشدم. فیلم ضرباهنگ سریعی دارد که بخاطر فیلمنامۀ قوی و تدوین عالی است. جالب اینکه مل گیبسون فیلمنامه را با همکاری فرهاد صفی نیا (یک ایرانی مقیم آمریکا) نوشته که نام او در تیتراژ اولیه هم دیده می شود. مل گیبسون گفته "می خواستم فیلمی درباره تعقیب و گریز بسازم" که به نظر من موفق شده یکی از بهترین فیلم های این ژانر را خلق کند.هیچ بازیگر معروفی در فیلم بازی نمی کند و اصلاً فیلم هم به زبان مایایی است. این کار فیلم را باورپذیرتر کرده است. مانند کاری که در مصائب مسیح انجام داد و نتیجه گرفت.

پیش از این مل گیبسون سه فیلم ساخته بود: مرد بدون چهره، شجاع دل و مصائب مسیح. چهارمین فیلم گیبسون از فیلم های قبلی قوی تر است و اصلاً یکی از فیلم های بسیار خوب سینماست. کاملاً مشخص است که مل گیبسون همه جوانب کار را می شناسد و بر همه چیز تسلط دارد.

پایان فیلم هم یکی از بهترین، زیباترین و هوشمندانه ترین پایان های سینمایی است. فیلم با دو حادثۀ همزمان پایان می پذیرد که هر کدام نقض کنندۀ دیگری است: یک پایان خوش و یک پایان وحشتناک.

مل گیبسون استرالیایی فرزند یک کشیش کاتولیک است و خودش هم عقاید مذهبی بسیار قوی دارد. شاید به همین دلیل باشد که هالیوود به غیر از یکبار (سال 95 برای فیلم شجاع دل) هیچوقت روی خوش به او نشان نداده. آپوکالیپتو تنها در سه رشته فرعی اسکار امسال نامزد شده: بهترین صدابرداری، ترکیب صدا و گریم.

نظرات 5 + ارسال نظر
حمید شنبه 21 آذر 1388 ساعت 14:36 http://www.mehrpendarpars.com

فیلم جالب و پر معنایی بود و کاملا معنی اون جمله اول فیلم رو می رسوند

این از اون فیلم هایی بود که به محض تموم شدن دوباره از اول گذاشتم ببینمش!

محسن پنج‌شنبه 3 اسفند 1385 ساعت 08:14 http://filmamoon.blogsky.com/

امروز دیدم که وان تی وی که قراره مراسم اسکار رو از ردکارپت پخش کنه اسکرامبل بود. یعنی زرشک؟

هر سال که مستقیم پخش می کردن بدون اسکرمبل. mbc4 تبلیغ نکرده که؟ اونها هم باید نشون بدن.
حالا نهایت اینکه مستقیم نمی بینیم (یعنی دوشنبه از ۴ صبح!)٬ و بجاش دوشنبه شب تکرارش رو از همون mbc4 نگاه می کنیم.

امیر چهارشنبه 2 اسفند 1385 ساعت 19:37 http://cremona.blogfa.com

اینجا تو سینما به دلیل خشونت زیادی که این فیلم داشت کلی جر و بحث درگرفته بود. منتظر یه موقعیت خوب هستم که ببینمش. در ضمن اگر میشه بعد از به روز رسانی یه پینگ ناقابل هم بکن که ما بفهمیم. شاد باشی، امیر

چشم! ایمیل می زنم براتون.

محسن چهارشنبه 2 اسفند 1385 ساعت 19:21 http://filmamoon.blogsky.com/

انگاری یه جورایی باید از این مل گیبسون خوشم بیاد. من اصلن و ذاتن با استرالیایی ها مشکل دارم. شاید نژاد پرستی باشه. ۰هنر نزد ایرانیان و هالیوودیا است و بس)ولی خیلی دوستش نداشتم و تو مجبورم میکنی که یک جور دیگری نگاهش بکنم. شایدم هالیوودم مثل من نگاه به قضیه میکنه. باید ببینمش و بعد نظر بدم. ولی تو آخرش بازگشت رو به من ندادی و من تات دوشنبه باید ببینمش. روز مرگ تو نزدیکه. میخای بمیری. ولی من دوستت دارم. تو ارزشت بیشتر از بازگشته ولی چطور دلت میاد که من بازگشت رو ندیده به تماشای مراسم اسکار امسال بنشینم؟

با استرالیایی ها؟؟؟؟ یعنی با نیکول کیدمن و راسل کرو هم مشکل دارین؟!!!
بازگشت رو که خیر سرشون زیاد تحویل نگرفتن امسال٬ اونوقت اومدن فیلم های کلینت ایستوود رو که کاملا تکراریه کلی نامزد کردن... آمریکایین دیگه!
فیلم بازگشت رو هم دی وی دی برنر ندارم که براتون کپی کنم. در چند روز باقی مونده تشریف بیارین اینجا ببینیم که سرم بریده نشه!

ترانه چهارشنبه 2 اسفند 1385 ساعت 17:54

همینطور که گفتی ضرباهنگ فیلم واقعا سریعه و من با تمام وجودم تعقیب و گریز را احساس کردم. همه چیز خیلی عالی و لذت بخش بود یه جورایی آدم فکر می کرد اون زمان که این داستان اتفاق افتاده یه دوربین بوده و همون موقع فیلمبرداری شده. من هم دفعه اول که فیلم رو دیدم ۲۰ دقیقه بعد دوباره از اول دیدم از این هماهنگی که بین مجموعه هست واقعا لذت می برم. همش فکر میکردم چطور میشه این همه آدم با هم هماهنگ باشن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد