پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

درباره جشنواره تئاتر فجر

جشنواره تئاتر امسال هم تموم شد؛ جشنواره که چه عرض کنم، باید اسمشو میذاشتن "ده روز تئاتر". نه از هیات داوران خبری بود، نه از جایزه!تئاتر شهر

امسال کارها از بین تئاترهای اجرا شده در سال قبل انتخاب شده بودن و جشنواره هم که غیر رقابتی برگزار شد. همین دو موضوع انگیزه کافی برای بی انگیزه شدن رو فراهم کرد تا اطراف تئاتر شهر خلوت تر از هر زمان دیگه ای بشه. سر اجرای "FANS" و "پنجره ها" تئاتر شهر شلوغ تر بود به خدا!

جالبه تمام قدیمی های تئاتر از غیر رقابتی بودن جشنواره راضی هستن و تمام جوون ترها و تازه کارها ناراضی. قدیمی هایی که جایگاه ثابتی پیدا کردن و می تونن به راحتی کاراشون رو روی صحنه ببرن و از هر امکانات یا بازیگری که می خوان استفاده کنن، نیازی به این جوایز احساس نمی کنن. اما جوون تر ها احتیاج دارن که "دیده بشن". یکی از معدود راه های این دیده شدن گرفتن جایزه در جشنواره بود. کارگردان ها و بازیگران تازه کاری که در جشنواره های قبلی جوایزی گرفتن، تونستن راحت تر کاراشونو اجرا کنن یا از طرف کارگردان های مطرح دعوت بکار بشن.

کسانی مثل محمد یعقوبی، مهرداد رایانی مخصوص، نیما دهقان، محمد عاقبتی،... با مطرح شدن در جشنواره ها بود که تونستن کارهای بعدیشون رو اجرا کنن؛ وگرنه کسانی مثل هادی مرزبان، محمد رحمانیان و حمید امجد که نیازی به دیده شدن ندارن.

بگذریم از اینکه بعضی از این قدیمی های تئاتر هم شدن مثل مسعود کیمیایی سینما و هنوز که هنوزه در حال و هوای بیست – سی سال پیش سیر می کنن. البته کی جرات داره ازشون انتقاد کنه؟

این لفظ "بین المللی" جشنواره های ما هم حکایتی داره. بین المللی بودن جشنواره تئاتر یعنی حضور چند گروه معدود رده دوم یا سوم از کشورهای در پیت و نهایتاً یکی دو تا گروه نسبتاً خوب (که اونام هر سال پای ثابت جشنواره هستن – مثل همین روبرتو چولی). بدتر از این، جشنواره بین المللی فیلم فجرمون هست که یه تعداد فیلم خارجی رو بدون اینکه روح تهیه کننده خبر داشته از مالزی و سنگاپور می خرن (یا قرض می گیرن!) و بعد از کلی سانسور پخش می کنن. حالا درباره جشنواره فیلم فجر به موقعش می نویسم.

اینکه بعد از 25 دوره، هنوز خط مشی واحدی برای جشنواره تئاتر نداریم و شیوه "حالا امسال اینجوری برگزار کنیم ببینیم چطور می شه؟!" رو در پیش می گیریم، هنریه که هیچ ملتی توی دنیا ندارن. برای همینه که از وقتی هابیل و قابیل می زدن توی سر هم و هنوز چکش هم اختراع نشده بود، غرور از ما فوران می کرد که: هنر نزد ایرانیان است و بس!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
آقای کلمه جمعه 11 آبان 1386 ساعت 09:44 http://sedaaa.blogfa.ir

سلام

علیک سلام!

دل خوش شده جمعه 29 دی 1385 ساعت 00:23 http://www.hichvahame.persianblog.com

سلام!!!جالبه که من این همه به لینکدونی سیامک سرک کشیدم تازه امروز (بهتره بگم امشب) اسم آشنای شما رو دیدم...یعنی یادم افتاد شما رو قبلن کی(چه وقت)و کجا دیدم!!!توی دانشگاه و به خاطر پخش تعدادی از فیلم های دوره دانشجوییتون:)
در مورد این نوشته هم من خوشحالم؟؟؟!!!به خاطر اینکه اصلن فرصت نکردم نمایش های امسال رو ببینم و از اینکه می گین یا می گن که زیاد جالب نبوده حداقل ته دلم خنک میشه که چون من امسال نتونستم برم اینجوری شد!!!!!
و دقیقن باهاتون موافقم که نوشتید جوونا ناراحتن و پیرا خوشحال(غیر رقابتی رو می گم)....
فعلن تا بعد

سیامک پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 16:09 http://morghegereftar.persianblog.com

نکته جالب رد شدن کار یعقوبی بود.جشنواره رو باید گل بگیرن.

الهام پیری پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 11:48

آره هنر نزد ما ایرانیاست، مخصوصن نزد من. انقدر هنر داررررررررررم که اصلن نمی دونی...

عمو پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 11:24

به شتر گفتند گردنت کجه، گفت کجام راسته؟!
بابا ما آخه باید همه چیزمون به هم بیاد دیگه، ما چی چیمون درسته که این باشه!
ولی این جمله هنر نزد ایرانیان است و بس که دیگه مثل ... استقفرلله !!!
یادمه یه وقتی یه مقاله طنز میخوندم که یادم نیست از کیه در مورد فوتبال که اون روزها همش تو آسیا میباختیم ولی همیشه هم میگفتیم که ما حرف اول رو در فوتبال آسیا میزنیم ، توی اون مقاله نویسنده به طنز گفته بود که: البته ما حرف اول رو در فوتبال آسیا میزنیم، این بار هم که رفته بودیم اونجا داشتیم توی زمین حرف اول رو میزدیم که حریف یه دو سه تا گل زد و رفت !
حالا حکایت ماست البته هنر نزد ماست و بس ولی همه کارهای خوب هنری رو دیگران انجام میدن!

آرتوش پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 11:11 http://artoosh.blogsky.com

اون زمون که هابیل و قابیل با هم کشتی می گرفتن!حداقل حضرت آدم زنده بود!!الان اونم نیست!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد