پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

دژاوو (Deja Vu)

شده تا حالا کسی رو برای اولین بار ببینی و احساس کنی از مدتها پیش می شناسیش؟

دلیل علمی این حس کاملاً مشخصه: اشتباه عملکرد مغز در تشخیص زمان برای کسری از ثانیه. در واقع اطلاعات زمان حال – به اشتباه – در لایه های پایینتر مغز (مربوط به گذشته) ذخیره می شن و احساس می کنیم که این تصاویر رو قبلاً جایی دیده ایم.

هشت سال پیش در جریان یک سفر، برای اولین بار کسی رو دیدم که به شدت احساس می کردم از قبل می شناسمش. نوع نگاهش، تن صداش، جنس حرف هاش... همه چیز برام آشنا بود. انقدر آشنا که انگار سال ها پیش، صدها یا شاید هم هزاران سال قبل، دوستان خیلی نزدیکی بودیم... یا اینکه اصلاً توی یه خونه زندگی می کردیم...

ما فقط یک هفته با هم بودیم. در اون مدت و خصوصاً موقع خداحافظی خیلی سعی کردم درباره این احساس باهاش حرف بزنم، اما نتونستم.

سال ها گذشت... 5 سال. اون حس هرگز فراموش نشد و همیشه برام سوال بود که چطور می شه یه دژاوو این همه طول بکشه...

سال 83 به لطف اورکات پیداش کردم. یا بهتره بگم همدیگه رو پیدا کردیم. تازه فهمیدم اون هم نسبت به من همین حس رو داشته، از اولین لحظه. اون هم احساس می کرده ما یه جایی، یه زمانی، به یه نحوی کنار هم بودیم... هر روز چندین ایمیل برای هم می نوشتیم و از هر دری حرف می زدیم. جالب اینکه هر چی بیشتر حرف می زدیم این حس هم قوی تر می شد. حسی که به طرز وحشتناکی حقیقی به نظر می رسید.

نمی دونم... شاید این یه دژاووی دو طرفه باشه؛ فقط یه حس، یه احساس اشتباه.

اگر چه باز هم خیلی وقته ازش خبر ندارم. اگر چه حس می کنم این روزا از من دلخوره. اگر چه می دونم نوشته هامو نمی خونه...

اما تولدش خیلی نزدیکه، یکی از همین روزاس...

تولدت مبارک!

نوروزنامه

سلام،

بالاخره برگشتم!

  • این دفعه رکورد زدم و توی 15 روز فقط یه بار ایمیل چک کردم!
  • شمال از همیشه شلوغ تر بود. همه جا پر بود از آدم. هفته اول عید هوا خیلی خوب بود اما هفته دوم بارون گرفت چه جور! 5 روز پشت سر هم بارون اومد.
  • سریال "ترش و شیرین" رو دیدین؟ جالب بود. من کلاً از عطاران و سریال هاش خوشم میاد. به نظرم بهترین برنامه عید بود.
  • فیلم ها که اکثراً در پیت بودن. من "برمودا" رو دیدم، که انقدر سانسور داشت حالم گرفته شد. اما خدایی فیلم "افسانه دالان مارپیچ" رو خوب پخش کردن. دوبلۀ خیلی خوبی هم داشت.
  • آخ آخ! دیدین استقلال چه الکی الکی (یا هر اصطلاح مشابه دیگر!) یه امتیاز گرفت؟ معدنچی هم خیر سرش با این پنالتی زدنش. به انصاریان هم واقعاً باید جایزه "گوبلای خان بلورین" داد به خاطر بازی قشنگ و حرفه ایش! کاش علیزاده رو دعوت کنن تیم ملی...
  • توی این 15 روز 10 بار قلیون کشیدیم! زیاده؟ خب عیده دیگه! تازه شمال هم هست.
  • بابا زودتر وضعیت این 15 تا انگلیسی رو معلوم کنین دیگه. اگه اومدن اینور مرز خب انگلیس معذرت خواهی کنه این بدبخت ها رو پس بگیره، اگه نیومدن هم ایران بلافاصله آزادشون کنه. تنها کاری که باید بکنن اینه که یه بابایی از یه کشور بی طرف پاشه بره اطلاعات GPS ماهواره ای رو چک کنه. کار 10 دقیقه اس!
  • می گن برنامه کانال امیرقاسمی (طپش) برای تحویل سال خیلی جالب بوده. ما داشتیم تلویزیون مازندران نگاه می کردیم اون موقع!
  • وای وای وای... مصاحبه های آقای رئیس جمهور با خبرنگارای خارجی منو کشته. جواب دادنش مثل... ولش کن بابا، اول سالی اعصاب خودمونو خرد نکنیم.
  • فعلا همین!