پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

ضدحال کامپیوتری!

برای هر کسی که با کامپیوتر سر و کار داره، حداقل یه بار پیش اومده که از کامپیوتر ضدحال بخوره. ما که کارمون اینه و صبح تا عصر (سر کار) و عصر تا شب (توی خونه) پای کامپیوتریم به نسبت بیشتر از بقیه مورد عنایت قرار می گیریم.

و اما تعدادی از ضدحال های کامپیوتری:

·         توی شرکت رفتی سایت HP داری دنبال Part Number کارتریج پرینتر می گردی، یهو یه پنجرۀ Pop Up برای تبلیغ جدیدترین مدل bikini باز می شه... همون موقع رئیست از در میاد تو! (تجربۀ شخصی خودم)

·         حالا بدترش اینه که از این تبلیغات قرص های تقویتی و enlargement باز بشه... با عکس های مربوطه!

·         توی گوگل کلمۀ "کرگدن بدبو" search کنی و همون صفحۀ اول سه تا عکس از خودت ببینی! (تجربۀ شخصی احسان)

·         یکی از آشناها که تازه کامپیوتر خریده زنگ بزنه بگه: "کامپیوترم رو روشن کردم، حالا باید چیکار کنم؟"

·         یه روز صبح پاشی ببینی Yahoo! Mail هم به مبارکی و میمنت فیل + تر شده! (Coming Soon)

·         بیای ببینی ۱۲ تا کامنت داری، چک که می کنی می فهمی همه اش شبیه همه: "وبلاگ خوبی داری... من آپم بهم سر بزن"! (تجربۀ همۀ صاحبان وبلاگ!)

نکتۀ بی ربط: عرب ها به کامپیوتر می گن "نظام". "النظام لایعمل" یعنی کامپیوترم کار نمی کنه!

Daily Plans Endorses OBAMA

با رای گیری دیروز که در سه ایالت برگزار شد، بالاخره تعداد آراء delegate اوباما از کلینتون بیشتر شد.

شاید تا همین یک هفته پیش کسی فکرشم نمی کرد باراک اوباما (Barack Obama) که چند صد رای از هیلاری کلینتون عقبتر بود بهش برسه و ازش جلو بزنه. اما اوباما در ایالت های مهاجرنشین رای اکثریت رو بدست آورد و بین تحصیل کرده ها، دانشگاهیان و هنرمندان هم محبوبیت زیادی پیدا کرد.

پلان های روزانه حمایت کامل خود را از باراک اوباما اعلام می نماید!

وب سایت رسمی باراک اوباما

چگونه مزخرف باشیم (در سینما)

                             
۱۰ روش آسان و عملی برای آزار دیگران در سالن سینما:

۱-     در ابتدای ورود به سالن بدون توجه به شماره صندلی خود هر کجا که عشقتان می کشد بشینید. وقتی صاحبش اومد هیچ رقمه حاضر به عوض کردن صندلی تان نشوید. اینکار را تا ۵ دقیقۀ اول فیلم ادامه دهید.

۲-     یک ربع بعد از شروع فیلم جایتان را عوض کنید و درست روی صندلی جلویی یک بچه یا آدم قد کوتاه بنشینید.

۳-     سرتان را مدام به اینطرف آنطرف حرکت دهید تا قشنگ مانع دید پشت سریتان شوید. (ترجیحاً از کلاه استفاده کنید تا قدتان بلندتر شود)

۴-     هنگام تماشای فیلم هر ۵ دقیقه یکبار از بغل دستی تان بپرسید "چی گفت؟"

۵-     به شوخی های بی نمک فیلم با صدای بلند بخندید و دوباره آنرا برای بغل دستی تکرار کنید.

۶-     زنگ موبایلتان را قطع نکنید. به دوستتان سفارش کنید هر یک ربع یکبار زنگ بزند. به او بگویید در سینما هستید و داستان فیلم را برایش تعریف کنید.

۷-     از اول تا آخر فیلم پاپ کرن و پفک بخورید و کیسه اش را صدا دهید.

۸-     با از این چراغ های لیزری روی قسمت های حساس بدن بازیگران روی پرده نور بیندازید.

۹-     داستان را پیشاپیش و با صدای بلند برای دستیارتان (که بغل دستتان نشسته) تعریف کنید. اگر فیلم را قبلا دیده باشید که چه بهتر، آخر فیلم را تعریف کنید.

۱۰- هر کجا که امکان داشت همراه موسیقی فیلم دست بزنید. در جاهایی که نمی شد دست زد، موسیقی را با سوت همراهی کنید.

 

جهت آموزش موارد بیشتر و گرفتن ایده، به یکی از سینماهای تهران رفته، یک فیلم تماشا کنید. (توصیۀ ما: سینما کریستال، مرکزی، فردوسی)

فرانسه در فارسی

در دورۀ قاجار و بعد از ورود فرنگی ها به ایران، کلمات فرانسوی زیادی وارد فارسی شد. ما هر روز از این کلمات استفاده می کنیم و از فرانسوی بودن خیلی هاش بی خبریم:

گارسون: به فرانسوی یعنی "پسر"
رب دو شامبر: یعنی لباس خونه
بیسکوئیت: بیس + کوئیت = دوباره پخته شده
تیره: کی فکرشو می کنه این کلمه فرانسوی باشه؟ (
tiret)
مغازه: به فرانسوی
magasin ؛ خودش از عربی (مخزن) وارد فرانسوی شده بوده قبلاًها!
رفوزه: به فرانسوی
refuse (رد کردن)
ژوپ: دامن، مینی ژوب = دامن کوتاه
شارلاتان: این یکیو دیگه خدایی کمتر کسی می دونه (
charlatan)
صابون:
savon
کوران: به معنی جریان شدید هوا (
courant)
مزون: یعنی خانه (
meson)
شین لو: ما به نوعی سگ می گیم شین لو در صورتیکه "شین" به فرانسوی یعنی سگ!
شاپو: ما به یه نوع کلاه می گیم کلاه شاپو، "شاپو" به فرانسوی یعنی کلاه!

چند تا دیگه:
آباژور، آمپول، اورژانس، آژانس، اتیکت، بلیت، تیراژ، شومینه، شوفر، شوفاژ، بانداژ، توالت، کامیون، فویل، شال، ژیله، مرسی، املت، کتلت، ژامبون، کراوات، کاناپه، کودتا، کنکور، گیشه، لوستر، مایو، مانتو، ویترین، ویراژ،... .

فکر کردی چرا همه جای دنیا به آلمان می گن Germany ما می گیم آلمان؟ اینم فرانسویه! یونان هم همینطور.

ها؟! دو دقیقه اومدی اینجا کلی فرانسوی یاد گرفتی، برو حالشو ببر!

LOST: Season 4

من یکبار قبلاً دربارۀ سریال Lost نوشته ام، سریالی که کافیه قسمت اولش رو ببینی تا بهش معتاد بشی!

پخش سری چهارم این سریال از پنجشنبۀ هفته پیش (۳۱ ژانویه) از شبکۀ ABC آمریکا شروع شده و متاسفانه به خاطر اعتصاب نویسندگان در هالیوود فقط ۸ قسمتش پخش می شه.

آخرین قسمت سری سوم طوری تموم شد که بیننده رو در هیجان و تردید باقی گذاشت: آیا کسانی که جواب بی سیم چارلی رو دادن واقعاً قصد نجات دارن؟ چرا جان لاک انقدر تغییر کرده؟ آیا باید حرف های بن رو باور کرد؟

یکی از قشنگی های این سریال اینه که همیشه بیننده رو به حدس زدن تشویق می کنه. مدام حدس می زنی و می خوای برای حوادث عجیب و غریبی که اتفاق می افته دلیل پیدا کنی... و همیشه هم یک سورپرایز در انتظارته.

شاید یکی از غافلگیرکننده ترین اتفاقات این سریال در قسمت آخر پیش اومد، زمانی که فهمیدیم تصاویری که از جک می بینیم نه فلاش بک بلکه فلاش فوروارد هست و داره آینده رو نشون می ده... پس جک و کیت حتماً از جزیره بیرون می رن. اما چرا جک به این روز افتاده بود و گفت "ای کاش می تونستیم به جزیره برگردیم..."؟ بقیه چی شدن؟ آیا چارلی واقعا مرده؟ آیا کیت و ساویر از هم جدا شدن؟ آیا جولیت نفوذی بن هست؟

من یه سایت خیلی خوب پیدا کردم که علاقمندان Lost می تونن همه جور اطلاعاتی توش پیدا کنن.

فیلمنامۀ کامل قسمت اول سری چهارم (The Beginning of the End) رو هم گرفتم که ۱۸ صفحه است و اگه کسی خیلی علاقمنده می تونه بخوندش.

اینم یه مقاله از CNN دربارۀ شروع فصل جدید این سریال که مقاله جالبیه.

اخبار خوش...

نمی دونم ما رو خر فرض کردن یا بقیۀ ملت دنیا رو؛ خبر خوش هسته ای، خبر خوش پزشکی، خبر خوش فضایی و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه که به بز بگی قاه قاه می خنده!

چطور دارویی که تا بحال هیچکدوم از دانشمندای دنیا نتونستن بسازن توی مملکت ما ساخته می شه، براش مراسم می گیرن، رونمایی می کنن، عکس می گیرن... و خودشون به خودشون تبریک می گن؟! ببینم چی شد اون داروی درمان ایدزی که پارسال ساختن؟ مگه شبیه سازی سلول های بنیادی به کجا رسید که امسال میان از داروی مخصوص بیماران دیابتی رونمایی می کنن؟ چرا داروهای قبلی هیچ کجای دنیا استفاده نشد؟ آخه ما که هنوز قرص های Adult Cold و ضد اسهال ساخت داخلمون درست کار نمی کنه رو چه به این کشفیات جدید؟

مراسم افتتاح پرتاب اولین موشک ایرانی به فضاامروز اولین ماهواره های ساخت داخل (به دست دانشمندان توانمند ایرانی و از این حرفا) افتتاح شد. همه جای دنیا وقتی یه همچین اتفاق مهمی قراره بیفته از مدتها قبل به همه خبر می دن، تلویزیون مستقیم پوشش می ده، خبرنگارای خارجی دعوت می شن... اما اینجا دیروز می گن فردا می خوایم یه خبر خوش فضایی بهتون بدیم و امروز یهو می گن موشک فرستادیم هوا! آخه مگه انقدر الکیه که صبح پاشی هوا کنی؟!

مملکتی که هنوز آسفالت خیابوناش مشکل داره، مملکتی که دو روز برف میاد ده روز همه چیش از کار می افته، مملکتی که هنوز با قوانین دویست سال پیش اداره می شه، مملکتی که مردمش غم نون دارن... واقعاً به اینجور چیزا احتیاج داره؟ واقعاً مردم از شنیدن اینجور اخبار انقدر خوشحال می شن که گرسنه بودنشون رو فراموش می کنن؟

یه خبر هیجان انگیز!

"یک پرستار آمریکایی به جرم تجاوز به بیش از ۱۰۰ بیمار سالخورده بازداشت شد."

 

  

جان من یه کم به صحنه فکر کن!!!

 

(عکس: یک سالخورده پس از شنیدن خبر)