پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر حلقه سبز

بعد از دو سال انتظار، قسمت اول سریال حلقه سبز (حاتمی کیا) امشب ساعت یه ربع به نه از شبکه سه پخش شد... راستش زیاد خوشم نیومد.

بازی حمید فرخ نژاد خیلی غیرطبیعیه و توی ذوق می زنه. بعد هم ملت از همون چند دقیقه اول فهمیدن که این یارو روحه و فقط دختره می بیندش، دیگه چه نیازی هست به این همه تعلیق؟ به لطف ویدئو و DVD و ماهواره مردم انقدر فیلم دیدن که بگی ف می رن تا Fargo و Final Destination 3!

تعلیق خیلی ضعیف بود، نورپردازی، تصویربرداری و حتی میزانسن مشکل داشت، موسیقی هم چندان چنگی به دل نمی زد.

چیکار کنم خب؟ انتظار من از حاتمی کیا خیلی بیشتر از اینه که مثل سریال های مدل "راه بنداز، جا بنداز" با خودم بگم حالا قسمت های بعدی بهتر می شه. من توقع دارم سریال حاتمی کیا از همون قسمت اول ضربه اش رو وارد کنه... که نکرد.

حالا من که به هر حال تا آخر می بینمش، اما واقعا امیدوارم قسمت های بعدی بهتر از این باشه. انتظار ما از سازنده روبان قرمز خیلی بیشتر از ایناس.

Yahoo! Widgets

یکی از امکانات جذاب ویندوز ویستا، Sidebar هست که یه تعداد ابزار رو به صفحۀ desktop اضافه می کنه؛ ابزارهایی مثل ساعت دیواری، تقویم، قاب عکس، انواع بازی ها و utilityهایی که قابل customize شدن هستن و می شه اونها رو به هر شکل و ترتیبی که دوست دارین کنار صفحه قرار بدین. صدها ابزار رایگان هم روی سایت مایکروسافت وجود داره که می تونین اونها رو داونلود و به sidebar اضافه کنین.

 

همونطور که قبلاً هم گفتم، هنوز نمی شه به ویستا کاملاً اعتماد کرد و اونو بعنوان سیستم عامل اصلی روی کامپیوتر نصب کرد. هنوز bugهای زیادی داره و خیلی از نرم افزارها هم روش نصب نمی شن. علاوه بر تمام اینها، ویستا به سخت افزار قدرتمندی نیاز داره که شاید خیلی از کامپیوترها فاقد اون مشخصات باشن. به نظر من در حال حاضر ویندوز XP (با SP2) بهترین سیستم عامل مایکروسافت هست که کاملاً قابل اعتماده.

 

Widget یکی از برنامه های Yahoo! هست که دقیقاً کار Sidebar ویستا رو انجام می ده. البته مدت زیادیه که اومده و مطمئناً کاربران جدی ویندوز و اینترنت باهاش آشنایی دارن. کافیه Widget رو داونلود و نصب کنین تا بطور رایگان از امکانات مختلفش استفاده کنین. این برنامه فقط چهارده مگابایت حجم داره و بعد از نصب یه تعداد ابزار رو به همراه خودش نصب می کنه، از جمله ساعت، تقویم، پیش بینی وضع هوا، قاب عکس دیجیتال، نمایشگر منابع سیستم،... . صدها ابزار دیگه هم روی سایت Yahoo! وجود داره که می تونین اونها رو بطور رایگان داونلود کنین. حجم هر ابزار در حد چند ده کیلو بایت هست و حتی می تونین خودتون یه ابزار جدید بنویسین و به Yahoo! معرفی کنین.

 

صفحۀ desktop من اینه (روش Right-Click کنین و اونو Save کنین تا تصویر بزرگترش رو ببینین):

 

 

ساعت دیواری رو گذاشتم اون بالا، زیرش پیش بینی وضع هوا هست و تقویم شمسی/میلادی. قاب عکس (که در زمان های قابل تنظیم عکس هایی رو از روی هارد کامپیوتر به صورت slide show نمایش می ده) و اون پایینی هم ابزاریه برای دسترسی سریع به فولدرهایی که زیاد مورد استفاده قرار می گیرن.

 

جدول سودوکو، دفترچه یادداشت، دفتر تلفن، ابزار تبدیل واحدهای مختلف به هم و ماشین حساب مهندسی از ابزارهایی هستن که زیاد باهاشون سر و کار پیدا می کنم. اما مفیدترین ابزار RSS Reader هست که من رو از سر زدن به وبلاگهای مختلف برای دیدن اینکه آیا جدیداً آپ شدن یا نه راحت می کنه.

 

کافیه آدرس RSS وبلاگ هایی که می خواین چک کنین رو بهش بدین تا با تنها چند لحظه اتصال به اینترنت تیتر آخرین پست هایی که به اون وبلاگها ارسال شده رو براتون نمایش بده. ابزاری که باعث صرفه جویی زیاد در زمان اتصال به اینترنت می شه.

 

تمام ابزارها قابل customize شدن هستن و می شه اونها رو به هر ترتیب و با هر فرمتی که می خواین روی صفحه بچینین. می تونین Widget رو طوری تنظیم کنین که با بالا اومدن کامپیوتر اجرا بشه و بطور خودکار ابزارهای دلخواه رو در مکانی که براشون انتخاب کردین بچینه.

 

لینک داونلود Widget اینه: Yahoo! Widgets

لینک گالری ابزارهای رایگانش هم اینجاس: Gallery

 

به نظر من نصب این برنامه علاوه بر اینکه باعث بالا رفتن کارآیی کاربر می شه، بر جذابیت های ویندوز هم اضافه می کنه و کارها رو تا حد زیادی ساده می کنه.

مکن هم بحث با ابله!

به خود کاخی بپا کردم که دست آنرا نمی سازد،

علف هرگز نپوشد راه مردم را به آن محضر.

معظم آب ده آنسان که بالاتر سر افرازد

ز برج شاه اسکندر.

 

اطاعت کن، تو ای الهام من، فرمان یزدان را

نه از آزارها ترسان نه بر اکلیل ها واله

پذیرا باش بی قیدانه "به به" را و "بهتان" را،

مکن هم بحث با ابله!

 

چامه ها، الکساندر پوشکین، ۱۸۳۶.

ویندوز Vista

بالاخره به لطف یکی از دوستان نسخۀ مطمئنی از ویندوز Vista رسید دستم و نصبش کردم. البته باز هم جرات نکردم اونو جایگزین XP کنم و به عنوان سیستم عامل دوم گذاشتمش روی درایو D.

 

نصب Vista بینهایت ساده اس. کافیه دیسک رو داخل درایو DVD بذاریم تا منوی اولیه باز بشه. با انتخاب حالت Clean Install می شه درایو دیگه ای رو مشخص کرد که Vista روی اون نصب بشه و با XP کاری نداشته باشه. بعد دیگه خودش همۀ کارها رو انجام می ده. کل پروسۀ نصب کمتر از نیم ساعت طول کشید و تنها دو بار restart شد. تنها کاری که از من خواست انتخاب مکان، تاریخ، ساعت و زبان بود. تمام سخت افزارها رو خودش شناخت و درایورشون رو نصب کرد؛ البته به غیر از کارت کپچر Snazzi که بعدا از روی CD کارت، درایورش رو نصب کردم.

 

نکتۀ قابل توجه اینه که در حین نصب ویندوز تنها چیزی که می بینیم یه Progress Bar هست که داره پر می شه. دیگه فهرست کارهایی که داره صورت می گیره و اسم فایل هایی که دارن کپی می شن رو نمی بینیم. درست شبیه نصب Office 2007 که اونجا هم فقط Progress Bar می بینیم و بعد از چند دقیقه کار تمومه. واقعا لزومی هم نداشت که اسم فایل ها رو یکی یکی ببینیم.

 

بعد از نصب، کامپیوتر یکبار دیگه Restart شد و بعد از من پرسید که با کدوم سیستم عامل می خوام بیام بالا: Previous Windows یا Vista؟ گزینۀ اول یعنی همون XP. سرعت بالا اومدن Vista تقریبا با XP برابره. لوگوی اولیه، صفحۀ Welcome و صدای Load شدن ویندوز همگی جدید هستن و جذاب.

 

دسک تاپ Vista شبیه XP هست ولی تمام آیکون ها تغییر کردن؛ یعنی خیلی بهتر شدن. با کلیک روی Start منوی برنامه ها باز می شه که اون هم خیلی تغییر کرده. بزرگترین تغییر اینه که All Programs و فهرست آخرین برنامه های اجرا شده هر دو در یک قسمت نمایش داده می شن.

 

تغییرات My Computer و Control Panel هم خیلی زیاده. آیکون های جدیدی اضافه شدن و دسته بندی ها به شدت تغییر کردن. اوایل باید برای پیدا کردن تنظیمات مورد نظر کلی توی Control Panel بگردیم اما به تدریج بهش عادت می کنیم. Device Manager هم بعنوان یه آیکون جدید اضافه شده.

 

Internet Explorer 7 تغییرات زیادی داره و کار کردن باهاش یه کمی سخته. یعنی باید بهش عادت کنیم. سرعت واقعا بهتر از نسخه های قبلیه و صفحات رو سریع تر باز می کنه. کلی گشتم تا بتونم Add to Favorites رو پیدا کنم!

 

یکی از بزرگرترین نکات مثبت Vista امکانات گرافیکیشه که واقعا قشنگه. پوینترهای ماوس، آیکون ها، امکان حرکت بین برنامه ها بصورت سه بعدی، بازی های سه بعدی و ... جذابیت های زیادی دارن که آدم دلش می خواد هی باهاشون ور بره!

 

اما مهمترین چیزی که به Vista اضافه شده Gadgetهای مختلفی هستن که می شه سمت راست Desktop چید. این Gadgetها در واقع یه سری برنامۀ کوچیک هستن که کارهای مختلف می کنن. از ساعت دیواری و کاغذ یادداشت گرفته تا انواع بازی ها و News Feeder ها Utilityهای مختلف دیگه که می شه انواعشون رو از روی سایت مایکروسافت داونلود کرد. اندازۀ فایل های Gadget بین 20 تا 200 کیلوبایت هست و داونلودشون هم رایگانه. جالبترین Gadget برای من جدول سودوکو بود که می تونی بذاری گوشۀ صفحه و هر وقت هوس کردی یکیشو حل کنی!

 

موضوع مهم دیگه اینه که توی Vista انقدر برنامه گنجونده شده (بطور استاندارد یا از طریق Gadgetهای مختلف) که می شه از نصب خیلی برنامه ها چشم پوشی کرد؛ مثلا دیگه نیازی به نصب ACD See نیست.

 

تنها موضوعی که یه کم آدم رو اذیت می کنه UAC هست که تا می خوای یه چیزی رو تغییر بدی سر و کله اش پیدا می شه و ازت می پرسه که این خودتی که داری تغییر می دی یا یکی داره تو رو هک می کنه؟ البته این امکان برای امنیت سیستم خیلی خوبه ولی دیگه انقدر تکرار می شه که حوصلۀ آدم سر می ره. حتی وقتی می خوای ساعت یا تاریخ رو عوض کنی باید مدام بهش بگی که آره بابا خودمم، ولم کن بذار کارمو بکنم! من بطور اتفاقی توی یکی از منوهای Control Panel پیدا کردم از کجا می شه این امکان رو Disable کرد و غیرفعالش کردم! آخیش! راحت شدم!

 

من سه روزه که دارم با Vista ور می رم و تابحال به هیچ مشکل خاصی بر نخوردم. همه چیز به خوبی کار می کنه و سرعت هم عالیه. البته می گن بهتره RAM رو به 2GB افزایش داد.

 

ظاهرا قراره به زودی Service Pack 1 برای Vista ارائه بشه. هر وقت بیاد تصمیم می گیرم که XP رو نگه دارم یا بالکل سوئیچ کنم به Vista.

 

در مجموع باید بگم از Vista خوشم اومد. نه تنها از امکانات گرافیکیش بلکه از سازماندهی بهتر تنظیمات و مدیریت کامپیوتر. فکر می کنم خیلی زودتر از اونچه XP جا افتاد، بین کاربرها جا بیفته.

چرندیات بعد از نیمه شب...

۱- تازگی ها رفتم تو نخ کتاب های روسی. "گذر از رنج ها"ی تولستوی رو خوندم و حسابی لذت بردم. عجب نویسنده هایی بودن این روس ها. بیشتر از هزار صفحه کتاب نوشته پر از داستان و حادثه. از توش حداقل بیست تا کتاب درمیاد. حیف که دیگه روسیه اون شکوه سابق رو نداره. چقدر آهنگساز و نویسنده و شاعر و فیلمساز... چقدر آثار هنری. هوس کردم یه سفر برم روسیه و میدان سرخ رو از نزدیک ببینم؛ مسکو با کاخ کرملینش، سن پیترزبورگ با اون شب های سفیدش، خونۀ داستایوفسکی، پوشکین، چخوف و موزۀ هرمیتاژ...

 

۲- یه سری فیلم این اواخر دیدم که هیچکدوم همچین چنگی به دل نمی زنن. یا سوژه ها تکراری هستن، یا ایراد ساختاری دارن. بهترینشون Where the Truth Lies بود که یه موضوع جنایی داره و فیلم نسبتا خوبیه. اگه گیرتون اومد ببینین ضرر نمی کنین!

 

۳- نمی دونم چرا یه عده که تازه فارغ التحصیل شدن، بیکار هستن. یعنی واقعا کار پیدا نمی شه یا سطح توقع رفته بالا؟ شاید هم پای مشکل باستانی ایرانیان در میونه: اتساع اسافل! باهاشون که صحبت می کنم می گن کارش خوب نیست، یا درآمدش کمه. چرا انتظار دارین از همون روز اول بشین مدیر؟ من خودم وقتی سال دوم دانشگاه شروع بکار کردم درآمد اصلا برام مهم نبود. چقدر مجانی کار کردم... فی سبیل الله! فقط برای پر شدن رزومۀ کاریم. اولین حقوقی هم که گرفتم (از دانشگاه علم و صنعت) بود ماهی ۲۰ هزار تومن! (شدم عین پدربزرگ ها)

 

۴- امسال هیچکدوم از سریال های ماه رمضون رو نگاه نکردم. پارسال از "زیرزمین" خوشم میومد، پیارسال هم از "او یک فرشته بود". حالا اشکال نداره، "حلقۀ سبز" به زودی پخش میشه اونو می بینم. نمی دونم چرا همه دو ماهه سریال می سازن حاتمی کیا دو ساله! یا خیلی وسواس به خرج می ده یا سریال ساختن بلد نیست که البته احتمال حالت اول خیلی بیشتره! (آقا شرمنده اینجوری نوشتیم ها! ما به خیالمون با شما این حرفا رو نداریم!)

 

۵- هورا! بالاخره واروژ کریم مسیحی بعد از "پردۀ آخر"ی که ۱۷ سال پیش ساخت داره یه فیلم دیگه می سازه اونم چه فیلمی، چه بازیگرایی: فروتن، رادان، هاشم پور و ترانه علیدوستی. اسمش هست "تردید". شاید این یکی از همون حوادثی باشه که می تونم برای دیدنش روزشماری کنم.

 

۶- عجب شهر باحالی داریم به خدا! یه نم بارون که خوبه، چند نفر تف بندازن خیابون خیس شه، ترافیک راه میفته چه جور! همینه که تهرون توی دنیا از لحاظ کیفیت زندگی شهری رتبۀ ۱۷۶ میاره دیگه! آدم این آمارها رو می خونه افسردگی می گیره به مولا!

 

۷- آقا یه وبلاگ گروهی درست کردیم به اسم کتابهایی که می خوانیم که لینکشم گذاشتیم اون بغل، حالا اینجام میارم. قصد داریم توش چند خط درباره کتابهایی که می خونیم بنویسیم و اونو معرفی کنیم. هیچ محدودیتی در نوع کتابها وجود نداره و از عضویت هر کسی که اهل کتاب خوندن باشه و چند خط بنویسه استقبال می کنیم.

 

۸- تا حالا شده به یکی بگین فلان اسم خیلی مضحکه بعد طرف بگه اسم مادر من همینه؟!

اندر معرفی شیخ حسام بن حسن!

نوشتن درباره دوستان و آشنایان کار خیلی سختیه، حتی یک جمله. اما دوست بزرگوار - شیخ سیروس الدوله محمدی - در کامنتی که برای یکی از نوشته های من در وبلاگ فیلمهایی که می بینیم گذاشتن، درباره بنده آنچنان زیبا قلم فرسایی نمودن که حیفم اومد اینجا نذارمش! عین متن رو میارم که هم برای خودم بایگانی بشه و هم بقیه دوستان حالشو ببرن:

آن دانای راز هر پلان . آن فیلم دیده در هر مکان.آن دوستدار هنرپیشگان.آن رایت کننده  سی دی  به سه قرآن.آن آشنای احوال کارگردانان. <حسام بن حسن>رحمت ا....سینما دوست بود وصاحب کرامات فراوان.

گویند خبر ورود شیخ را به خانقاه بدادند<مولانا محسن بهشتی رحمت ا...علیه>سخت بگریست! گفتند این چه حالت است؟ گفت میدانم در اینجا را تخته خواهد کرد! همچنانکه خانقاه خودش را.

گویند شیخ را پایمردی بسیار بود که چهل سال پیاده در بلاد عرب می گشت در پی نسخه اصل <گنج قارون>و نمی یافت تا شبی فرشته ای در خواب بدو ندا داد که این نسخت در بساط فلان  سی دی فروش در میدان انقلاب تهران تو را به ودیعت نهاده ایم! شیخ برخاست نعره ای بزد وبیهوش شد.
و گویند ان نسخت چندان بدیدی که  دی وی دی پلیر او اسقاط شد!

وگویند چهل سال روبروی مانیتور نشسته بود بی هیچ جنبشی! مریدان پرسیدند یا شیخ این چه حالت است؟ گفت نوشته اند <یک دگمه را فشار دهید>و من نگرانم که یک دگمه را فشار دهم و دیگر دگمه ها از من برنجند و مرا فردای قیامت از انها شرم باشد!

و گویند با مریدان در بیابانی میرفت . سه  دی وی دی در راه افتاده بود.شیخ آنها را برداشت و اشارتی کرد!در ان پرده هفتاد میلیمتری و ویدیو پروژکتور در آن بیابان ظاهر شد! و با مریدان بنشستند به تماشای سه گانه پدرخوانده!

و شیخ را از این دست کرامات ! بسیار است که لابد خوانندگان وبلاگ خودشان خواهند دید!

والسلام!

به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا

۹ ساله بودم که با شعرای مولانا آشنا شدم و باهاشو ارتباط برقرار کردم. مولانا شعرای فوق العاده ای داره که در عین زیبایی نوشتاری و غنای معنایی، ساده هم هستن. امسال، سال مولانا و امروز هشتصدمین سالگرد تولدشه.

به همین مناسبت یکی از شعرهاش که خیلی دوست دارم رو می نویسم:

 

زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

 

چه گرمیم چه گرمیم ازین عشق چو خورشید

چه پنهان و چه برهان و چه پیداست خدایا

 

فتادیم فتادیم بدانسان که نخیزیم

ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

 

زهی ماه زهی ماه زهی بادۀ حمرا

که مرجان و جهان را بیاراست خدایا

 

فروتاخت فروتاخت شهنشاه سواران

زهی گرد و زهی گرد که برخاست خدایا

 

چه نقشست چه نقشست بر این صفحۀ دلها

غریبست غریبست ز بالاست خدایا

 

خمش باش خمش باش که تا فاش نگردد

که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا

 

از آن آب چنانست که ما چرخ زنانیم

نه از کفّ و نه از دفّ و نه از ناست خدایا

 

نه دامست نه زنجیر، همه بسته چرائیم

چه بندست و چه زنجیر که بر پاست خدایا